Forwarded from تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
«زنان، روح جاری بازار»
بارها در این باره سخن گفتهام که تصویر و تصور ما از دوران قاجار نیاز به بازنگری اساسی دارد. این بازنگری به معنای دفاع از قاجار نیست، بلکه ضرورت دارد تصویری واقعبینانه، منصفانه و تاریخی از قاجار به دست آوریم، فارغ از آن چیزی که ایدئولوژیها و حاکمیتهای پساقاجار سعی کردهاند برای منافع تبلیغاتی خود ترسیم کنند. از این ادعا سریع میگذرم، زیرا در این نوشتار از زاویۀ دید دیگری میخواهم پرتویی بر صحنههایی از زندگی روزمرۀ «زنان» در عصر قاجار بیندازم که احتمالاً با آنچه ما گمان میکنیم بسیار متفاوت است.
تصور عموم از زندگی زنان در عصر قاجار احتمالاً این است که زنان محصور در اندرونی بودهاند و رنگ خیابان را نمیدیدند. برخلاف تصاویر و انگارههای سیاسی معیوب دربارۀ عصر قاجار که با قدری واکاوی میتوان فهمید از کجا آمده است و ریشه در چه دارد، در این مورد به سختی میتوان تشخیص داد که چرا ما تصوری چنین نادرست از زندگی زنان در عصر قاجار داریم. شاید نوع حجاب آنها در فضای عمومی را دال بر این گرفتهایم که حضور اجتماعی آنان نیز بسیار محدود بوده است. اما نظارهگرانی خارجی که حضور اجتماعی زنان را ثبت کردهاند، نه تنها از حضور زنان در فضای عمومی نوشتهاند، بلکه از حضور پرشمار و غالب آنها متحیر یا کلافه شدهاند.
در یک کلام میتوان گفت، حضور اجتماعی زنان در فضای عمومی عصر قاجار کاملاً برعکس چیزی بوده است که امروز تصور میشود. برای مثال گاسپار دروويل، همان افسر فرانسوی که در دوران عباس میرزا سه سالی در ایران بود و پیشتر از او سخن گفتهایم، مینویسد: «زنها به هر دكاني سر ميكشند تا در ميان كنجكاوان مقام برجستهاي براي خود احراز كنند... من بارها ناظر زناني بودهام كه قريب سه ساعت، در شلوغترين نقطۀ بازار مشغول وراجي بودند.» (دربارۀ دروویل بنگرید به این پست)
یا دکتر فُووریه، همان طبیب ناصرالدینشاه که در نوشتاری دربارۀ نابینا شدن امینه اقدس، از زنان محبوب ناصرالدینشاه، از او یاد کرده بودم، میگوید بیشترين جمعيت مشتریان در بازار كفاشان و بزازان تهران زنان هستند و زنان طبقات متوسط از صبح تا شام چون مور و ملخ بازار را پر ميكنند. (دربارۀ فووریه بنگرید به این پست)
کُنت گوبینو، دیپلمات فرانسوی که از او نیز پیشتر مطالبی در کانال نقل کردهام، تصویری از حضور زنان در بازار را ترسیم میکند که انگار تصویری از پلۀ نوروزخان و چهارراه گلوبندک در همین اسفند 1399 را توصیف میکند! میگوید: «در ميان ازدحام بازار دستههايي از زنان ديده ميشوند که دو به دو، چهار به چهار و اغلب تنها گردش ميکنند. همه به طور يکسان خودشان را در چادرهاي وال، چيت و به ندرت ابريشم به رنگ آبي تيره پيچيدهاند که سر تا پايشان را ميپوشاند. در برابر بساط يک دکان پارچهفروشي چمباتمه ميزنند. قوارههاي پارچههاي ابريشمي و نخي را بهم ميريزند. بحث ميکنند، مقايسه ميکنند و چون نميتوانند تصميم بگيرند، برمیخيزند و به دکان ديگری میروند. اين کار را مانند زنان ساير کشورها چند بار تکرار ميکنند بیآنکه چيزی بخرند...»
باز در مثالی دیگر، کلارا رایس، زنی انگلیسی که همسر یکی از مبلغان مسیحی بود و چندین بار در اواخر قاجار به ایران سفر کرد، کتاب ارزشمندی با عنوان «زنان ایران» دارد. او مینویسد: «رفتن به بازار يكي از امور زنان ايراني است. اما اگر زني خيال بازار رفتن داشته باشد به ندرت تنها ميرود. آنها علاوه بر مغازهها به كاروانسراها هم ميروند. در كاروانسراها تاجراني حجره دارند كه اجناس خاص مورد علاقۀ زنان را تهيه ميكنند... براي زناني كه اين چنين دستهجمعي به خريد ميروند از نظر زماني هيچ محدوديتي وجود ندارد.»
به این ترتیب از این شواهد بیطرفانه آشکارا پیداست زنان ــ یا دستکم اکثریت یا بخش بزرگی از آنها ــ در عصر قاجار حضور پررنگی در فضای عمومی داشتند و با «میل به خرید و مصرف» و «ذائقۀ زنانۀ» خود بر فرایند تولید کالا و تجارت (که هستۀ پویایی اجتماعی است) تأثیر میگذاشتند. در مورد دهههای اخیر میتوان با جدیت ادعا کرد زنان با «غریزه، ذائقه و دریافت زنانۀ خود» نیروی اصلی تحول اجتماعی و مدرنشدگی ذهنی جامعۀ ایرانی بودهاند. اما گویا این نقش را در میانۀ قرن نوزدهم میلادی هم ایفا میکردهاند...
پینوشت:
یک: همۀ نقلقولهای این نوشتار را مدیون خانم دکتر سمیه سادات شفیعی هستم که مجموعه مقالات ارزشمندی با عنوان «تاریخ اجتماعی زنان در عصر قاجار» را گردآوری کردهاند و به زودی در نشر ثالث منتشر میشود. یکی از مقالات این کتاب به قلم خود ایشان دربارۀ اوقات فراغت زنان است که این نقلقولها از آن مقاله است.
دو: مجموعه پستهایی دربارۀ جنبش زنان را در پست بعد میتوانید بیابید.
مهدی تدینی
#قاجار، #جنبش_زنان، #زنان_قاجار
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
بارها در این باره سخن گفتهام که تصویر و تصور ما از دوران قاجار نیاز به بازنگری اساسی دارد. این بازنگری به معنای دفاع از قاجار نیست، بلکه ضرورت دارد تصویری واقعبینانه، منصفانه و تاریخی از قاجار به دست آوریم، فارغ از آن چیزی که ایدئولوژیها و حاکمیتهای پساقاجار سعی کردهاند برای منافع تبلیغاتی خود ترسیم کنند. از این ادعا سریع میگذرم، زیرا در این نوشتار از زاویۀ دید دیگری میخواهم پرتویی بر صحنههایی از زندگی روزمرۀ «زنان» در عصر قاجار بیندازم که احتمالاً با آنچه ما گمان میکنیم بسیار متفاوت است.
تصور عموم از زندگی زنان در عصر قاجار احتمالاً این است که زنان محصور در اندرونی بودهاند و رنگ خیابان را نمیدیدند. برخلاف تصاویر و انگارههای سیاسی معیوب دربارۀ عصر قاجار که با قدری واکاوی میتوان فهمید از کجا آمده است و ریشه در چه دارد، در این مورد به سختی میتوان تشخیص داد که چرا ما تصوری چنین نادرست از زندگی زنان در عصر قاجار داریم. شاید نوع حجاب آنها در فضای عمومی را دال بر این گرفتهایم که حضور اجتماعی آنان نیز بسیار محدود بوده است. اما نظارهگرانی خارجی که حضور اجتماعی زنان را ثبت کردهاند، نه تنها از حضور زنان در فضای عمومی نوشتهاند، بلکه از حضور پرشمار و غالب آنها متحیر یا کلافه شدهاند.
در یک کلام میتوان گفت، حضور اجتماعی زنان در فضای عمومی عصر قاجار کاملاً برعکس چیزی بوده است که امروز تصور میشود. برای مثال گاسپار دروويل، همان افسر فرانسوی که در دوران عباس میرزا سه سالی در ایران بود و پیشتر از او سخن گفتهایم، مینویسد: «زنها به هر دكاني سر ميكشند تا در ميان كنجكاوان مقام برجستهاي براي خود احراز كنند... من بارها ناظر زناني بودهام كه قريب سه ساعت، در شلوغترين نقطۀ بازار مشغول وراجي بودند.» (دربارۀ دروویل بنگرید به این پست)
یا دکتر فُووریه، همان طبیب ناصرالدینشاه که در نوشتاری دربارۀ نابینا شدن امینه اقدس، از زنان محبوب ناصرالدینشاه، از او یاد کرده بودم، میگوید بیشترين جمعيت مشتریان در بازار كفاشان و بزازان تهران زنان هستند و زنان طبقات متوسط از صبح تا شام چون مور و ملخ بازار را پر ميكنند. (دربارۀ فووریه بنگرید به این پست)
کُنت گوبینو، دیپلمات فرانسوی که از او نیز پیشتر مطالبی در کانال نقل کردهام، تصویری از حضور زنان در بازار را ترسیم میکند که انگار تصویری از پلۀ نوروزخان و چهارراه گلوبندک در همین اسفند 1399 را توصیف میکند! میگوید: «در ميان ازدحام بازار دستههايي از زنان ديده ميشوند که دو به دو، چهار به چهار و اغلب تنها گردش ميکنند. همه به طور يکسان خودشان را در چادرهاي وال، چيت و به ندرت ابريشم به رنگ آبي تيره پيچيدهاند که سر تا پايشان را ميپوشاند. در برابر بساط يک دکان پارچهفروشي چمباتمه ميزنند. قوارههاي پارچههاي ابريشمي و نخي را بهم ميريزند. بحث ميکنند، مقايسه ميکنند و چون نميتوانند تصميم بگيرند، برمیخيزند و به دکان ديگری میروند. اين کار را مانند زنان ساير کشورها چند بار تکرار ميکنند بیآنکه چيزی بخرند...»
باز در مثالی دیگر، کلارا رایس، زنی انگلیسی که همسر یکی از مبلغان مسیحی بود و چندین بار در اواخر قاجار به ایران سفر کرد، کتاب ارزشمندی با عنوان «زنان ایران» دارد. او مینویسد: «رفتن به بازار يكي از امور زنان ايراني است. اما اگر زني خيال بازار رفتن داشته باشد به ندرت تنها ميرود. آنها علاوه بر مغازهها به كاروانسراها هم ميروند. در كاروانسراها تاجراني حجره دارند كه اجناس خاص مورد علاقۀ زنان را تهيه ميكنند... براي زناني كه اين چنين دستهجمعي به خريد ميروند از نظر زماني هيچ محدوديتي وجود ندارد.»
به این ترتیب از این شواهد بیطرفانه آشکارا پیداست زنان ــ یا دستکم اکثریت یا بخش بزرگی از آنها ــ در عصر قاجار حضور پررنگی در فضای عمومی داشتند و با «میل به خرید و مصرف» و «ذائقۀ زنانۀ» خود بر فرایند تولید کالا و تجارت (که هستۀ پویایی اجتماعی است) تأثیر میگذاشتند. در مورد دهههای اخیر میتوان با جدیت ادعا کرد زنان با «غریزه، ذائقه و دریافت زنانۀ خود» نیروی اصلی تحول اجتماعی و مدرنشدگی ذهنی جامعۀ ایرانی بودهاند. اما گویا این نقش را در میانۀ قرن نوزدهم میلادی هم ایفا میکردهاند...
پینوشت:
یک: همۀ نقلقولهای این نوشتار را مدیون خانم دکتر سمیه سادات شفیعی هستم که مجموعه مقالات ارزشمندی با عنوان «تاریخ اجتماعی زنان در عصر قاجار» را گردآوری کردهاند و به زودی در نشر ثالث منتشر میشود. یکی از مقالات این کتاب به قلم خود ایشان دربارۀ اوقات فراغت زنان است که این نقلقولها از آن مقاله است.
دو: مجموعه پستهایی دربارۀ جنبش زنان را در پست بعد میتوانید بیابید.
مهدی تدینی
#قاجار، #جنبش_زنان، #زنان_قاجار
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
«عباس میرزا در آینۀ افسری فرانسوی»
افسری فرانسوی به نام گاسپار دروویل سالهای ۱۸۱۲ و ۱۸۱۳ سه سال به ایران آمد تا با دیگر افسران فرانسوی به ارتش ایران کمک کند. اما خدمت بزرگتر دروویل سفرنامۀ دوجلدی بسیار ارزشمندی است که از حضور خود در ایران نوشت و با…
افسری فرانسوی به نام گاسپار دروویل سالهای ۱۸۱۲ و ۱۸۱۳ سه سال به ایران آمد تا با دیگر افسران فرانسوی به ارتش ایران کمک کند. اما خدمت بزرگتر دروویل سفرنامۀ دوجلدی بسیار ارزشمندی است که از حضور خود در ایران نوشت و با…