اعتراضاتِ کنونی به کجا ره میسپارد؟
انقلاب، براندازی، کودتا، مداخلۀ بیگانه وسقوط حکومت یا سرکوب و سکوت و ادامۀ روند چهل سالۀ گذشته؟
علی صاحبی ( روان شناس بالینی)
دیروز عزیزی از من سئوال کرد که
خودکشی یک دستفروش در تونس منجر به انقلاب و سرنگونی حکومت شد، آیا با کُشته شدنِ مهسا امینی احتمال وقوع انقلاب در ایران هست یا ساختار حکومت به گونهای است که هیچ انقلابی رُخ نخواهد داد.
از آنجائی که من همواره همهچیز ـ به ویژه رفتار آدمی چه رفتار فردی و چه کُنش جمعی را از منظر تئوریهای علمی در علوم رفتاری و علوم اجتماعی تحلیل میکنم، سعی کردم از منظر یکی از تئوریهای مهم روانشناسی اجتماعی برای پاسخ به امکان وقوع انقلاب یا عدم وقوع آن کمک بگیرم.
دکتر نیل اسمل سر (N.Esmelser)، در باب انقلاب و چرایی و چگونگی وقوع آن یکی از معتبرترین تئوریهای آزمون شده در شرایط اجتماعی مختلف را ارائه کرده است.
از دیدگاه اسملسر، انقلاب شدیدترین شکل دگرگونی اجتماعی است. او برای تبیین رفتارهای جمعی از مفهوم ارزش افزوده استفاده میکند.
او معتقد است هرگاه در جامعهای شش عامل اجتماعی با هم جمع شوند، انقلاب بطور حتم بوقوع میپیوندد. مانند جمع شدنِ بنزین و اکسیژن و یک جرقه ـ که هرگاه با هم جمع شوند، بطور حتم آتش رخ خواهد داد.
انقلاب یک کنش جمعی است که برآیند و حاصلِ جمع شدن این شش عنصر است.
1 ـ عامل ایجادکننده structural conducireness که همان شرایط ساختاری جامعه است مثل وجود هر نوع تبعیض، اختلاف طبقاتی، حقوق نابرابر شهروندی،تقسیم شهروندان به خودی ـ غیرخودی.
2 ـ فشار ساختاری
(وجود فقر، گرانی، بیعدالتی، تورم و فساد گستردۀ دستاندرکاران)
3 ـ باور عموی پذیرفته شده Generalized belief
(باور گسترده مردم مبنی بر مصرف بیهوده ثروت عمومی در پروژههای غیرلازم).
ـ دخالت پرهزینه در کشورهای دیگر
ـ بیتفاوتی حاکمان نسبت به سرنوشت مردم
-سرگرم کردن مردم یا گیر دادن به موضوعات فرعی
- بیارادگی دولت در برخورد با فسادهای گسترده.
4 ـ عامل شتابدهنده:
- کشته شدن بیگناهی
- چیزی مثل ریختن ساختمان متروپل
- بالا رفتن یکباره نرخ سوخت و ...
5 ـ بسیج یا گردهمآیی نیروها برای اقدام و اعتراضات گسترده (جمع شدن افراد هم نظر برای یک اقدام عملی)
ـ سندیکاها، انجمنهای علمی ـدانشجویی
ـ احزاب، گروههای اینترنتی و ...
6 ـ ناکارآمدی حکومت (شکست) در مدیریتِ اقداماتِانجام شده توسط مردم.
ـ واکنش حکومت به اقداماتِ اعتراضی یا پاسخ حاکمیت به عنصر پنجم.
گاهی حکومتها این اقدامات اعتراضی را یک فیدبکِ مفید میبینند و از رویههای خود کوتاه میآیند. با مسئولیتپذیری به اشتباهات خرد و عوامل اجرایی خود اقرار میکنند.
تلاش میکنند تا آسیبها را جبران کنند و در جهتِ اصلاح روش و رویههای معیوب و تکراری خود گام عملی بردارند. در آن صورت اعتراضات هم خاموش میشود و آن چهار عامل دیگر نیز به تدریج از بین میروند و ثبات و پایداری استقرار پیدا میکند.
پاسخ من به سئوال اول این است که در شرایط کنونی اگر نظامِسیاسی و حاکمیت به اعتراضات پاسخ مناسب بدهد و با پاسخگو نشان دادن خود مسئولیتپذیرانه با معترضین گفتگو کند، تن به پذیرش اشتباهات تکراری خود دهد، و دست ار انحصار طلبی و خود محق بینی و توهم کنترل و قدرت بردارد و به زندگی مردم احترام بگذارد، انقلاب رُخ نمیدهد امّا اگر حاکمیت و نظام سیاسی همچنان غیرپاسخگو و لجباز بماند و سازوکار حکمرانی مسئولیتگریز را دنبال کند و آشغالها (مشکلات) را زیر فرش قایم کند، وقوع انقلاب براساس تئوریِ آزمون شده اسملسر غیرقابل اجتناب است.
متاسفانه در این چهل روز در کمال تعجب نه تنها هیچ نشانه ای از پاسخ و واکنش خردمندانه به اعتراضات و مطالبه گری از سوی حاکمیت دیده نشده، بلکه واکنش های یاس آور و همچنان لجبارانه خود نمایی می کند.
چهارم آبان هزار و چهارصد و یک شمسی
#جنبش_خشونت_ پرهیز
@dralisahebi @MostafaTajzadeh
انقلاب، براندازی، کودتا، مداخلۀ بیگانه وسقوط حکومت یا سرکوب و سکوت و ادامۀ روند چهل سالۀ گذشته؟
علی صاحبی ( روان شناس بالینی)
دیروز عزیزی از من سئوال کرد که
خودکشی یک دستفروش در تونس منجر به انقلاب و سرنگونی حکومت شد، آیا با کُشته شدنِ مهسا امینی احتمال وقوع انقلاب در ایران هست یا ساختار حکومت به گونهای است که هیچ انقلابی رُخ نخواهد داد.
از آنجائی که من همواره همهچیز ـ به ویژه رفتار آدمی چه رفتار فردی و چه کُنش جمعی را از منظر تئوریهای علمی در علوم رفتاری و علوم اجتماعی تحلیل میکنم، سعی کردم از منظر یکی از تئوریهای مهم روانشناسی اجتماعی برای پاسخ به امکان وقوع انقلاب یا عدم وقوع آن کمک بگیرم.
دکتر نیل اسمل سر (N.Esmelser)، در باب انقلاب و چرایی و چگونگی وقوع آن یکی از معتبرترین تئوریهای آزمون شده در شرایط اجتماعی مختلف را ارائه کرده است.
از دیدگاه اسملسر، انقلاب شدیدترین شکل دگرگونی اجتماعی است. او برای تبیین رفتارهای جمعی از مفهوم ارزش افزوده استفاده میکند.
او معتقد است هرگاه در جامعهای شش عامل اجتماعی با هم جمع شوند، انقلاب بطور حتم بوقوع میپیوندد. مانند جمع شدنِ بنزین و اکسیژن و یک جرقه ـ که هرگاه با هم جمع شوند، بطور حتم آتش رخ خواهد داد.
انقلاب یک کنش جمعی است که برآیند و حاصلِ جمع شدن این شش عنصر است.
1 ـ عامل ایجادکننده structural conducireness که همان شرایط ساختاری جامعه است مثل وجود هر نوع تبعیض، اختلاف طبقاتی، حقوق نابرابر شهروندی،تقسیم شهروندان به خودی ـ غیرخودی.
2 ـ فشار ساختاری
(وجود فقر، گرانی، بیعدالتی، تورم و فساد گستردۀ دستاندرکاران)
3 ـ باور عموی پذیرفته شده Generalized belief
(باور گسترده مردم مبنی بر مصرف بیهوده ثروت عمومی در پروژههای غیرلازم).
ـ دخالت پرهزینه در کشورهای دیگر
ـ بیتفاوتی حاکمان نسبت به سرنوشت مردم
-سرگرم کردن مردم یا گیر دادن به موضوعات فرعی
- بیارادگی دولت در برخورد با فسادهای گسترده.
4 ـ عامل شتابدهنده:
- کشته شدن بیگناهی
- چیزی مثل ریختن ساختمان متروپل
- بالا رفتن یکباره نرخ سوخت و ...
5 ـ بسیج یا گردهمآیی نیروها برای اقدام و اعتراضات گسترده (جمع شدن افراد هم نظر برای یک اقدام عملی)
ـ سندیکاها، انجمنهای علمی ـدانشجویی
ـ احزاب، گروههای اینترنتی و ...
6 ـ ناکارآمدی حکومت (شکست) در مدیریتِ اقداماتِانجام شده توسط مردم.
ـ واکنش حکومت به اقداماتِ اعتراضی یا پاسخ حاکمیت به عنصر پنجم.
گاهی حکومتها این اقدامات اعتراضی را یک فیدبکِ مفید میبینند و از رویههای خود کوتاه میآیند. با مسئولیتپذیری به اشتباهات خرد و عوامل اجرایی خود اقرار میکنند.
تلاش میکنند تا آسیبها را جبران کنند و در جهتِ اصلاح روش و رویههای معیوب و تکراری خود گام عملی بردارند. در آن صورت اعتراضات هم خاموش میشود و آن چهار عامل دیگر نیز به تدریج از بین میروند و ثبات و پایداری استقرار پیدا میکند.
پاسخ من به سئوال اول این است که در شرایط کنونی اگر نظامِسیاسی و حاکمیت به اعتراضات پاسخ مناسب بدهد و با پاسخگو نشان دادن خود مسئولیتپذیرانه با معترضین گفتگو کند، تن به پذیرش اشتباهات تکراری خود دهد، و دست ار انحصار طلبی و خود محق بینی و توهم کنترل و قدرت بردارد و به زندگی مردم احترام بگذارد، انقلاب رُخ نمیدهد امّا اگر حاکمیت و نظام سیاسی همچنان غیرپاسخگو و لجباز بماند و سازوکار حکمرانی مسئولیتگریز را دنبال کند و آشغالها (مشکلات) را زیر فرش قایم کند، وقوع انقلاب براساس تئوریِ آزمون شده اسملسر غیرقابل اجتناب است.
متاسفانه در این چهل روز در کمال تعجب نه تنها هیچ نشانه ای از پاسخ و واکنش خردمندانه به اعتراضات و مطالبه گری از سوی حاکمیت دیده نشده، بلکه واکنش های یاس آور و همچنان لجبارانه خود نمایی می کند.
چهارم آبان هزار و چهارصد و یک شمسی
#جنبش_خشونت_ پرهیز
@dralisahebi @MostafaTajzadeh
جو بایدن و آزادی ایران!
جو بایدن رئیس جمهور آمریکا از "آزادی" قریبالوقوع ایران خبر داده و ظاهراً در اشاره به ضمیری که قرار است این آزادی را رقم بزند، دچار مشکل کلامی شده ست.
امیدوارم آزادی مورد نظر او برای ایران، از جنس همان آزادی نباشد که باراک اوباما برای تونس و مصر و لیبی و سوریه وعده داد و یا جرج بوش پسر، برای افغانستان و عراق پدید آورد.
من طبعاً با آن نظری که کلنگی کردن خاورمیانه را هدف اصلی آمریکا در منطقۀ ما میداند، موافق نیستم، اما بر این باورم که دولت آمریکا شناخت درست و درمانی از پیچیدگیهای جوامع خاورمیانه ندارد و به جای کمک به نظم و ثبات کشورهای این منطقه، معمولاً آنها را زخمی و سپس به حال خود رها میکند تا در آتش بیثباتی و هرج و مرج بسوزند و خاکستر شوند! این دقیقاً همان اتفاقی است که در بیشتر جوامع خاورمیانه رخ داده است.
به هر حال، اظهارات بایدن احتمالاً ناآرامیها در ایران را وارد مرحلۀ تازهای میکند. به نظرم همان چیزی که سالها از ترس آن کابوسهای شبانه میدیدم، در حال وقوع است. فریادم در این باره، تا به حال به جایی نرسیده و شاید از این پس هم به جایی نرسد. با این حال، همچنان فریاد خواهم زد چون کار دیگری از دستم برنمیآید.
اگر کسانی دلشان برای این سرزمین میتپد یا حتی اندک ترحمی به آن دارند، نباید اجازه دهند که عقل حسابگرشان قربانی نفرت بیحساب و کتابشان شود. چهرهها و افرادی که خود را اپوزیسیون معرفی میکنند، اگر در تحلیلها و محاسباتشان، جایی هم برای احتمال غلط بودن آنها در نظر بگیرند، جای دوری نخواهد رفت. لااقل در این زمینه با اپوزیسیون رژیمهای بنعلی و مبارک و قذافی و اسد خرده مشورتی بکنند شاید پشیمانی و تأسف آنها، در تغییرِ رویکردشان به مسائل ایران بیاثر نباشد.
مقامهای جمهوری اسلامی هم اگر به جای گوش جان سپردن به تحلیلهای تنگنظرانه و انتزاعی مراکز امنیتیشان که تاکنون این همه بدبختی به بار آورده است، لحظهای به سخن این همه کارشناس دلسوز گوش فرا دهند، مطمئناً پشیمان نخواهند شد و چه بسا پنجرۀ تازهای پیش رویشان گشوده شود.
در این میان اما برای جلوگیری از دوقطبی شدن کامل فضا که زمینهساز و مشوقِ جنگ و خونریزی تا آخرین نفر و آخرین نفس است، شکلگیری و بسیج نیروی میانه و ضدخشونت، حیاتیترین کاری است که روشنفکران و دلسوزان این کشور باید به آن اهتمام کنند. تشکیل این نیرو که طبعاً کوششی توانفرسا میطلبد، بدون موافقت حکومت برای رسمی شدن آن نیز مفید فایده نخواهد بود و چه بسا بر وخامت و پیچیدگی اوضاع بیفزاید. بنابراین از مسئولان کشور درخواست میشود که مسیر شکلگیری آن را باز کنند تا بلکه کنشگران خشونتپرهیز هم به خو تکانی دهند و با شکل دادن این نیرو در کنترل و مهار دامنۀ بحرانها نقشی هر چند کوچک بازی کنند.
#احمد_زیدآبادی
#جو_بایدن
#آزادی_ایران
#جنبش_خشونت_پرهیز
#بهار_عربی
@ahmadzeidabad
https://instagram.comahmadzeidabadiii @MostafaTajzadeh
جو بایدن رئیس جمهور آمریکا از "آزادی" قریبالوقوع ایران خبر داده و ظاهراً در اشاره به ضمیری که قرار است این آزادی را رقم بزند، دچار مشکل کلامی شده ست.
امیدوارم آزادی مورد نظر او برای ایران، از جنس همان آزادی نباشد که باراک اوباما برای تونس و مصر و لیبی و سوریه وعده داد و یا جرج بوش پسر، برای افغانستان و عراق پدید آورد.
من طبعاً با آن نظری که کلنگی کردن خاورمیانه را هدف اصلی آمریکا در منطقۀ ما میداند، موافق نیستم، اما بر این باورم که دولت آمریکا شناخت درست و درمانی از پیچیدگیهای جوامع خاورمیانه ندارد و به جای کمک به نظم و ثبات کشورهای این منطقه، معمولاً آنها را زخمی و سپس به حال خود رها میکند تا در آتش بیثباتی و هرج و مرج بسوزند و خاکستر شوند! این دقیقاً همان اتفاقی است که در بیشتر جوامع خاورمیانه رخ داده است.
به هر حال، اظهارات بایدن احتمالاً ناآرامیها در ایران را وارد مرحلۀ تازهای میکند. به نظرم همان چیزی که سالها از ترس آن کابوسهای شبانه میدیدم، در حال وقوع است. فریادم در این باره، تا به حال به جایی نرسیده و شاید از این پس هم به جایی نرسد. با این حال، همچنان فریاد خواهم زد چون کار دیگری از دستم برنمیآید.
اگر کسانی دلشان برای این سرزمین میتپد یا حتی اندک ترحمی به آن دارند، نباید اجازه دهند که عقل حسابگرشان قربانی نفرت بیحساب و کتابشان شود. چهرهها و افرادی که خود را اپوزیسیون معرفی میکنند، اگر در تحلیلها و محاسباتشان، جایی هم برای احتمال غلط بودن آنها در نظر بگیرند، جای دوری نخواهد رفت. لااقل در این زمینه با اپوزیسیون رژیمهای بنعلی و مبارک و قذافی و اسد خرده مشورتی بکنند شاید پشیمانی و تأسف آنها، در تغییرِ رویکردشان به مسائل ایران بیاثر نباشد.
مقامهای جمهوری اسلامی هم اگر به جای گوش جان سپردن به تحلیلهای تنگنظرانه و انتزاعی مراکز امنیتیشان که تاکنون این همه بدبختی به بار آورده است، لحظهای به سخن این همه کارشناس دلسوز گوش فرا دهند، مطمئناً پشیمان نخواهند شد و چه بسا پنجرۀ تازهای پیش رویشان گشوده شود.
در این میان اما برای جلوگیری از دوقطبی شدن کامل فضا که زمینهساز و مشوقِ جنگ و خونریزی تا آخرین نفر و آخرین نفس است، شکلگیری و بسیج نیروی میانه و ضدخشونت، حیاتیترین کاری است که روشنفکران و دلسوزان این کشور باید به آن اهتمام کنند. تشکیل این نیرو که طبعاً کوششی توانفرسا میطلبد، بدون موافقت حکومت برای رسمی شدن آن نیز مفید فایده نخواهد بود و چه بسا بر وخامت و پیچیدگی اوضاع بیفزاید. بنابراین از مسئولان کشور درخواست میشود که مسیر شکلگیری آن را باز کنند تا بلکه کنشگران خشونتپرهیز هم به خو تکانی دهند و با شکل دادن این نیرو در کنترل و مهار دامنۀ بحرانها نقشی هر چند کوچک بازی کنند.
#احمد_زیدآبادی
#جو_بایدن
#آزادی_ایران
#جنبش_خشونت_پرهیز
#بهار_عربی
@ahmadzeidabad
https://instagram.comahmadzeidabadiii @MostafaTajzadeh