📝📝📝۱۰ نکته در مورد جنبههای اجتماعی اعتراضات اخیر
✍🏼حسین قاضیان
✅ بر مبنای تعداد بسیار زیادی از ویدئوهایی که تاکنون از اعتراضات مردم در شهرهای مختلف دیدهام، چند نکته را میشود در بارهی اعتراضات کنونی گفت:
۱- اعتراضات از لحاظ جغرافیایی گسترده است و شهرهای بسیاری را در بر گرفته است. از این نظر، مثلا در مقایسه با جنبش سبز یا اعتراضات دانشجویی ۷۸ یا حتی شورشهای شهری دههی ۷۰ گسترهی جغرافیایی بیشتری را شاهدیم.
۲- در مقایسهی حجم جمعیت معترضان در تهران و شهرهای بزرگ با حجم معترضان در جنبش سبز میتوان گفت تعداد معترضان در شهرهای مختلف (غیر از مورد زنجان) نسبت به جمعیت شهرها زیاد نیست.
۳- کم بودن تعداد معترضان ناشی از رضایت کسانی نیست که در اعتراضات شرکت نمیکنند. تعداد ناراضیان در ایران بسی بیشتر از تعداد معترضانی است که در خیابانها هستند.
۴- غیبت ناراضیان ناشی از دو نوع هراس است: اول، هراس از سرکوب فعلی و تنبیهات بعدی رژیم؛ دوم، هراس از فرجام نامعلوم اعتراضات با توجه به تجربیات منطقهای.
۵- بر خلافت آن چه اغلب گفته میشود، این تهیدستان شهری نیستند که «هستهی اولیه» و «موتور محرک» و پیشبرندهی اعتراضات را شکیل میدهند، بلکه عمدتا اعضای طبقه متوسط به نظر میرسند که ممکن است تهیدستان شهری نیز در مواردی با آنها همراهی کنند.
۶- دلیل این امر را می توان در دو واقعیت دید: اول، آن نقاط جغرافیایی که محرومتر هستند (مثلاً خراسان جنوبی، شمالی، ایلام، کهکیلویه و …) کمتر درگیر این اعتراضات شدهاند؛ دوم، اعتراضات نه در حاشیههای مسکونی تهدیستان که در مرکز شهرها رخ میدهد.
۷- تهیدستان شهری (ازجمله دو دهک پایین درآمدی و نیز ۸۰۰ هزار خانواری که در «فقر شدید» به سر میبرند) اساساً از آن نوع عاملیت اجتماعی برخوردار نیستند که بتوانند «هستهی اولیه» و «موتور محرک» و پیشبرندهی اعتراضات اجتماعی باشند. شورشگری آنان خصلتی واکنشی و موضعی دارد.
۸- مصرف فرهنگی تهدیستان شهری (از داشتن موبایل و حضور در شبکههای اجتماعی گرفته تا با خبر بودن از اوضاع و احوال و تعبیر و تفسیرهای سیاسی) در اندازه و نوعی نیست که به آنان امکان بدهد «هستهی اولیه» و «موتور محرک» و پیشبرندهی اعتراضات اجتماعی باشند.
۹- تا حال حاضر، حضور زنان در این اعتراضات کمتر از جنبش سبز مشاهده میشود. شاید به این دلیل که بسیاری از اعتراضات (بویژه به خاطر کوتاهی ساعات روز) در ساعات تاریکی صورت میگیرد و احتمالاً خانوادهها مانع از حضور زنان و دختران در اعتراضات میشوند یا خود آنان از این نظر نگران هستند.
۱۰- چنان که انتظار میرود جوانان هستهی اصلی این اعتراضات هستند، مثل هر نوع اعتراض مرسوم شهری در بسیاری از نقاط جهان.
اینها فقط جنبههایی از صورت مساله بر مبنای مشاهدات است و برای نظم دادن به این مشاهدات نه بیشتر. در بارهی علتها و پیامدهای اعتراضات باید جداگانه سخن گفت.
* در همین زمینه، امروز در برنامهی چشمانداز تلویزیون ایران اینترنشنال بحثی داشتیم که میتوانید در فایلهای زیر ببینید یا بشنوید.
#ایران_اینترنشنال #تظاهرات_سراسرى #خشم_ایران #اعتراض #فقر #طبقه_متوسط #جنبش_سبز #شورش #شورش_شهری #جنبش_اجتماعی
@hghazian
@MostafaTajzadeh
https://www.youtube.com/watch?v=OqIynQNUBT4&feature=youtu.be
✍🏼حسین قاضیان
✅ بر مبنای تعداد بسیار زیادی از ویدئوهایی که تاکنون از اعتراضات مردم در شهرهای مختلف دیدهام، چند نکته را میشود در بارهی اعتراضات کنونی گفت:
۱- اعتراضات از لحاظ جغرافیایی گسترده است و شهرهای بسیاری را در بر گرفته است. از این نظر، مثلا در مقایسه با جنبش سبز یا اعتراضات دانشجویی ۷۸ یا حتی شورشهای شهری دههی ۷۰ گسترهی جغرافیایی بیشتری را شاهدیم.
۲- در مقایسهی حجم جمعیت معترضان در تهران و شهرهای بزرگ با حجم معترضان در جنبش سبز میتوان گفت تعداد معترضان در شهرهای مختلف (غیر از مورد زنجان) نسبت به جمعیت شهرها زیاد نیست.
۳- کم بودن تعداد معترضان ناشی از رضایت کسانی نیست که در اعتراضات شرکت نمیکنند. تعداد ناراضیان در ایران بسی بیشتر از تعداد معترضانی است که در خیابانها هستند.
۴- غیبت ناراضیان ناشی از دو نوع هراس است: اول، هراس از سرکوب فعلی و تنبیهات بعدی رژیم؛ دوم، هراس از فرجام نامعلوم اعتراضات با توجه به تجربیات منطقهای.
۵- بر خلافت آن چه اغلب گفته میشود، این تهیدستان شهری نیستند که «هستهی اولیه» و «موتور محرک» و پیشبرندهی اعتراضات را شکیل میدهند، بلکه عمدتا اعضای طبقه متوسط به نظر میرسند که ممکن است تهیدستان شهری نیز در مواردی با آنها همراهی کنند.
۶- دلیل این امر را می توان در دو واقعیت دید: اول، آن نقاط جغرافیایی که محرومتر هستند (مثلاً خراسان جنوبی، شمالی، ایلام، کهکیلویه و …) کمتر درگیر این اعتراضات شدهاند؛ دوم، اعتراضات نه در حاشیههای مسکونی تهدیستان که در مرکز شهرها رخ میدهد.
۷- تهیدستان شهری (ازجمله دو دهک پایین درآمدی و نیز ۸۰۰ هزار خانواری که در «فقر شدید» به سر میبرند) اساساً از آن نوع عاملیت اجتماعی برخوردار نیستند که بتوانند «هستهی اولیه» و «موتور محرک» و پیشبرندهی اعتراضات اجتماعی باشند. شورشگری آنان خصلتی واکنشی و موضعی دارد.
۸- مصرف فرهنگی تهدیستان شهری (از داشتن موبایل و حضور در شبکههای اجتماعی گرفته تا با خبر بودن از اوضاع و احوال و تعبیر و تفسیرهای سیاسی) در اندازه و نوعی نیست که به آنان امکان بدهد «هستهی اولیه» و «موتور محرک» و پیشبرندهی اعتراضات اجتماعی باشند.
۹- تا حال حاضر، حضور زنان در این اعتراضات کمتر از جنبش سبز مشاهده میشود. شاید به این دلیل که بسیاری از اعتراضات (بویژه به خاطر کوتاهی ساعات روز) در ساعات تاریکی صورت میگیرد و احتمالاً خانوادهها مانع از حضور زنان و دختران در اعتراضات میشوند یا خود آنان از این نظر نگران هستند.
۱۰- چنان که انتظار میرود جوانان هستهی اصلی این اعتراضات هستند، مثل هر نوع اعتراض مرسوم شهری در بسیاری از نقاط جهان.
اینها فقط جنبههایی از صورت مساله بر مبنای مشاهدات است و برای نظم دادن به این مشاهدات نه بیشتر. در بارهی علتها و پیامدهای اعتراضات باید جداگانه سخن گفت.
* در همین زمینه، امروز در برنامهی چشمانداز تلویزیون ایران اینترنشنال بحثی داشتیم که میتوانید در فایلهای زیر ببینید یا بشنوید.
#ایران_اینترنشنال #تظاهرات_سراسرى #خشم_ایران #اعتراض #فقر #طبقه_متوسط #جنبش_سبز #شورش #شورش_شهری #جنبش_اجتماعی
@hghazian
@MostafaTajzadeh
https://www.youtube.com/watch?v=OqIynQNUBT4&feature=youtu.be
YouTube
جنبههای اجتماعی اعتراضات اخیر
Forwarded from اتچ بات
✍️پیمان اصلاحی میان دولت و جامعه چگونه پدید میآید؟
📻نسخه شنیداری مقاله «جبهه رقیق، فرماندهی دقیق» بهقلم سعید حجاریان از نخستین شماره مشقفردا | تیر و مرداد ۱۳۹۸
@mashghefarda
🎤گفتار متن: فرهاد شمسیان
🖍حجاریان در این مقاله به پرسشهایی کلیدی پاسخ داده است از جمله:
1️⃣شرایط و مناسبات تولید در ایران دچار چه بحرانهایی است؟
2️⃣چرا نهاد آموزش در ایران، دیگر توان و انگیزه ایجاد انضباط و اطاعت را همچون گذشته ندارد و از تلفیق لایههای ایرانی-اسلامی و مدرن عاجز است؟
3️⃣چگونه چالش حفظ مشروعیت و مشروعیتیابی، نهاد دولت را دچار بحران ناکارآمدی میکند؟
4️⃣چگونه حوزههای علمیه، دانشگاهها، صداوسیما و آموزش و پرورش، ایدئولوژی دوگانه تولید میکنند؟
5️⃣سیر ایدئولوژیک دولت در ایران از سیاسی-پلیسی و پلیسی-سیاسی تا پلیسی-نظامی و نظامی-پلیسی چگونه بوده؟
6️⃣چگونه میتوان در ایران به موازنه نیروهای اقتدارگرا و نیروهای طالب دموکراسی رسید؟
7️⃣دولت، جامعه، قوای مسلح، نیروهای اصلاحطلب یا مشروطهخواه، اپوزیسیون رادیکال و جامعه بینالملل؛ در راهبرد اصلاحات، این شش عنصر چگونه تبیین میشوند و رابطهشان با هم چیست؟
#مشق_فردا #سعید_حجاریان #جنبش_اجتماعی #دموکراسی
🔸به کانال «مشق فردا» بپیوندید:
🆔 @mashghefarda
📻نسخه شنیداری مقاله «جبهه رقیق، فرماندهی دقیق» بهقلم سعید حجاریان از نخستین شماره مشقفردا | تیر و مرداد ۱۳۹۸
@mashghefarda
🎤گفتار متن: فرهاد شمسیان
🖍حجاریان در این مقاله به پرسشهایی کلیدی پاسخ داده است از جمله:
1️⃣شرایط و مناسبات تولید در ایران دچار چه بحرانهایی است؟
2️⃣چرا نهاد آموزش در ایران، دیگر توان و انگیزه ایجاد انضباط و اطاعت را همچون گذشته ندارد و از تلفیق لایههای ایرانی-اسلامی و مدرن عاجز است؟
3️⃣چگونه چالش حفظ مشروعیت و مشروعیتیابی، نهاد دولت را دچار بحران ناکارآمدی میکند؟
4️⃣چگونه حوزههای علمیه، دانشگاهها، صداوسیما و آموزش و پرورش، ایدئولوژی دوگانه تولید میکنند؟
5️⃣سیر ایدئولوژیک دولت در ایران از سیاسی-پلیسی و پلیسی-سیاسی تا پلیسی-نظامی و نظامی-پلیسی چگونه بوده؟
6️⃣چگونه میتوان در ایران به موازنه نیروهای اقتدارگرا و نیروهای طالب دموکراسی رسید؟
7️⃣دولت، جامعه، قوای مسلح، نیروهای اصلاحطلب یا مشروطهخواه، اپوزیسیون رادیکال و جامعه بینالملل؛ در راهبرد اصلاحات، این شش عنصر چگونه تبیین میشوند و رابطهشان با هم چیست؟
#مشق_فردا #سعید_حجاریان #جنبش_اجتماعی #دموکراسی
🔸به کانال «مشق فردا» بپیوندید:
🆔 @mashghefarda
Telegram
attach 📎
♦️ جنبش دموکراتیک و لزوم اجتناب از خشونت نظامی
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
بهعنوان فردی دلسوز برای مردم و کشور ام در حد بضاعت ناچیز ام نکاتی مینویسم. ممکن است کسان مختلفی در دو سو دلخور شوند. اما فکر میکنم نوشتن از سکوت کردن بهتر است.
در همه جای دنیا وقتی جنبشهای اجتماعی با سرکوب مواجه میشوند، محتمل است که به گزینهی بهرهگیری از خشونت نظامی روی بیاورند. خوشبختانه ما سرنوشت سازمانهای نظامیی رادیکال نظیر سازمان مجاهدین خلق و امثالهم را در پیش چشم داریم و مردم ما میدانند که حرکت در آن مسیر چه عواقبی دارد. بنابراین، وظیفه همه ما است که یادآورشویم نیروی تغییرخواهی در ایران میبایست همواره دموکراتیک باقی بماند وحتا شکست ظاهری رابر تمایلات میلیتاریستی ترجیح دهد.
ممکن است تمایل و اشتیاق شدید به تحقق تغییر در صورت عدم تحقق آن منجر به سرخوردهگی شود و نطفه تمایل به رویآوری به اقدامات میلیتاریستی را پدید آورد.
امیدوارام مردم ناراضی و مشتاق ایجاد تغییر و تحول همواره بر سرشت دموکراتیک و تا حد ممکن صلحطلبانه تغییر خواهیشان تاکید و تمرکز کنند و مردم هیچ منطقه یا شهری از ایران اجازه رشد اینگونه تمایلات را ندهند. تحقق دیرتر تغییر مطلوبتر از تغییر به هر شیوه و ترتیبی است.
امیدوارام بهتدریج اجماعی میان نیروهای هر دو طرف پدید آید تا مطالبهی ضروری و نیرومند تغییرخواهی در مجرای درستی بیافتد و هرگز به سمت اشکالی از خشونت میلیتاریستی ولو درحد محلی هم سوق پیدا نکند و هیچ نیرویی در ایران چنین مسیرهایی را دنبال نکند.
مایلام در اینجا به نکتهی مهم مانوئل کاستلز اشاره کنم که میگوید:
”هنگامی که یک جنبش برای مقابله با خشونت نظامی، خود درگیر خشونت نظامی میشود، ویژگی اساسی خود به عنوان یک جنبش دموکراتیک را از دست میدهد تا تبدیل به هماوردی در یک جنگ داخلی خونین شود، هماوردی که گاهی به اندازهی سرکوبکنندگان خود بیرحم و خشن است” (کاستلز، ۱۳۹۶: ۹۰؛ شبکههای خشم و امید: جنبشهای اجتماعی در عصر اینترنت).
امیدوارام همه نیروهای دلسوز از افتادن در چنین دامی پرهیز کنند و بپذیرند که تحولخواهی گرچه برای ما بسیار ضروری و البته اجتنابناپذیر است، اما از هر راهی مجاز نیست. ضرورت دارد بر دموکراتیک بودن و غیرمیلیتاریستی بودن تحولخواهی پای فشرده شود و حتا اگر دامی در این مسیر پهن شده، با هوشیاری از این دامهای مخرب اجتناب شود.
#جنبش_اجتماعی
#خشونت_نظامی
📌@MostafaTajzadeh
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
بهعنوان فردی دلسوز برای مردم و کشور ام در حد بضاعت ناچیز ام نکاتی مینویسم. ممکن است کسان مختلفی در دو سو دلخور شوند. اما فکر میکنم نوشتن از سکوت کردن بهتر است.
در همه جای دنیا وقتی جنبشهای اجتماعی با سرکوب مواجه میشوند، محتمل است که به گزینهی بهرهگیری از خشونت نظامی روی بیاورند. خوشبختانه ما سرنوشت سازمانهای نظامیی رادیکال نظیر سازمان مجاهدین خلق و امثالهم را در پیش چشم داریم و مردم ما میدانند که حرکت در آن مسیر چه عواقبی دارد. بنابراین، وظیفه همه ما است که یادآورشویم نیروی تغییرخواهی در ایران میبایست همواره دموکراتیک باقی بماند وحتا شکست ظاهری رابر تمایلات میلیتاریستی ترجیح دهد.
ممکن است تمایل و اشتیاق شدید به تحقق تغییر در صورت عدم تحقق آن منجر به سرخوردهگی شود و نطفه تمایل به رویآوری به اقدامات میلیتاریستی را پدید آورد.
امیدوارام مردم ناراضی و مشتاق ایجاد تغییر و تحول همواره بر سرشت دموکراتیک و تا حد ممکن صلحطلبانه تغییر خواهیشان تاکید و تمرکز کنند و مردم هیچ منطقه یا شهری از ایران اجازه رشد اینگونه تمایلات را ندهند. تحقق دیرتر تغییر مطلوبتر از تغییر به هر شیوه و ترتیبی است.
امیدوارام بهتدریج اجماعی میان نیروهای هر دو طرف پدید آید تا مطالبهی ضروری و نیرومند تغییرخواهی در مجرای درستی بیافتد و هرگز به سمت اشکالی از خشونت میلیتاریستی ولو درحد محلی هم سوق پیدا نکند و هیچ نیرویی در ایران چنین مسیرهایی را دنبال نکند.
مایلام در اینجا به نکتهی مهم مانوئل کاستلز اشاره کنم که میگوید:
”هنگامی که یک جنبش برای مقابله با خشونت نظامی، خود درگیر خشونت نظامی میشود، ویژگی اساسی خود به عنوان یک جنبش دموکراتیک را از دست میدهد تا تبدیل به هماوردی در یک جنگ داخلی خونین شود، هماوردی که گاهی به اندازهی سرکوبکنندگان خود بیرحم و خشن است” (کاستلز، ۱۳۹۶: ۹۰؛ شبکههای خشم و امید: جنبشهای اجتماعی در عصر اینترنت).
امیدوارام همه نیروهای دلسوز از افتادن در چنین دامی پرهیز کنند و بپذیرند که تحولخواهی گرچه برای ما بسیار ضروری و البته اجتنابناپذیر است، اما از هر راهی مجاز نیست. ضرورت دارد بر دموکراتیک بودن و غیرمیلیتاریستی بودن تحولخواهی پای فشرده شود و حتا اگر دامی در این مسیر پهن شده، با هوشیاری از این دامهای مخرب اجتناب شود.
#جنبش_اجتماعی
#خشونت_نظامی
📌@MostafaTajzadeh
♦️پیآمدهای اعدام معترضان در بحبوحهی جنبش اجتماعیی سراسری
🖊حسن محدثیی گیلوایی۱
همانطوری که محتمل مینمود حکومت در مسیر اجرای گزینهی سرکوب تام که شش وجه آن را قبلاً شرح داده ام، آخرین اقدام کوچک مقیاس را در سطح فردی آزمود و یکی از معترضان را به اتهام محاربه اعدام نمود. اما پیآمدهای این اقدام چیست؟
پیآمد اول: همانطور که همکار عزیز ام آقای دغاغله بهدرستی نوشته اند، حکومت کوشید برای کشته شدههای جنبش اجتماعی روایت رسمی بسازد و مسوولیت آنان را به گردن نگیرد. برای نخستین بار در زبان فارسی کلمهای جدید برای این کار ساخته شد: «کشتهسازی». من در جستوجوهایم در تاریخ زبان فارسی چنین اصطلاحی را به این معنا پیدا نکرده ام. اما اعدام معترضان را دیگر نمیتوان به پای کس دیگری نوشت یا از بیماریهای روانی و غیرروانی و زمینهای سخن گفت. مسؤولیت چنین اقدامی رسماً بر عهدهی حکومت نهاده میشود.
پیآمد دوم: اما اگر بپذیریم که اعدام معترضان به قصد مرعوب کردن آنان صورت گرفته باشد، باید گفت که نه تنها این هدف محقق نمیشود بلکه بر عکس اعدام معترضان، خشم و خشونت معترضان و ناراضیان را بیشتر میسازد و مردم مخالف حکومت را بیش از پیش در اهداف رادیکالشان متحد میسازد. این اقدام به مردم معترض پیام میدهد که حکومت هرگز حاضر نیست تن به مصالحه بدهد و میخواهد با مخالفان خود تا انتها بجنگد. چنین پیامی میتواند به چرخهی خشونت و انتقامگیری دامن بزند و وضع خطرناکتری را برای جامعه رقم بزند. اعدام معترضان در وضعیت جنبش سراسری و وضعیت رادیکالیستی عملاً سوخت رساندن به جنبش اجتماعی و شتاب بخشیدن به آن است و همچون عامل شتابزا عمل میکند.
پیآمد سوم: نتیجهی دیگر اعدام معترضان متحد کردن محیط خارجی یا «محیط ژئوپولیتیک» (نظام سیاسی به تعبیر کاستلز) علیه نظام سیاسی است و میتواند آنها را به اقدامات شدیدتری علیه نظام سیاسی برانگیزاند.
پیآمد چهارم: پیآمد چهارم این است که نظام سیاسی با ناکارآمد شدن انتخابهای قبلی به این نتیجه برسد که باید به مرحلهی بعد برود و شکل بسیار خشنتر و بزرگمقیاستری را برای سرکوب برگزیند. اینچنین انتخابی میتواند شرایط را برای خود نظام سیاسی هر چه دشوارتر سازد و تمام راههای برگشت را برای تصمیمات اصلاحگرانه ببندد و هیچ راه بازگشتی برای سیستم باقی نگذارد.
بنابراین، پیشنهاد من این است که همهی اشکال سرکوب متوقف شود. این راه هرگز به نتیجهی مطلوبی برای کشور و برای خود نظام سیاسی نمیانجامد. تنها راه کمهزنیه پذیرش اشکالی از اصلاح رادیکال است.
#اعدام
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
📌@MostafaTajzadeh
🖊حسن محدثیی گیلوایی۱
همانطوری که محتمل مینمود حکومت در مسیر اجرای گزینهی سرکوب تام که شش وجه آن را قبلاً شرح داده ام، آخرین اقدام کوچک مقیاس را در سطح فردی آزمود و یکی از معترضان را به اتهام محاربه اعدام نمود. اما پیآمدهای این اقدام چیست؟
پیآمد اول: همانطور که همکار عزیز ام آقای دغاغله بهدرستی نوشته اند، حکومت کوشید برای کشته شدههای جنبش اجتماعی روایت رسمی بسازد و مسوولیت آنان را به گردن نگیرد. برای نخستین بار در زبان فارسی کلمهای جدید برای این کار ساخته شد: «کشتهسازی». من در جستوجوهایم در تاریخ زبان فارسی چنین اصطلاحی را به این معنا پیدا نکرده ام. اما اعدام معترضان را دیگر نمیتوان به پای کس دیگری نوشت یا از بیماریهای روانی و غیرروانی و زمینهای سخن گفت. مسؤولیت چنین اقدامی رسماً بر عهدهی حکومت نهاده میشود.
پیآمد دوم: اما اگر بپذیریم که اعدام معترضان به قصد مرعوب کردن آنان صورت گرفته باشد، باید گفت که نه تنها این هدف محقق نمیشود بلکه بر عکس اعدام معترضان، خشم و خشونت معترضان و ناراضیان را بیشتر میسازد و مردم مخالف حکومت را بیش از پیش در اهداف رادیکالشان متحد میسازد. این اقدام به مردم معترض پیام میدهد که حکومت هرگز حاضر نیست تن به مصالحه بدهد و میخواهد با مخالفان خود تا انتها بجنگد. چنین پیامی میتواند به چرخهی خشونت و انتقامگیری دامن بزند و وضع خطرناکتری را برای جامعه رقم بزند. اعدام معترضان در وضعیت جنبش سراسری و وضعیت رادیکالیستی عملاً سوخت رساندن به جنبش اجتماعی و شتاب بخشیدن به آن است و همچون عامل شتابزا عمل میکند.
پیآمد سوم: نتیجهی دیگر اعدام معترضان متحد کردن محیط خارجی یا «محیط ژئوپولیتیک» (نظام سیاسی به تعبیر کاستلز) علیه نظام سیاسی است و میتواند آنها را به اقدامات شدیدتری علیه نظام سیاسی برانگیزاند.
پیآمد چهارم: پیآمد چهارم این است که نظام سیاسی با ناکارآمد شدن انتخابهای قبلی به این نتیجه برسد که باید به مرحلهی بعد برود و شکل بسیار خشنتر و بزرگمقیاستری را برای سرکوب برگزیند. اینچنین انتخابی میتواند شرایط را برای خود نظام سیاسی هر چه دشوارتر سازد و تمام راههای برگشت را برای تصمیمات اصلاحگرانه ببندد و هیچ راه بازگشتی برای سیستم باقی نگذارد.
بنابراین، پیشنهاد من این است که همهی اشکال سرکوب متوقف شود. این راه هرگز به نتیجهی مطلوبی برای کشور و برای خود نظام سیاسی نمیانجامد. تنها راه کمهزنیه پذیرش اشکالی از اصلاح رادیکال است.
#اعدام
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
📌@MostafaTajzadeh