فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
Forwarded from هنر ايران
🇮🇷مشروح گفته های چهره های هنری حاضر در همایش حامیان دکتر روحانی که اجرای آن را #داریوش_کاردان برعهده داشت:
#کیومرث_پوراحمد: تحریم همیشه به زیان تحریم کنندگان بوده است. در سال 84 هجده میلیون نفر رای ندادند
و آن فاجعه ننگین برای ایران رقم خورد
#لیلی_رشیدی: روزنامه کیهان به من گفته در سیاست‌دخالت نکن چون بویی از سیاست نبرده ای اما من ایران را دوست دارم و‌دلم برای آن می تپد. جامعه ایران هنوز انقدر از آرمان‌تهی نشده که‌وعده پول بتواند‌ فریبش دهد. آقای روحانی ما کنار شما هستیم تا حصر و ممنوعیت های بی پایه و اساس برداشته شود.
#امیرحسین_رستمی: ما برنگشتیم و برنمی گردیم امدیم اینجا که این را بگوییم.
#مهران_رنجبر: هشت سال به شخصیت ایرانیان توهین شد و این آقای روحانی بود که شخصیت را به ایران بازگرداند.
#امیر_جعفری: چقدر خوبه آدم رییس جمهور بشه این همه آدم بگن روحاااااانی!
#کامران‌تفتی: هرکدام‌از ما ۱۱ نفر به همراه داشته باشیم‌تا قطعی‌دولت از آن‌دکتر روحانی‌شود. جمعه را یادمان نرود.
#سحر_دولتشاهی: امروز من از اینجا همان دخترانی که ارزو‌دارند فقط یکبار از حف حضور در‌ورزشگاه‌برخوردار شوند صحبت می کنیم. جناب رییس جمهور سیاست خانه نشینی زنان سال های تفکیک دانشگاه را فراموش نکرده ام. یادم‌نمی رود در چنین فضایی با‌وعده های عدالت جنسیتی و‌ایجاد فرصت های شغلی برابرآمدید.
#ستاره_اسکندری: سلام بر اصلاحات. سعی کنید رای های خفته را بیدار کنید.
#آسیه_باکری فرزند شهید‌باکری: امید بذر هویت ماست از جوانه های امید در دل هامان مراقبت کردیم پشت درهای اوین دلمان پیش عزیزانمان‌بود. به خاطر راهی که به آن معتقدیم‌که جز اصلاحات و تدبیر نیست در سال ۹۲ پای صندوق های رای آمدیم تا خانه رو به ویرانی ‌را نجات دهیم. جوان های بسیاری روزی به جبهه رفتند ‌و‌برنگشتند ‌و‌چشم مادرانشان به در ماند. شهدا از جان و‌مال و خانواده شان گذشتند. اما بسیاری از خون شهدا سواستفاده کردند. من ارزو دارم کشورم که یاد‌خون پدر و هموهایم‌هست شاد باشد.‌هیچ مردی شرمنده خانواده اش نشود حسابش با یارانه پر نشود. آقای رییس جمهور می دانم کارهای‌بزرگی کردید و با زیا‌ه خواه ها مقابله. خوزستان جان من و‌وطن من است. کارگر و اتش نشان‌و معدنچی باید امنیت شغلی داشته باشند. از شما می خواهیم‌ صدای مردم باشید. ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی...عشق بی یار مهیا نشود.
#باران_کوثری: من در دولت قبل ممنوع الکار شدم چون نقد‌کردم. من به احترام سید محمد خاتمی که پشتوانه اینده ماست و به احترام‌جوانانی که سوالشان سوال ما بود‌و به جرم‌آن‌دستگیر شدندرای می دهم.

#با_هنرمندان_برای_ایران
@dobarhIRAN2Rohani
📝📝📝غصه‌های مجید

✍🏻حسین قدیانی

درست در همان روزهایی که از در و دیوار شعار می‌بارید و نظام می‌خواست برای ایدئولوژی‌هایش سربازهای مطیعی از ما بسازد، دل #کیومرث_پوراحمد برای همه‌ی بچه‌های عصر جبهه و جنگ سوخت. او نه اهل هنگ و سرهنگ، که اهلی آهنگ و فرهنگ بود. قبل‌ترش ما سوار بر قطار ژول ورن، دور دنیا را فقط در هشتاد روز گشته بودیم؛ اینک موسم آن بود که سوار بر قدیمی‌ترین دوچرخه بیست و هشت اصفهان، همه‌ی کوچه‌برزن‌های نصف جهان را گز کنیم. ما موبایل نداشتیم، اینستا نداشتیم، شبکه‌های اجتماعی نداشتیم و حتی آه هم در بساط نداشتیم اما یک کارگردان داشتیم که با وجود همه‌ی مردانگی‌هایش، به معنای درست کلمه «بچه‌ننه» بود. او با مادرش سراغ ما آمده بود؛ مادری که همه‌ی گل‌های عالم، سهمی از ساحت چادر قشنگش داشتند.

ما هم مثل مجید، مثل همه‌ی کارکترهای قصه‌های مجید، مثل خود پوراحمد، بی‌بی صدایش می‌کردیم. آقای کارگردان به درستی فهمیده بود که ما طفل معصوم‌های دهه‌ی ماضی داریم اصول و ارزش‌ها و مقدسات بالا می‌آوریم. حتی این را هم به نیکی فهم کرده بود که سهم ما از سفره‌ی دل‌ربای کارتون فقط نباید غم و غصه‌های هاچ زنبور عسل یا دختری به نام نل باشد. چه کار کرد کیومرث پوراحمد برای ما؟ کتاب چارلز دیکنز را بست و کتاب هوشنگ مرادی کرمانی را جلوی چشم‌های‌مان گشود: قصه‌های مجید.

هر چه دختری به نام نل سرشار از غصه بود، پسری به نام مجید لب‌ریز از قصه بود. نه که بگویی بی‌بی از شیطنت‌ها و از خنگ‌بازی‌های مجید کلافه نمی‌شد؛ نه. نقل این است که نوش قصه‌های مجید بسی بیش از نیش آن بود. حتماً جناب کارگردان، فرهنگ را می‌شناخت که برای ساختن سریال، عدل انگشتش را گذاشت روی کتاب هوشنگ. کتابی که شعار نمی‌داد، نصیحت نمی‌کرد، امر و نهی نداشت؛ قصه داشت.

داریم آیا چیزی هم شیرین‌تر از قصه؟ داریم آیا چیزی هم دل‌نشین‌تر از ادبیات؟ آیا ما به دنیا آمده‌ایم که تنها ذلت سیاست را بچشیم و حتی بعد از قطع‌نامه هم زندگی را زیر منگنه‌ی جنگ تعریف کنیم؟ آخ که چقدر دل‌سوز معصومیت چشم‌های ما بود کیومرث پوراحمد. هزار و یک شب به ما قصه نشان داد؛ در هیچ کدام از قصه‌هایش شعار نداد. یادش به خیر روزهایی که با مجید شب شعر می‌رفتیم تا اقلاً یک ساعت فراموش کنیم هشت سال جنگ را و آن همه زخم را و آن حنجره‌ی بریده‌ی پدر را. آخر الان چه موقع رفتن بود آقای پوراحمد؟ نمی‌بینی که دوباره می‌خواهند با گشت، ارشادمان کنند؟

بد وقتی ما را تنها گذاشتی. ما قیم نمی‌خواهیم، قصه می‌خواهیم؛ کجایی؟ بیا و باز هم ما را ببر زاینده‌رودی که عوض شعار حجاب، شعور آب داشت...
@ghete26
@MostafaTajzadeh
https://www.instagram.com/p/Cqp3qQvobec/?igshid=YmMyMTA2M2Y=