Forwarded from راهیانه
♦️فدا برای فردا♦️
(در ضرورت جایگزین پروری در نهادهای مستقل فرهنگی و اجتماعی)
1
▪️عمر ِ با برکت ِ این وجودها، دراز باد اما: فردای «بخارا»، پس از علی دهباشی چه میشود؟ «گنجور»، بدون حمیدرضا محمدی؟ «حرفهی هنرمند»، پس از ایمان افسریان؟ «جمعیت امام علی»، بدون ِ شارمین میمندینژاد؟ «مردمنامه»، بی داریوش رحمانیان؟ قطعاً که نقش بانیان ِ این نهادهای مهم فرهنگی و اجتماعی، فراموشنشدنی است: به خصوص در دوران ِ تسلط ِ قدرت ِ سیاسی بر تمام ِ ساحات زندگی ِ ما در ایران. به خصوص در زمانهی تلاش حاکمان برای «سازمانی کردن» ِ هر «سامان خود انگیخته»ی اجتماعی.
▪️اما این نهادهای سخت به دست آمده و به خون ِ دل به ثمر نشسته، پس از بانیانشان یا بیبانیانشان، چه بر سرشان میآید؟ این سرمایههای اجتماعی ایران، چه سرنوشتی پیدا میکنند؟
2
▪️از دو سال قبل که تحقیقی در مورد نهادهای ِ فرهنگی ِ مردمی ِ مستقل پساانقلابی را شروع کردم، همواره با این پرسش روبرو بودهام: آیا این نهادهای ارزشمند، حقیقتاً «نهاد»اند؟ یکی از ویژگیهای نهادها، تداوم یافتن آنها در طول زمان است. اما اگر نهادی، به حیات و حضور یک بانی مشخص گره خوردهباشد، دیگر چنانکه باید، «نهاد» نیست. نهاد، باید بتواند فراتر از فرد، فراتر از بانی، نسل به نسل و دوره به دوره ادامه حیات دهد. اما ظاهراً بسیاری از این نهادها، در یک نکته مشترکاند: وابستگی ِ حیاتی به حضور ِ بانی.
▪️شنیدهام که علی دهباشی عزیز، گویا تا ویرایش مطالب بخارا و کوچکترین جنبههای شبهای بخارا را خود با دلسوزی پیش میبرد. میدانم که داریوش رحمانیان، چگونه بخشی از زندگی خویش را وقف نهاد ِ مردمنامه کردهاست. مطلعم که حمیدرضا محمدی، چگونه با وسواس، گنجور را با تمامی جزئیاتش همچنان طراحی و مدیریت میکند. اما این فداکاری و وقف ِ خویشتن، جنبهای دیگر هم دارد: نفر ِ دوم و جایگزین ِ این نهادهای با ارزش، کیست؟ کدام نیروی جوانتر، فردای این نهادها را به دست خواهد گرفت؟
3
▪️جایگزینسازی، به آسانی اتفاق نمیافتد. جایگزینسازی، به «جایگزینپروری» نیاز دارد. برای آنکه این نهادهای درخشان ِ دیریاب، فردا، فراتر از بانیان تداوم پیدا کنند، نیاز است که امروز، تیمهایی به جای «فرد» (ولو درخشان)، کار را تمرین کند. نیاز است که بانیان، آرام آرام و به تدریج، افراد جایگزین و تیمهای کارآزموده برای فردا بسازند. این، کار آسانی نیست. وقف ِ عمر و زمان و توان بانی برای یک نهاد، فداکاری بزرگی است. اما بزرگتر از این فداکاری، خرج کردن از اعتبار ِ سخت به دست آمده برای نیروپروری است. تن دادن به حدی از کاهش ِ - موقتی - کیفیت ِ فعالیت، برای تربیت ِ نیروی جایگزین ِ فردا. نیروهای جوانی که امروز، در کنار این بانیان ِ کارآزموده، خطا کنند و زمین بخورند و کار بیاموزند.
4
▪️زمانی که محمدرضا شجریان، همایون نوجوان را کنار خود روی صحنه میبرد، در حال خرج کردن از اعتبار خود بود. قطعن او میتوانست به جای این نوجوان، فردی کارآزمودهتر را کنار خود بنشاند. قطعاً کیفیت ِ اجرای ِ همایون ِ نوجوان در ابتدا، با اساتید ِ نوازنده و خواننده برابری نمیکرد. قطعاً شجریان زمانی که در برابر انتقادات از شیوه متفاوت همایون، پاسخ میداد: «باید گذاشت جوانترها مسیر خودشان را بروند»، در حال خرج کردن از «اعتبار خودش» برای فردا بود. قطعاً زمانی که علی رجبزاده (پسر ِ رضا رجبزاده بانی نهاد انتشارات امام مشهد) کار را کنار پدر آغاز کرد، کیفیت ِ کار پدر را نداشت. اما اگر امروز بلیطهای کنسرت همایون ظرف چند ساعت تمام میشود، اگر ایران هنوز شجریانی جوان دارد، اگر مشهد در کنار انتشارات امام، «پردیس کتاب» با برکت را دارد، نتیجهی اعتماد محمدرضا شجریانها و رضا رجبزادهها به نسل بعد را میبیند.
5
▪️اگر جامعهی ایران به تعبیر دقیق ِ پرویز ِ پیران «جامعهی جنبشهای لحظهای» است، اگر به تعبیر ِ کاتوزیان، «کوتاهمدت» است، اگر حافظهاش کوتاه است، اگر دوره به دوره، خطاهای پیشین را در این صد و اندی سال پس از مشروطه تکرار کردهاست، راهش تقویت و حفظ نهادهای ِ فرهنگی و اجتماعی جامعهاست: نهادها، ظرفهای حافظهاند. گاوصندوقهای محافظت از سرمایههای جامعه. ریلهای تداوم مسیر و چراغهای هشدار عدم تکرار خطاهای قبلی. برای این کار، نیاز است که بانیان نهادها، یک فداکاری بزرگتر انجام دهند: تربیت ِ نیرو برای فردا. میراثداران ِ روشنایی. ولو که هزینهی این جایگزینپروری، کاهشی مقطعی در کیفیت ِ خروجی این نهادها باشد.
▪️دهباشیها و رحمانیانها و افسریانها و میمندینژادها! پاکباختگان ِ شریف! اعتبارتان را هم برای جایگزینپروری، هزینه کنید. یک فداکاری ِ بسیار بزرگ!
راهیانه|ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه|@raahiane
#نهادهای_فرهنگی_مستقل|#نقد_خویشتن|#ما|#حافظه
(در ضرورت جایگزین پروری در نهادهای مستقل فرهنگی و اجتماعی)
1
▪️عمر ِ با برکت ِ این وجودها، دراز باد اما: فردای «بخارا»، پس از علی دهباشی چه میشود؟ «گنجور»، بدون حمیدرضا محمدی؟ «حرفهی هنرمند»، پس از ایمان افسریان؟ «جمعیت امام علی»، بدون ِ شارمین میمندینژاد؟ «مردمنامه»، بی داریوش رحمانیان؟ قطعاً که نقش بانیان ِ این نهادهای مهم فرهنگی و اجتماعی، فراموشنشدنی است: به خصوص در دوران ِ تسلط ِ قدرت ِ سیاسی بر تمام ِ ساحات زندگی ِ ما در ایران. به خصوص در زمانهی تلاش حاکمان برای «سازمانی کردن» ِ هر «سامان خود انگیخته»ی اجتماعی.
▪️اما این نهادهای سخت به دست آمده و به خون ِ دل به ثمر نشسته، پس از بانیانشان یا بیبانیانشان، چه بر سرشان میآید؟ این سرمایههای اجتماعی ایران، چه سرنوشتی پیدا میکنند؟
2
▪️از دو سال قبل که تحقیقی در مورد نهادهای ِ فرهنگی ِ مردمی ِ مستقل پساانقلابی را شروع کردم، همواره با این پرسش روبرو بودهام: آیا این نهادهای ارزشمند، حقیقتاً «نهاد»اند؟ یکی از ویژگیهای نهادها، تداوم یافتن آنها در طول زمان است. اما اگر نهادی، به حیات و حضور یک بانی مشخص گره خوردهباشد، دیگر چنانکه باید، «نهاد» نیست. نهاد، باید بتواند فراتر از فرد، فراتر از بانی، نسل به نسل و دوره به دوره ادامه حیات دهد. اما ظاهراً بسیاری از این نهادها، در یک نکته مشترکاند: وابستگی ِ حیاتی به حضور ِ بانی.
▪️شنیدهام که علی دهباشی عزیز، گویا تا ویرایش مطالب بخارا و کوچکترین جنبههای شبهای بخارا را خود با دلسوزی پیش میبرد. میدانم که داریوش رحمانیان، چگونه بخشی از زندگی خویش را وقف نهاد ِ مردمنامه کردهاست. مطلعم که حمیدرضا محمدی، چگونه با وسواس، گنجور را با تمامی جزئیاتش همچنان طراحی و مدیریت میکند. اما این فداکاری و وقف ِ خویشتن، جنبهای دیگر هم دارد: نفر ِ دوم و جایگزین ِ این نهادهای با ارزش، کیست؟ کدام نیروی جوانتر، فردای این نهادها را به دست خواهد گرفت؟
3
▪️جایگزینسازی، به آسانی اتفاق نمیافتد. جایگزینسازی، به «جایگزینپروری» نیاز دارد. برای آنکه این نهادهای درخشان ِ دیریاب، فردا، فراتر از بانیان تداوم پیدا کنند، نیاز است که امروز، تیمهایی به جای «فرد» (ولو درخشان)، کار را تمرین کند. نیاز است که بانیان، آرام آرام و به تدریج، افراد جایگزین و تیمهای کارآزموده برای فردا بسازند. این، کار آسانی نیست. وقف ِ عمر و زمان و توان بانی برای یک نهاد، فداکاری بزرگی است. اما بزرگتر از این فداکاری، خرج کردن از اعتبار ِ سخت به دست آمده برای نیروپروری است. تن دادن به حدی از کاهش ِ - موقتی - کیفیت ِ فعالیت، برای تربیت ِ نیروی جایگزین ِ فردا. نیروهای جوانی که امروز، در کنار این بانیان ِ کارآزموده، خطا کنند و زمین بخورند و کار بیاموزند.
4
▪️زمانی که محمدرضا شجریان، همایون نوجوان را کنار خود روی صحنه میبرد، در حال خرج کردن از اعتبار خود بود. قطعن او میتوانست به جای این نوجوان، فردی کارآزمودهتر را کنار خود بنشاند. قطعاً کیفیت ِ اجرای ِ همایون ِ نوجوان در ابتدا، با اساتید ِ نوازنده و خواننده برابری نمیکرد. قطعاً شجریان زمانی که در برابر انتقادات از شیوه متفاوت همایون، پاسخ میداد: «باید گذاشت جوانترها مسیر خودشان را بروند»، در حال خرج کردن از «اعتبار خودش» برای فردا بود. قطعاً زمانی که علی رجبزاده (پسر ِ رضا رجبزاده بانی نهاد انتشارات امام مشهد) کار را کنار پدر آغاز کرد، کیفیت ِ کار پدر را نداشت. اما اگر امروز بلیطهای کنسرت همایون ظرف چند ساعت تمام میشود، اگر ایران هنوز شجریانی جوان دارد، اگر مشهد در کنار انتشارات امام، «پردیس کتاب» با برکت را دارد، نتیجهی اعتماد محمدرضا شجریانها و رضا رجبزادهها به نسل بعد را میبیند.
5
▪️اگر جامعهی ایران به تعبیر دقیق ِ پرویز ِ پیران «جامعهی جنبشهای لحظهای» است، اگر به تعبیر ِ کاتوزیان، «کوتاهمدت» است، اگر حافظهاش کوتاه است، اگر دوره به دوره، خطاهای پیشین را در این صد و اندی سال پس از مشروطه تکرار کردهاست، راهش تقویت و حفظ نهادهای ِ فرهنگی و اجتماعی جامعهاست: نهادها، ظرفهای حافظهاند. گاوصندوقهای محافظت از سرمایههای جامعه. ریلهای تداوم مسیر و چراغهای هشدار عدم تکرار خطاهای قبلی. برای این کار، نیاز است که بانیان نهادها، یک فداکاری بزرگتر انجام دهند: تربیت ِ نیرو برای فردا. میراثداران ِ روشنایی. ولو که هزینهی این جایگزینپروری، کاهشی مقطعی در کیفیت ِ خروجی این نهادها باشد.
▪️دهباشیها و رحمانیانها و افسریانها و میمندینژادها! پاکباختگان ِ شریف! اعتبارتان را هم برای جایگزینپروری، هزینه کنید. یک فداکاری ِ بسیار بزرگ!
راهیانه|ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه|@raahiane
#نهادهای_فرهنگی_مستقل|#نقد_خویشتن|#ما|#حافظه
Telegraph
fada