Forwarded from ایران فردا
🔴 امنیت ملی یا امنیت انسانی؟!
🔷 ابوالفضل مینویی
@iranfardamag
🔸هنگامی که سخن از امنیت ملی به میان میآید بسیاری آن را در چهارچوب دفاع از منافع ملی میفهمند که یکی از بخشهای مهم آن پاسداری از تمامیت سرزمینی کشور در برابر حمله نظامی بیگانگان است. اما نکته مهم این است که تحت تاثیر گفتمان رایج در باره امنیت ملی بسیاری از مسائل ناگفته و پنهان می مانند از جمله این که در بسیاری از موارد به ویژه در دولتهای غیردموکراتیک مراد از امنیت ملی همان امنیت الیت حاکم بر کشور است.
🔺در مورد مفهوم امنیت به عنوان یکی از مفاهیم مهم و اساسی به ویژه در سیاست بین الملل و ابژه های آن میان سیاست گذاران و تحلیلگران امنیت اختلاف بوده است. به طور کلی میتوان از دو رویکرد رایج فلسفی نسبت به امنیت سخن گفت.
🔸در رویکرد اول " در اساس امنیت به عنوان یک کالا انگاشته میشود (یعنی برای امنیت داشتن، بازیگران باید چیزهای معینی مانند مالکیت، پول، جنگافزار، ارتش...داشته باشند)." این رویکرد که به عنوان رئالیسم سیاسی شناخته میشود تحت تاثیر اندیشه های توماس هابز و پارادایم مسلط در روابط بین الملل است.
در این رویکرد دولت افزون بر این که به عنوان واحد اصلی سازمان سیاسی نقش محوری دارد انحصار خشونت مشروع را نیز در دست دارد و حقوق بین الملل نیز حق قانونی و اخلاقی دولت را برای ایجاد امنیت داخلی و خارجی به رسمیت می شناسد. رئالیسم سیاسی حفظ ثبات و امنیت را حوزه نخبگان و در گرو قدرت نظامی و سیستمهای هژمونیک، موازنه قوا و موازنه وحشت می داند.
🔺اما نظریه انتقادی که نشانگر رویکرد فلسفی دوم است امنیت ناشی از قدرت را به چالش میکشد و "امنیت را مبتنی بر رهایی و در پیوند با عدالت و حقوق بشر میداند." نظریه انتقادی روابط بین الملل ریشه در اندیشه های ایمانوئل کانت و کارل مارکس دارد که با نقد ساختارهای موجود قدرت و ترسیم جامعهای آرمانی در پیوند با عدالت و حقوق بشر، کوشیدند راهی به سوی امکان تصور جایگزین های رهایی بخش باز کنند.
🔸در این راستا با گسترش مطالعات امنیتی در دهه 1980 برخی از مفاهیم اساسی نظریه رئالیسم و نئورئالیسم از جمله تمرکز بر قدرت، ترس و آنارشیک بودن نظام بین الملل و رویکرد دولت محور و نظامی آن به مسئله امنیت مورد نقد قرار گرفت. باری بوزان با انتشار کتاب مردم، دولت و هراس: مسئله امنیت در روابط بین الملل (1983) با تاکید بر چند جانبه بودن امنیت، آن را از حوزه نظامی به حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی گسترش میدهد و جنبه بیناذهنی امنیت را بر اساس فرهنگ و هویت مورد توجه قرار می دهد. کن بوث (مکتب ولز) نیز تحت تاثیر نظریه انتقادی و مکتب فرانکفورت، اندیشه های آنتونیو گرامشی و شرح یورگن هابرماس از پتانسیل رهایی بخش تعامل و ارتباط به مطالعات امنیت انتقادی روی آورد و با انتشار مقاله "امنیت و رهایی" این دو مفهوم را گسترش داد تا رنگین کمانی از ناامنیها که توسط زنان و مردان تجربه می شود را در بر گیرد.
🔺 از دیدگاه بوث "امنیت به معنی نبود تهدید است. رهایی آزاد کردن مردم (به عنوان فرد یا گروه) از تنگناهای جسمی و انسانی است که آن ها را از آن چه در شرایط آزاد انجام میدهند باز میدارد. جنگ و تهدید به جنگ همراه با فقر، آموزش ناچیز، سرکوب سیاسی و مانند آن از جمله این تهدیدها هستند." پژوهشگران امنیت انتقادی دولت را ابزاری برای امنیت و امنیت را ابزاری برای رهایی انسان میدانند. در این دیدگاه امنیت به معنای ارتقای قابلیتهای انسانی برای پیگیری اهداف والای سیاسی و اجتماعی است. نکته مهم در این رویکرد تاکید بر سیاسی کردن امنیت است تا تصمیم گیران سیاسی را که معمولا افکاری نظامی دارند و موضوعات امنیتی را به صورت ابزاری در دست می گیرند پاسخگو کرد، تصمیم گیرانی که تمرکزشان بیشتر بر تهدیدهایی است که دولت یا رژیم را به خطر می اندازد. با سیاسی کردن امنیت، روشنفکران می توانند سخن گوی اقشاری چون زنان و تهیدستان باشند که بیشترین آسیب ها را از جنگ و به طور کلی اولویت بندی تهدیدهای امنیتی توسط مراکز مطالعات استراتژیک در سطح ملی و بین المللی و نهادهای سیاست گذار در امور امنیتی می بینند و نقشی در این تصمیم گیریها ندارند.
ادامه در لینک زیر :
https://bit.ly/3dP8k1D
#امنیت_ملی
#امنیت_انسانی
#رویکرد_رئالیسم_سیاسی
#رویکرد_نظریهی_انتقادی
https://t.me/iranfardamag
🔷 ابوالفضل مینویی
@iranfardamag
🔸هنگامی که سخن از امنیت ملی به میان میآید بسیاری آن را در چهارچوب دفاع از منافع ملی میفهمند که یکی از بخشهای مهم آن پاسداری از تمامیت سرزمینی کشور در برابر حمله نظامی بیگانگان است. اما نکته مهم این است که تحت تاثیر گفتمان رایج در باره امنیت ملی بسیاری از مسائل ناگفته و پنهان می مانند از جمله این که در بسیاری از موارد به ویژه در دولتهای غیردموکراتیک مراد از امنیت ملی همان امنیت الیت حاکم بر کشور است.
🔺در مورد مفهوم امنیت به عنوان یکی از مفاهیم مهم و اساسی به ویژه در سیاست بین الملل و ابژه های آن میان سیاست گذاران و تحلیلگران امنیت اختلاف بوده است. به طور کلی میتوان از دو رویکرد رایج فلسفی نسبت به امنیت سخن گفت.
🔸در رویکرد اول " در اساس امنیت به عنوان یک کالا انگاشته میشود (یعنی برای امنیت داشتن، بازیگران باید چیزهای معینی مانند مالکیت، پول، جنگافزار، ارتش...داشته باشند)." این رویکرد که به عنوان رئالیسم سیاسی شناخته میشود تحت تاثیر اندیشه های توماس هابز و پارادایم مسلط در روابط بین الملل است.
در این رویکرد دولت افزون بر این که به عنوان واحد اصلی سازمان سیاسی نقش محوری دارد انحصار خشونت مشروع را نیز در دست دارد و حقوق بین الملل نیز حق قانونی و اخلاقی دولت را برای ایجاد امنیت داخلی و خارجی به رسمیت می شناسد. رئالیسم سیاسی حفظ ثبات و امنیت را حوزه نخبگان و در گرو قدرت نظامی و سیستمهای هژمونیک، موازنه قوا و موازنه وحشت می داند.
🔺اما نظریه انتقادی که نشانگر رویکرد فلسفی دوم است امنیت ناشی از قدرت را به چالش میکشد و "امنیت را مبتنی بر رهایی و در پیوند با عدالت و حقوق بشر میداند." نظریه انتقادی روابط بین الملل ریشه در اندیشه های ایمانوئل کانت و کارل مارکس دارد که با نقد ساختارهای موجود قدرت و ترسیم جامعهای آرمانی در پیوند با عدالت و حقوق بشر، کوشیدند راهی به سوی امکان تصور جایگزین های رهایی بخش باز کنند.
🔸در این راستا با گسترش مطالعات امنیتی در دهه 1980 برخی از مفاهیم اساسی نظریه رئالیسم و نئورئالیسم از جمله تمرکز بر قدرت، ترس و آنارشیک بودن نظام بین الملل و رویکرد دولت محور و نظامی آن به مسئله امنیت مورد نقد قرار گرفت. باری بوزان با انتشار کتاب مردم، دولت و هراس: مسئله امنیت در روابط بین الملل (1983) با تاکید بر چند جانبه بودن امنیت، آن را از حوزه نظامی به حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی گسترش میدهد و جنبه بیناذهنی امنیت را بر اساس فرهنگ و هویت مورد توجه قرار می دهد. کن بوث (مکتب ولز) نیز تحت تاثیر نظریه انتقادی و مکتب فرانکفورت، اندیشه های آنتونیو گرامشی و شرح یورگن هابرماس از پتانسیل رهایی بخش تعامل و ارتباط به مطالعات امنیت انتقادی روی آورد و با انتشار مقاله "امنیت و رهایی" این دو مفهوم را گسترش داد تا رنگین کمانی از ناامنیها که توسط زنان و مردان تجربه می شود را در بر گیرد.
🔺 از دیدگاه بوث "امنیت به معنی نبود تهدید است. رهایی آزاد کردن مردم (به عنوان فرد یا گروه) از تنگناهای جسمی و انسانی است که آن ها را از آن چه در شرایط آزاد انجام میدهند باز میدارد. جنگ و تهدید به جنگ همراه با فقر، آموزش ناچیز، سرکوب سیاسی و مانند آن از جمله این تهدیدها هستند." پژوهشگران امنیت انتقادی دولت را ابزاری برای امنیت و امنیت را ابزاری برای رهایی انسان میدانند. در این دیدگاه امنیت به معنای ارتقای قابلیتهای انسانی برای پیگیری اهداف والای سیاسی و اجتماعی است. نکته مهم در این رویکرد تاکید بر سیاسی کردن امنیت است تا تصمیم گیران سیاسی را که معمولا افکاری نظامی دارند و موضوعات امنیتی را به صورت ابزاری در دست می گیرند پاسخگو کرد، تصمیم گیرانی که تمرکزشان بیشتر بر تهدیدهایی است که دولت یا رژیم را به خطر می اندازد. با سیاسی کردن امنیت، روشنفکران می توانند سخن گوی اقشاری چون زنان و تهیدستان باشند که بیشترین آسیب ها را از جنگ و به طور کلی اولویت بندی تهدیدهای امنیتی توسط مراکز مطالعات استراتژیک در سطح ملی و بین المللی و نهادهای سیاست گذار در امور امنیتی می بینند و نقشی در این تصمیم گیریها ندارند.
ادامه در لینک زیر :
https://bit.ly/3dP8k1D
#امنیت_ملی
#امنیت_انسانی
#رویکرد_رئالیسم_سیاسی
#رویکرد_نظریهی_انتقادی
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 امنیت ملی یا امنیت انسانی؟!
🔷 ابوالفضل مینویی @iranfardamag 🔸هنگامی که سخن از امنیت ملی به میان می آید بسیاری آن را در چهارچوب دفاع از منافع ملی می فهمند که یکی از بخش های مهم آن پاسداری از تمامیت سرزمینی کشور در برابر حمله نظامی بیگانگان است. اما نکته مهم این است که تحت تاثیر…