Forwarded from حسین علیزاده
🔶 امام و اولین سالگرد دکتر شریعتی در قم
📢 آیت الله سیّد حسین موسوی تبریزی
🌀 در اوایل پیروزی انقلاب و زمانی که امام تازه به قم آمده بود و من از طرف ایشان مسئول تاسیس دفتر تبلیغات و اداره آن شده بودم، همین طور که کم کم به خرداد ماه و سالروز رحلت دکتر نزدیک می شدیم، هر روز تعدادی از طلّاب جوان و دانشجویان و دانش آموزان دبیرستانی به ما مراجعه می کردند و تقاضا داشتند که برای دکتر مراسم سالگرد بگیرند و از آنجایی که این اولین مراسم سالگردی بود که بعد از پیروزی انقلاب برای مرحوم دکتر شریعتی گرفته می شد از حساسیت و اهمیت خاصی نیز برای دوستداران و هوادارانش برخوردار بود و این در حالی بود که در جبهه مخالفین دکتر نیز حساسیت زیادی وجود داشت، به همین جهت یک روز آقای شرعی در حالی که خیلی مضطرب و نگران به نظر می رسید پیش من آمد و گفت: به دلیل حساسیتی که عده ای از علما و بیوت مراجع بخصوص بیت آیت الله گلپایگانی نسبت به دکتر شریعتی دارند شما نباید برای او مراسم سالگرد بر پا کنید، چون اینها مخالفت خواهند کرد و این مخالفت به بروز مشکلاتی در سطح قم خواهد انجامید.
🌀 من در جواب ایشان گفتم: من باید از حضرت امام کسب تکلیف کنم، ایشان هر چه فرمود ما همان طور عمل می کنیم.
🌀 به همین خاطر من یک روز خدمت امام رسیدم و جوّ موجود را در این زمینه تا حدودی برای ایشان تشریح کردم و گفتم: با این وضع که یک عده خواهان برگزاری مراسم و عده دیگری مخالف بر پایی آن هستند نظر حضرتعالی چیست؟
🌀 ایشان فرمود: شما برای دکتر سالگرد بگیرید منتها کسی را برای سخنرانی دعوت کنید که با افکار و اندیشه های ایشان به خوبی آشنا باشد و نسبت به اشکالات و انتقادات وارد بر دکتر نیز آگاهی کافی داشته باشد تا ضمن تبیین آن اندیشه ها به نقد و ارزیابی آنها هم بپردازد و تنها به تعریف و تمجید اکتفا نکند.
🌀 من عرض کردم آیا شما شخص خاصی را مد نظر دارید؟
🌀 ایشان فرمود: به نظر من آقای بنی صدر برای این کار مناسب است و از او دعوت کنید، منتها قبل از سخنرانی من می خواهم چند دقیقه ای او را ببینم.
🌀 من از محضر امام مرخص شدم و ترتیب مراسم را دادم و اطلاعیه ای هم در این مورد منتشر کردم و به بنی صدر هم که آن موقع در شورای انقلاب عضویت داشت، تلفن کردم و برای سخنرانی دعوتش کردم که پذیرفت و در موعد مقرر به قم آمد و من طبق سفارش حضرت امام، ابتدا بنی صدر را خدمت ایشان بردم و حضرت امام در حدود بیست دقیقه به طور خصوصی با او صحبت کرد.
🌀 در اين مدت من در اتاق دیگری منتظر نشسته بودم تا اینکه ملاقات تمام شد و من به همراه بنی صدر به طرف حرم مطهر حضرت معصومه {س} که محل برگزاری مراسم بود حرکت کردیم و موقعی که به حرم رسيديم دیدم صحن بزرگ حرم و خیابان های اطراف مملو از جمعیت است و آماده استماع سخنان بنی صدر هستند.
🌀 بنی صدر هم در جایگاهی که در ایوان بزرگ حرم به این منظور مهیا شده بود قرار گرفت و شروع به سخنرانی کرد که انصافا سخنرانی خوبی از آب در آمد، یعنی هم از مبارزات و خدمات مرحوم دکتر شریعتی تجلیل و تقدیر کرد و هم اشکالات اساسی و مهمی که بر مطالب و نظریات دکتر وارد بود و در لابلای کتاب هایش وجود داشت مطرح کرد.
🌀 این سخنرانی به قدری جالب و سنجیده بود که هم طرفداران دکتر و هم مخالفین وی با رضایت کامل و بدون ایجاد مشکل خاصی مجلس را ترک کردند و افرادی مثل آقای شرعی هم که خیلی نگران بودند، از این که این مجلس به این خوبی تمام شد خیلی خوشحال و راضی به نظر می رسیدند.
📙 خاطرات آیت الله سیّد حسین موسوی تبریزی، ناشر: چاپ و نشر عروج، ص ۳۴۸ - ۳۵۰
#آیت_الله_سید_حسین_موسوی_تبریزی
#امام_خمینی
#دکتر_علی_شریعتی
#دکتر_ابوالحسن_بنی_صدر
#قم
https://chat.whatsapp.com/I2LRBizT9S35uaTr3VsO2N
📢 آیت الله سیّد حسین موسوی تبریزی
🌀 در اوایل پیروزی انقلاب و زمانی که امام تازه به قم آمده بود و من از طرف ایشان مسئول تاسیس دفتر تبلیغات و اداره آن شده بودم، همین طور که کم کم به خرداد ماه و سالروز رحلت دکتر نزدیک می شدیم، هر روز تعدادی از طلّاب جوان و دانشجویان و دانش آموزان دبیرستانی به ما مراجعه می کردند و تقاضا داشتند که برای دکتر مراسم سالگرد بگیرند و از آنجایی که این اولین مراسم سالگردی بود که بعد از پیروزی انقلاب برای مرحوم دکتر شریعتی گرفته می شد از حساسیت و اهمیت خاصی نیز برای دوستداران و هوادارانش برخوردار بود و این در حالی بود که در جبهه مخالفین دکتر نیز حساسیت زیادی وجود داشت، به همین جهت یک روز آقای شرعی در حالی که خیلی مضطرب و نگران به نظر می رسید پیش من آمد و گفت: به دلیل حساسیتی که عده ای از علما و بیوت مراجع بخصوص بیت آیت الله گلپایگانی نسبت به دکتر شریعتی دارند شما نباید برای او مراسم سالگرد بر پا کنید، چون اینها مخالفت خواهند کرد و این مخالفت به بروز مشکلاتی در سطح قم خواهد انجامید.
🌀 من در جواب ایشان گفتم: من باید از حضرت امام کسب تکلیف کنم، ایشان هر چه فرمود ما همان طور عمل می کنیم.
🌀 به همین خاطر من یک روز خدمت امام رسیدم و جوّ موجود را در این زمینه تا حدودی برای ایشان تشریح کردم و گفتم: با این وضع که یک عده خواهان برگزاری مراسم و عده دیگری مخالف بر پایی آن هستند نظر حضرتعالی چیست؟
🌀 ایشان فرمود: شما برای دکتر سالگرد بگیرید منتها کسی را برای سخنرانی دعوت کنید که با افکار و اندیشه های ایشان به خوبی آشنا باشد و نسبت به اشکالات و انتقادات وارد بر دکتر نیز آگاهی کافی داشته باشد تا ضمن تبیین آن اندیشه ها به نقد و ارزیابی آنها هم بپردازد و تنها به تعریف و تمجید اکتفا نکند.
🌀 من عرض کردم آیا شما شخص خاصی را مد نظر دارید؟
🌀 ایشان فرمود: به نظر من آقای بنی صدر برای این کار مناسب است و از او دعوت کنید، منتها قبل از سخنرانی من می خواهم چند دقیقه ای او را ببینم.
🌀 من از محضر امام مرخص شدم و ترتیب مراسم را دادم و اطلاعیه ای هم در این مورد منتشر کردم و به بنی صدر هم که آن موقع در شورای انقلاب عضویت داشت، تلفن کردم و برای سخنرانی دعوتش کردم که پذیرفت و در موعد مقرر به قم آمد و من طبق سفارش حضرت امام، ابتدا بنی صدر را خدمت ایشان بردم و حضرت امام در حدود بیست دقیقه به طور خصوصی با او صحبت کرد.
🌀 در اين مدت من در اتاق دیگری منتظر نشسته بودم تا اینکه ملاقات تمام شد و من به همراه بنی صدر به طرف حرم مطهر حضرت معصومه {س} که محل برگزاری مراسم بود حرکت کردیم و موقعی که به حرم رسيديم دیدم صحن بزرگ حرم و خیابان های اطراف مملو از جمعیت است و آماده استماع سخنان بنی صدر هستند.
🌀 بنی صدر هم در جایگاهی که در ایوان بزرگ حرم به این منظور مهیا شده بود قرار گرفت و شروع به سخنرانی کرد که انصافا سخنرانی خوبی از آب در آمد، یعنی هم از مبارزات و خدمات مرحوم دکتر شریعتی تجلیل و تقدیر کرد و هم اشکالات اساسی و مهمی که بر مطالب و نظریات دکتر وارد بود و در لابلای کتاب هایش وجود داشت مطرح کرد.
🌀 این سخنرانی به قدری جالب و سنجیده بود که هم طرفداران دکتر و هم مخالفین وی با رضایت کامل و بدون ایجاد مشکل خاصی مجلس را ترک کردند و افرادی مثل آقای شرعی هم که خیلی نگران بودند، از این که این مجلس به این خوبی تمام شد خیلی خوشحال و راضی به نظر می رسیدند.
📙 خاطرات آیت الله سیّد حسین موسوی تبریزی، ناشر: چاپ و نشر عروج، ص ۳۴۸ - ۳۵۰
#آیت_الله_سید_حسین_موسوی_تبریزی
#امام_خمینی
#دکتر_علی_شریعتی
#دکتر_ابوالحسن_بنی_صدر
#قم
https://chat.whatsapp.com/I2LRBizT9S35uaTr3VsO2N
WhatsApp.com
خاطرات انقلاب
WhatsApp Group Invite
Forwarded from حسین علیزاده
🔶 باغ زرتشتی
📢 دکتر احمد توکلی
🌀 بنیصدر خودش را قویترین سیاستمدار ایران میدانست. در جوّ عمومی هم از ما مخالفانش محبوبتر بود. رجایی مرا صدا کرد و گفت که: بیایید بنشینیم درباره انتخاب وزرا مشورت کنیم. به من گفت که: برای وزارت کار برنامه بده.
🌀 وقتی لیست رجایی منتشر شد، بنیصدر چهار نفر را نپذیرفت؛ بنده برای وزارت کار، آقای میرحسین موسوی برای وزارت امور خارجه، آقای محسن نوربخش برای وزارت اقتصاد و آقای بهزاد نبوی به عنوان وزیر مشاور.
🌀 آقای انواری از جامعه روحانیت و آقای یزدی از جامعه مدرسین هم به عنوان حکم انتخاب شده بودند و میخواستند درباره ما چهار نفر حکمیت کنند. ما چهار نفر به اتفاق آقای رجایی و آقایان انواری و یزدی رفتیم پیش آقای بنیصدر. او روی کاناپه نشسته بود و شلوار کُردی به پا داشت.
🌀 وارد که شدیم، یک یالله گفت و از جایش بلند نشد. این برخورد برای ایرانیها اصلا پذیرفتنی نیست. افراد مسنتر و باسابقهتر از بنیصدر میهمانش بودند. آقای انواری ۱۴ سال زندان شاه بود. آقای یزدی اغلب در تبعید بود. آقای رجایی، آقای بهزاد نبوی و من هر کدام چهار یا پنج سال زندانی شاه بودیم.
🌀 صندلی هم به اندازه کافی نیاورده بودند. با اینکه زمان حضور و تعداد حاضران معلوم بود. بعد رفتند صندلی آوردند. من هم عمدا رفتم کنار بنیصدر روی کاناپه نشستم تا تکبرش را بشکنم. البته الان دستش از دنیا کوتاه است. خدا از گناهانش درگذرد. ابتدا آقای موسوی شروع به صحبت کرد و خیلی محجوب نظراتش را گفت.
🌀 ہیصدر گفت: تو اولین کسی بودی که در روزنامه جمهوری اسلامی علیه من مقاله نوشتی.
🌀 بعد آقایان نبوی و نوربخش هم صحبت کردند، ہنیصدر دائما حرفهای خود را تکرار میکرد، بدون آنکه به حرف طرف مقابل توجه کند. من طاقت نیاوردم و به او اعتراض کردم و گفتم: شما به جای اینکه حرف خود را تکرار کنید، پاسخ این آقایان را هم بشنوید.
🌀 آقای رجایی به اعتراض قصد ترک جلسه را داشت که آقایان انواری و یزدی مخالفت کردند، سر ناهار نوبت من شد. آقای بنیصدر سخنش درباره من را اینگونه شروع کرد: تو اولین نفری بودی که در مجلس علیه من نطق کردی.
🌀 در جوابش گفتم که: آقای بنیصدر شما در ایران نبودی، مردم انقلاب کردند. تا کشور شاه نداشته باشد و رئیس جمهور داشته باشد تا بتوانند از او انتقاد کنند.
🌀 بعد درباره خودم شروع به صحبت کردم و برنامههایم را گفتم. از مالکیت هم دفاع کردم و به عنوان مثال داستانی نقل کردم. روزی به من خبر دادند که بچههای کمیته در رستمکلا رفتند و باغ کاوس را گرفتهاند. کاوس یک زرتشتی بود که در ایام محرم برای حضرت ابوالفضل نذری میداد. تجهیزات کشاورزی میفروخت و یک باغ خیلی خوب در رستمکلا داشت.
🌀 بچههای کمیته رفته بودند و باغ او را به خیال خود مصادره کرده و یک تابلو هم زده بودند که اینجا مصادره شده است. من سوار جیپ شهربانی شدم و رفتم آنجا. وقتی به آنجا رسیدم از رادیو اذان بخش میشد. یکی داشت وضو میگرفت. بلند شد و سلام کرد.
🌀 گفتم: چه کار میکردی؟
🌀 گفت: داشتم وضو میگرفتم.
🌀 گفتم: با آب غصبی هم میشود وضو گرفت؟!
🌀 با تعجب گفت: چرا غصبی؟
🌀 با او داخل اتاق باغ رفتیم. بقیه تفنگچیهای رستمکلا هم بودند. برای آنها شرح دادم که اسلام مالکیت اهل کتاب را قبول دارد. سرانجام پس از مباحثه بسیار بلند شدند و تابلو را از سر باغ کندند و بیرون رفتند.
🌀 آقای انواری برای تلطیف فضا و با اشاره به توضیحات من درباره مالکیت به بنیصدر گفت: مثل اینکه آقای توکلی در خط شماست.
🌀 بنیصدر گفت: اگر اینطوری باشد خیلی خوب است. چند نفر را میفرستم تحقیق کنند.
📙 خبر آنلاین، {به نقل از شماره نوروزی مجلهی آگاهی نو}، ۱۴۰۱/۱/۱۳، کد خبر: ۱۶۱۷۷۴۹
#دکتر_احمد_توکلی
#آیت_الله_محمد_باقر_محی_الدین_انواری
#آیت_الله_محمد_یزدی
#محمد_علی_رجایی
#مهندس_میرحسین_موسوی
#مهندس_بهزاد_نبوی
#دکتر_محسن_نوربخش
#دکتر_ابوالحسن_بنی_صدر
#جامعه_روحانیت_مبارز
#جامعه_مدرسین_حوزه_علمیه_قم
#روزنامه_جمهوری_اسلامی
#کمیته_انقلاب_اسلامی
#رستمکلا
#زرتشتی
#اهل_کتاب
https://chat.whatsapp.com/I2LRBizT9S35uaTr3VsO2N
@khateratenghelab 👈 تلگرام
📢 دکتر احمد توکلی
🌀 بنیصدر خودش را قویترین سیاستمدار ایران میدانست. در جوّ عمومی هم از ما مخالفانش محبوبتر بود. رجایی مرا صدا کرد و گفت که: بیایید بنشینیم درباره انتخاب وزرا مشورت کنیم. به من گفت که: برای وزارت کار برنامه بده.
🌀 وقتی لیست رجایی منتشر شد، بنیصدر چهار نفر را نپذیرفت؛ بنده برای وزارت کار، آقای میرحسین موسوی برای وزارت امور خارجه، آقای محسن نوربخش برای وزارت اقتصاد و آقای بهزاد نبوی به عنوان وزیر مشاور.
🌀 آقای انواری از جامعه روحانیت و آقای یزدی از جامعه مدرسین هم به عنوان حکم انتخاب شده بودند و میخواستند درباره ما چهار نفر حکمیت کنند. ما چهار نفر به اتفاق آقای رجایی و آقایان انواری و یزدی رفتیم پیش آقای بنیصدر. او روی کاناپه نشسته بود و شلوار کُردی به پا داشت.
🌀 وارد که شدیم، یک یالله گفت و از جایش بلند نشد. این برخورد برای ایرانیها اصلا پذیرفتنی نیست. افراد مسنتر و باسابقهتر از بنیصدر میهمانش بودند. آقای انواری ۱۴ سال زندان شاه بود. آقای یزدی اغلب در تبعید بود. آقای رجایی، آقای بهزاد نبوی و من هر کدام چهار یا پنج سال زندانی شاه بودیم.
🌀 صندلی هم به اندازه کافی نیاورده بودند. با اینکه زمان حضور و تعداد حاضران معلوم بود. بعد رفتند صندلی آوردند. من هم عمدا رفتم کنار بنیصدر روی کاناپه نشستم تا تکبرش را بشکنم. البته الان دستش از دنیا کوتاه است. خدا از گناهانش درگذرد. ابتدا آقای موسوی شروع به صحبت کرد و خیلی محجوب نظراتش را گفت.
🌀 ہیصدر گفت: تو اولین کسی بودی که در روزنامه جمهوری اسلامی علیه من مقاله نوشتی.
🌀 بعد آقایان نبوی و نوربخش هم صحبت کردند، ہنیصدر دائما حرفهای خود را تکرار میکرد، بدون آنکه به حرف طرف مقابل توجه کند. من طاقت نیاوردم و به او اعتراض کردم و گفتم: شما به جای اینکه حرف خود را تکرار کنید، پاسخ این آقایان را هم بشنوید.
🌀 آقای رجایی به اعتراض قصد ترک جلسه را داشت که آقایان انواری و یزدی مخالفت کردند، سر ناهار نوبت من شد. آقای بنیصدر سخنش درباره من را اینگونه شروع کرد: تو اولین نفری بودی که در مجلس علیه من نطق کردی.
🌀 در جوابش گفتم که: آقای بنیصدر شما در ایران نبودی، مردم انقلاب کردند. تا کشور شاه نداشته باشد و رئیس جمهور داشته باشد تا بتوانند از او انتقاد کنند.
🌀 بعد درباره خودم شروع به صحبت کردم و برنامههایم را گفتم. از مالکیت هم دفاع کردم و به عنوان مثال داستانی نقل کردم. روزی به من خبر دادند که بچههای کمیته در رستمکلا رفتند و باغ کاوس را گرفتهاند. کاوس یک زرتشتی بود که در ایام محرم برای حضرت ابوالفضل نذری میداد. تجهیزات کشاورزی میفروخت و یک باغ خیلی خوب در رستمکلا داشت.
🌀 بچههای کمیته رفته بودند و باغ او را به خیال خود مصادره کرده و یک تابلو هم زده بودند که اینجا مصادره شده است. من سوار جیپ شهربانی شدم و رفتم آنجا. وقتی به آنجا رسیدم از رادیو اذان بخش میشد. یکی داشت وضو میگرفت. بلند شد و سلام کرد.
🌀 گفتم: چه کار میکردی؟
🌀 گفت: داشتم وضو میگرفتم.
🌀 گفتم: با آب غصبی هم میشود وضو گرفت؟!
🌀 با تعجب گفت: چرا غصبی؟
🌀 با او داخل اتاق باغ رفتیم. بقیه تفنگچیهای رستمکلا هم بودند. برای آنها شرح دادم که اسلام مالکیت اهل کتاب را قبول دارد. سرانجام پس از مباحثه بسیار بلند شدند و تابلو را از سر باغ کندند و بیرون رفتند.
🌀 آقای انواری برای تلطیف فضا و با اشاره به توضیحات من درباره مالکیت به بنیصدر گفت: مثل اینکه آقای توکلی در خط شماست.
🌀 بنیصدر گفت: اگر اینطوری باشد خیلی خوب است. چند نفر را میفرستم تحقیق کنند.
📙 خبر آنلاین، {به نقل از شماره نوروزی مجلهی آگاهی نو}، ۱۴۰۱/۱/۱۳، کد خبر: ۱۶۱۷۷۴۹
#دکتر_احمد_توکلی
#آیت_الله_محمد_باقر_محی_الدین_انواری
#آیت_الله_محمد_یزدی
#محمد_علی_رجایی
#مهندس_میرحسین_موسوی
#مهندس_بهزاد_نبوی
#دکتر_محسن_نوربخش
#دکتر_ابوالحسن_بنی_صدر
#جامعه_روحانیت_مبارز
#جامعه_مدرسین_حوزه_علمیه_قم
#روزنامه_جمهوری_اسلامی
#کمیته_انقلاب_اسلامی
#رستمکلا
#زرتشتی
#اهل_کتاب
https://chat.whatsapp.com/I2LRBizT9S35uaTr3VsO2N
@khateratenghelab 👈 تلگرام
WhatsApp.com
خاطرات انقلاب
WhatsApp Group Invite