فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
📝📝📝#داداش_چکارکنم_برات؟روایتی از مرگ عزیزان در زندان

امتداد-گروه سیاسی: قوه قضاییه تاکنون به وعده عفو زندانیان اعتراضات آبان که دو هفته پیش داده بود، عمل نکرده است. بر اساس این گزارش زندانیان این اعتراضات که بیش از هشتاد نفر از آنها در زندان تهران بزرگ دوران محکومیت خود را سپری کرده و یا بلاتکلیف هستند. همچنان منتظر عمل به وعده داده شده مقامات قضایی هستند.

درهمین رابطه احمدرضا حائری زندانی سیاسی که به تازگی از زندان تهران بزرگ آزاد شده در رشته توییتی خطاب به رئیس قوه قضاییه نوشت:

جناب آقای رئیسی

متأسفانه برادر ‎#ابوالفضل‌شهبازی زندانی ‎#اعتراضات آبان دیروز خودکشی کرد. او به سه سال زندان محکوم شد و یک سال است در ‎#زندان_تهران_بزرگ زندانی است. اگر هفته پیش که گفتید زندانیان آبان را عفو کردیم، به وعده تان عمل می کردید، شاید داغ مرگ برادر نمی دید ابوالفضل!

یاد روز خودکشی و مرگ پدر ‎#امیرحسینن‎‌مرادی افتادم، وقتی ‎#مصطفی‌نیلی خبر را داد و از من خواست حواسم به امیرحسین باشد و اوضاع را کنترل کنم !،آن روز امیرحسین اعزام به بیمارستان داشت و در حال برگشت بود که آقا مصطفی خبر را داد، چگونه خبر را دادیم و چه لحظات سختی را پشت سر گذاشتیم بماند!.. دیروز عصر خبر خودکشی و مرگ برادر ابوالفضل_شهبازی به زندان رسیده، خدا به بچه ها صبر و بردباری دهد در این لحظات سخت.

دراینجا بخشی از روایت او از شنیدن خبر فوت خانواده‌های زندانیان در میخوانیم:

به یاد زندانیان داغدار اعترضات آبان #امیر_حسین_مرادی و #ابوالفضل_شهبازی
محمدغفاری۲۱ساله محکوم به ۲سال زندان
مهدی قلندری ۱۸ ساله محکوم به ۳ سال زندان
بخش یکم)یکی از روزهای مهرماه امسال در تیپ پنج زندان تهران بزرگ،

خبر مرگ خواهر بزرگ محمد را خانواده اش به نزدیک ترین دوستش مهدی داده اند، کنار یکی از تلفن های کریدور بند، مهدی کنار محمد ایستاده در حالی که گوشی دست محمد است و تازه خبر مرگ خواهر را به او می دهند، محمد مات و مبهوت بدون اینکه گریه کند تماس را قطع می کند و همان جا پای تلفن

روی زمین سرد کریدور می نشیند و سر را در میان پاهای جمع شده اش فرو می برد!، مهدی پریشان و مانده از اینکه چکار کند برای تسلی دوستش،روبروی محمد می نشیند و حالی که دست ها را روی شانه های محمد گذاشته و آرام شانه هایش را تکان می دهندبا صدائی لرزان می گوید: #داداش_چکار_کنم_برات؟

داداش می خوای بشینیم باهم زار بزنیم گریه کنیم؟ داداش بگو چکار کنم برات؟، محمد که با تکان ها و داداش داداش گفتن های مهدی کمی به خود می آید، لحظاتی بعد دست در گردن مهدی دوتائی زار میزنند و گریه میکنند! حال پریشان امروزمان را این سؤال خوب توصیف می کند، #داداش_چکار_کنم_برات؟

@emtedadnet
🆔 @MostafaTajzadeh