فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
📝📝📝 ذکر شیخنا و مولانا منصور غلامی (رضوان ا... علیه)

✍🏼حسام حیدری /طنز سیاسی


آن وزیر علوم پر احساس، آن در امر پژوهش حساس، آن انتخاب بیست و دوم، آن دوستدار مردم، آن در حال سیاست ورزی، آن استاد کشاورزی، آن نویسنده کتاب «کاشت، داشت، برداشت گردو»، آنکه دانشجویان را نمی‌برد اردو، آن درس خوانده در آدلاید استرالیا، آن صاف ساده بی‌ریا، آن فعال در کمیته انضباطی، آن‌که مسائل را با هم نمی‌کرد قاطی، آن معروف به ارتباطات کلامی، شیخنا و مولانا منصور غلامی (حفظه ا... من دام‌العاشقی، نفهمیدش، نفهمیدش). از بزرگان علوم و پژوهش بود و خاک دانشگاه خورده بود و جمله عمر سکنات و حرکاتش بر طریق تدبیر و امید یافته‌اند و او را معتدل مخفی گویند که افضلِ القاب است و در فضیلت او همان بس که شیخ حسن روحانی برای انتخابش چهار ماه صبر و تامل کرد ولی با کسی معامله نکرد. آورده‌اند چون رای اعتماد گرفت در عالم رویا، دانشگاه را دیدند که در بالکن سیگار می‌کشید و می‌خواند: «وقتی که دلتنگ میشم و همراه تنهایی میرم ... داغ دلم تازه میشه» و هشتگ #دانشگاه_تنهاست ترند می‌کرد. ترند کردنی.

در ابتدای کار منصور آورده‌اند که پسری درسخوان و مودب بود و مشقش همیشه می‌نبشت و کشاورزی خوانده بود. مگر کتابی نوشت در باب «بیولوژی انگور». شب هنگام در خواب حکیم زکریای رازی را دید که کتابش در دست داشت و می‌گفت: «با کشفیاتت حال کردم رو ترکیباتت بیشتر کار کن». پس چون از خواب پرید فهمید که او را در علم قدمی است و قصد ادامه تحصیل کرد. رحمه ا.. علیه.

نقل است که آدم اهل عشقی بود و به دانشجویان مشاوره عشقی می‌داد و می‌گفت: «خیلی الکی عاشق نشوید و با دقت عاشق شوید» و پیوسته می‌گفت: «یادمان باشد اگر خاطرمان خالی شد طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم» و می‌گفت: «من آن گلبرگ مغرورم که می‌میرم ز بی‌آبی» و چون در دانشگاه راه می‌رفت، آواز سر می‌داد که: «ای دل، وقتی به گیسوی پریشون می‌رسی خودتو نگهدار، خودتو نگهدار» و این از افضل اوراد بود.

آورده‌اند روزی بر در کمیته انضباطی می‌شد. دانشجوی دختر و پسری دید. گفت: «جرم‌شان چیست؟» گفتند: «زیادی به هم دقت کرده‌اند». پس دلش به نرم آمد و واسطه شد و آن‌ها را از کمیته انضباطی رهانید و موجبات ازدواج‌شان فراهم کرد. مگر در بین مریدان و دانشجویان محبوب شد و روز انتخابش به وزارت را جشن می‌گرفتند و «غلامی‌تاین» یا «غلامی‌تایم» می‌گفتند که از افضل ایام بود و در آن روز دانشجویان برای عشق‌شان گل و عروسک و شکلات می‌خریدند و چون هوا تاریک می‌شد به خانه‌هاي‌شان می‌رفتند. اعلی‌ا... مقامهم اجمعین.

در طبع لطیفش آورده‌اند که چون وزیر علوم شد او را گفتند: «اولین برنامه‌ات چیست؟» گفت: «سامانه اتوماسیون کراش‌یاب» و چون برای اولین بار دانشجوی ستاره‌دار نشانش دادند گفت: «آخی، ستاره داره؟ چه با احساس».

در خبر است که کارهای مربوط انجام می‌داد و سرش در کار خودش بود. او را دیدند که برای کلنگ زنی هتل و بیمارستان و افتتاح کارخانه تولید آسفالت رفته. گفتند: «علم و دانشگاه به آسفالت چه ربطی دارد؟» گفت: «جاج نکنید. آسفالت به همه جا ربط پیدا میکنه» و این از عجایب گفتار بود.

و او همان است که گفت: «دانشجوی ستاره‌دار به اون معنی که تو افکار عمومی جا افتاده نداریم». نقل است دانشجوی ستاره‌داری از آنجا می‌گذشت. گفت: «داداش من چی‌ام پس؟» گفت: «تو به اون معنی که تو افکار عمومی جا افتاده دانشجو نیستی». همچنین آورده‌اند که گفته بود: «دانشجویان ستاره‌دار فقط نقص مدارک دارند». پس به بیابان شد و جمعی از دانشجویان دید که بر سر و صورت خویش می‌کوفتند و در صحرا می‌رفتند. گفت: «شما کیستید؟» گفتند: «این‌طوری که شما میگی ما 10ساله نتونستم یه کپی شناسنامه آماده کنیم. همون بهتر که بریم گم و گور شیم» و پیرهن می‌دریدند و عربده‌ها می‌رفت.

در آخر کار او آورده‌اند که چون وقت وفاتش نزدیک شد قابض‌الروح را گفت: «چرا اومدی سراغ من؟ من نفر بیست و دومم». قابض‌الروح گفت: «برای گرفتن جان آن 21 نفر خیلی تلاش کردم #اما_نشد!». رحمه‌ا... علیه.

روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

#منصور_غلامی #وزارت_علوم #داشجویان_ستاره_دار
@Bighanooon
@MostafaTajzadeh
http://up.upinja.com/z99ki.jpeg