#تاریخ_خوانی
🔰بودجه مملکت برای مملکت است نه محل چراغانی برای من!
🔸وقتی(دکتر مصدق) پیروزمندانه از دادگاه لاهه به میهن برگشته بود تمام ایران و مخصوصاً در تهران همه جا جشن و چراغانی بود.
🔸مرحوم دکترمصدق به محض این که
از هواپیما پیاده شد از باقر کاظمی،
کفیل نخستوزیری که به استقبال او
آمده بود پرسید در غیبت من از بودجه محرمانه نخستوزیری برداشتی شده است یا خیر؟
🔸مرحوم کاظمی جواب میدهد چون اهالی و کسبه جنوبشهر میخواستند در این جشن ملی شرکت کنند و قدرت مالی نداشتند، ما از بودجه محرمانه شش هزار تومان برای چراغانی و مشارکت آنها در جشن عمومی پرداختیم.
🔸دکتر مصدق علیرغم این که برای مرحوم کاظمی احترام خاصی قائل بودند با تندی میگوید
«این بودجه مملکت است نه محل چراغانی برای من،
🔸و همان جا کیفش را روی پایش میگذارد
و دسته چک شخصی خود را در میآورد و یک برگ چک شش هزار تومانی صادر میکند
و آن را به مرحوم کاظمی میدهد و میگوید این را همین امروز به جای مبلغی که از حساب برداشتهای بگذارید.
@MostafaTajzadeh
🔰بودجه مملکت برای مملکت است نه محل چراغانی برای من!
🔸وقتی(دکتر مصدق) پیروزمندانه از دادگاه لاهه به میهن برگشته بود تمام ایران و مخصوصاً در تهران همه جا جشن و چراغانی بود.
🔸مرحوم دکترمصدق به محض این که
از هواپیما پیاده شد از باقر کاظمی،
کفیل نخستوزیری که به استقبال او
آمده بود پرسید در غیبت من از بودجه محرمانه نخستوزیری برداشتی شده است یا خیر؟
🔸مرحوم کاظمی جواب میدهد چون اهالی و کسبه جنوبشهر میخواستند در این جشن ملی شرکت کنند و قدرت مالی نداشتند، ما از بودجه محرمانه شش هزار تومان برای چراغانی و مشارکت آنها در جشن عمومی پرداختیم.
🔸دکتر مصدق علیرغم این که برای مرحوم کاظمی احترام خاصی قائل بودند با تندی میگوید
«این بودجه مملکت است نه محل چراغانی برای من،
🔸و همان جا کیفش را روی پایش میگذارد
و دسته چک شخصی خود را در میآورد و یک برگ چک شش هزار تومانی صادر میکند
و آن را به مرحوم کاظمی میدهد و میگوید این را همین امروز به جای مبلغی که از حساب برداشتهای بگذارید.
@MostafaTajzadeh