فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
🔷🔆شریعتی، امتداد پروژه بازرگان
🖋علیرضا رجایی

🔸رادیکالیسم ضد استیلا و استبداد ستیز بازرگان،نقطه کانونی فکر مذهبی او بود و هیچ‌چیز بیش از این شریعتی را به بازرگان نزدیک نمی‌کند و از همین نقطه بود که هر دو،با دستگاه مَدرَسی و اسکولاستیکی و نظام‌مندِ موجود،مواجهه‌ی انتقادی پیدا کردند."تقدیس"و"تبعیت مطلق"بارها در آثار بازرگان در معرض نقد افشاگرانه قرار گرفته‌است و از آن‌جا که موضع فکری_سیاسیِ او بیش از هرچیز منشاءِ ایمانی داشت،از این‌گونه مواجهات هراسی به دل راه نمی‌داد.براحتی می‌توان تشابهات فراوان فکر بازرگان و شریعتی را تا آنجا که به درک ضد استیلای آنها از فکر دینی باز می‌گردد،در آثارشان یافت و بدون هیچ تردیدی اذعان کرد شریعتی امتداد پروژه فکری_سیاسیِ بازرگان است.
🔹بازرگان و هم‌فکرانش آن‌گاه که به شکل روشن‌تری پی به قدرت برانگیزانندگیِ فکرِ مذهبی در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران ‌بردند،در ابتدای دهه ۴۰ مبادرت به تشکیل سازمان مستقلّی کردند که نام آن از سه واژه‌ی"نهضت"،"آزادی"و"ایران"تشکیل شده بود و این اقدامی انقلابی از سوی گروهی از روشنفکران و نو اندیشان دینی بود که تاثیرات تاریخی آن هم‌چنان ادامه دارد.این گروه بوضوح دریافتند که تاریخ ایران در مواجهات ضد استبدادی خود در گیرودار یک‌جنبش و نهضت دامنه‌دار است و این‌واقعیت اجتماعی باید در یک‌تشکّل سیاسیِ مشخص،تعیّن یابد.چنین اندیشه‌ای در تبار تاریخی مذهبی اندیشانِ پس از مشروطه چندان هم بی‌سابقه نبوداما هیچ یک نه تا به این اندازه از انسجام فکری_برنامه‌ای برخوردار بودند و نه امتداد و تاثیرات تاریخیِ مشخص و مستمرّی داشتند و ناگزیر در لابه‌لای انبوه حوادث ابتدای قرن بیستمِ ایران ناپدید شدند.آثار بازرگان در دوران زندان نیز نشان می‌دهد که او و هم‌فکرانش برای درس‌اموزی مبارزاتی هرچه بیشتر،به نهضتهای آزادیبخش جهان سوم توجه استراتژیک داشتند و احتمالاً ایران را نیز بخشی از بدنه‌ی جهانیِ نهضتهای آزادیبخش می‌دیدند و قابل تامّل این که علی‌رغم تجربه منفی بازرگان از چپرویهای حزب توده در جریان نهضت ملّیِ دکتر مصدق،وی از منابع و تحلیل‌های دست‌چپی نیز بهره می‌برده چنان که در گزارش مربوط به نهضت آزادی هندوستان،به نوشته شارل بتلهایم،مارکسیست فرانسوی و در توضیح انقلاب کوبا به کتاب"جنگ شکر "ژان‌پل سارتر چپگرا رجوع کرده‌است.
به طور کلّی در آثار و نوشته‌های بازرگان بوضوح تلقّی مبارزه‌جویانه از مذهب توحیدی دیده می‌شود.برای نمونه وی به نقل از یک‌ نویسنده عراقی،"شیعه را اقلیّت مبارز مسلمان"تعریف می‌کند"که تمام خصوصیات مبارزات زیرزمینیِ انقلابهای جدید در سنتهای آن"جمع است و درس بزرگ عاشورا را نیز"آموزش صبر و شیوه‌های مقاومت در مقابله با حکومتهای جور"و"نفی مشروعیت"آنها می‌داند.بنابراین چندان عجیب نیست که گروهی از جوانان نهضت آزادی این مسیر را به شیوه خود ادامه دادند و در پاسخ به بن‌بستهای زمانه‌ی خودسازمان‌"مجاهدین خلق ایران"را تاسیس کردند.گذار از نهضت به سازمان در واقع تاکید بیشتری بود بر تئوری تشکیلات و افزایش انضباط و انسجام سیاسی.واژه مجاهدین،از ضرورت افزایش و تعمیق مبارزه مخاطره‌امیز و واژه خلق هم از توجه رادیکالتر به قشربندی اجتماعی حکایت داشت.می‌دانیم که از یکی از بنیانگذاران سازمان یعنی سعید محسن نقل شده‌است که وی کتاب"راه طی شده"بازرگان را بدون اغراق یکصد بار خوانده و تمامی آن را حفظ کرده و بازرگان را نیز پدر معنوی و فکری مجاهدین خلق دانسته‌‌بود.
🔸به این ترتیب پیش از این که به گسست میان رویکرد بازرگان با رادیکالیسم‌های پس از او بیندیشیم،ضروری است به‌چگونگی بسط رادیکالیسم از بازرگان به نحله‌های نواندیشیِ پس از وی توجه کنیم‌.این توجهی صرفاً معرفت‌شناسانه و متن‌محور نیست بلکه کوششی است در توضیح تاریخ معاصر ما و ضرب‌آهنگ رادیکال و غیر قابل مهاری که در ذیل هر تلاش اصلاح‌طلبانه‌ای نیز به یک باره خود را برملا می‌کند.به یک اعتبار این مواجهه‌ی اجتناب‌ناپذیری است میان ساختمان کلاسیکِ نظری و تاریخیِ ایران‌زمین با تجدد که انقلابی را برپا کرده‌است که حتی ظهورات لیبرال آن نیز از بروز انقلابی پرهیز نمی‌کند و این طبیعت هر آغازِ به سوی تجدد است که تاریخهای پیشامدرن را درگیر دو انقلاب دموکراتیک و انقلاب صنعتیِ قرون جدید می‌کند.بازرگان و شریعتی نیز فرزندان همین مواجهه هستند که اولی بیشتر با باطن انقلابهای دموکراتیک و دومی با تئوری نقد "طبقات اجتماعیِ"ناشی از انقلاب صنعتی نزدیکتر است. به بیان اندکی فضل‌فروشانه و کاملاً پرمسامحه،اگر کانت را بدرستی از سراغازهای اصلی فکر روشنگری بدانیم.
📌خواندن کامل به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه شود.

#مجله_اندیشه_پویا
#یادداشت
#شریعتی_امتداد_پروژه_بازرگان
#علیرضا_رجایی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40

https://telegra.ph/شریعتی--امتداد-پروژه-بازرگان-01-19
🔷💢"امنیتی کردن جامعه، اخلاق همبستگی را از بین می برد"

🎙سارا شریعتی در گفتگو اختصاصی با کانال تحلیلی اکنون ما و شریعتی :

🔆سیاست امنیتی علیه نهادهای مدنی و بطور کلی جامعه مدنی بخصوص در رابطه با اتفاقی که در مورد جمعیت امام علی افتاد در شرایط حاضر که جامعه ایران در بحران های تو درتو بسر می برد از دیدگاه شما چه دستاوردی خواهد داشت؟


🔹پیش تر در یادداشتی ، از "امنیت علیه همبستگی" صحبت کرده بودم. اینکه به نام امنیت ملی، همبستگی اجتماعی را هدف قرار دهید، بدین معناست که خطر، بیرونی است، خارج از ماست و در ضرورت دارد امنیت ملی را اساس سیاتگذاری خود قرار دهیم. با این حال، جامعه شناسان اغلب یادآوری می کنند که بر عکس، ما از درون است که تهدید می شویم. از درون، بدین معنا که مهمترین خطر نه در بیرون جامعه که در درون آنست . جامعه ی کل است که امروز در معرض بحران از هم گسیختگی است. نظام تعلقات و پیوندهای اجتماعی ما بیش از هر زمان شکننده شده است. نابرابری های رو به رشد اجتماعی، شکاف های عمیقی را در جامعه به وجود آورده است و هر تحلیل گر اجتماعی به شما خواهد گفت که در چنین بستری است که خشونت می تواند ایجاد شود و همچون یک آتش، تسری پیدا کرده و گسترش یابد. از این رو به جای ممنوعیت و انحلال این نوع فعالیتهای مدنی، می بایست به نیازهای اجتماعی که وجود آنها را ضروری و اجتناب ناپذیر می کند، پاسخ داد.
در این حال دیگر سیاست برجسته سازی خطر خارجی برای تحت شعاع قرار دادن مسائل ومشکلات داخلی، راه حل نخواهد بود. چه، امنیتی کردن جامعه، به معنای ایمن کردن آن نیست، تنها اخلاق همبستگی و پیوندهای اجتماعی را از بین می برد.

🔆انحلال جمعیت امام علی توسط نهاد های حاکمیتی چه پیامی به جامعه میدهد؟

🔹ممنوع کردن این نوع فعالیتهای اجتماعی و مدنی، که جمعیت امام علی از نمونه های شاخص آنست، عملا دو پیامد دارد: یا به انفعال، سرخوردگی، سیاست زدایی و فردگرایی منجر می شود، اینکه کاری نکنی تا در امان بمانی، یا بر عکس به رادیکالیزه شدن جریانات مدنی و تعمیق شکافها ی اجتماعی می انجامد و در هر دو حال، جامعه شکننده تر و آسیب پذیرتر خواهد شد.
گویی دیده نشدن، شرط بقای فعالیت های اجتماعی است. به چشم نیامدن برای موثر بودن. این خبر بدی است برای مطالعات اجتماعی. برای آنها که فهم جامعه را در دستور کار خود قرار داده اند و در عمل می بینند، گروهها و نهادهای اجتماعی می بایست خود را از انظار پنهان کنند، تا یتوانند موجودیت و یقا یابند. در حالی که حتی با همان منطق امنیتی، این فعالیت آشکار و مجازست که قابلیت نظارت و کنترل می یابد.

#انحلال
#امنیت_علیه_نهاد_مدنی
#اخلاق_همبستگی
#جمعیت_امام_علی
#سارا_شریعتی
#گفتگوی_اختصاصی
#اکنون_ما_شریعتی

🆔 @Shariati40
🔷💢مسئولیت اجتماعی ما به مسئولیت دینی و معنوی ما گره خورده است

🎙شارمین میمندی نژاد ؛ در گفتگو اختصاصی با کانال تحلیلی اکنون ما وشریعتی


این روزها با توجه به رخدادهای پیش آمده در مورد جمعیت امام علی بر آن شدیم تا با شارمین میمندی نژاد موسس جمعیت امام علی پیرامون مساله‌ی پیش آمده و بحث های نظری در رابطه با جمعیت امام علی جویابه گفت و گو بپردازیم.

🔹به همان اندازه که دیدن کوخ‌نشین عذاب آور است، کاخ نشین هم نشانه خدشه بر عدالت اجتماعی است.


🔸ما یک هویت معنوی داریم که اگر این هویت معنوی ما بمیرد ما دیگر هیچ نداریم. ما دیگر نمی‌توانیم بگوییم یک انسان اخلاق‌مدار یا یک انسانیم؛ از ماشین هم کمتر هستیم. چه بسا خیلی از موجودات در شکل غیر اجتماعی از بودن خودشان لذت می‌برند؛ از خوردن، از خوابیدن، تولید مثل، از غرایز خودشان. ولی ما انسان اجتماعی تنها درصورتی لذت می‌بریم که بتوانیم بگوییم که حیات معنوی‌مان برقرار است. شما فکر کنید اگر اولین بار که یک بچه را دیدم و این بچه داشت فال می‌فروخت روی خودم را کج می‌کردم و می‌رفتم در جهان انتزاعی برای خودم فیلم می‌ساختم، چون رشته‌ام تئاتر و سینما بود، و محل آن بچه نمی گذاشتم، آیا می توانستم بگویم من انسانم؟

🔹کودکی که دارد در خیابان آسیب می‌بیند فرزند من است. هیچ گونه شکی در این مساله نیست. ما در جهان دینی دو نوع فرزند داریم. یک فرزند از تن داریم و یک فرزند از روح و معنویت داریم. فرزندان تنی ما ساختار فضای خصوصی ما را می‌سازند و فرزندان روحی ما، جهان معنوی و قیامت ما را می‌سازند، رستاخیز ما را می سازند. به عبارتی، انسانی که در فرزند شخصی خودش می‌ماند هیچ وقت از قبر شخصی خودش رستاخیز نخواهد کرد. چون اصلا جامعه و جهانی ندارد؛ جامعه و جهانش سوخته است. اگر فرزند معنوی در خاک و گل باشد، این آدم، جامعه و جهانی ندارد. در بحث هایی هم که یونگ می‌کند یک بقای شخصی داریم، بقای مادی، بقای زیست و حیات و یک بقای معنوی و روحانی داریم.

🔸موسی صدر یک پدیده بسیار عالی در خاورمیانه اشاره کردید که همین پدیده را هم سرکوب و منهدم کردند که متاسفانه ما به آن تجدد اسلامی نرسیدیم؛ تجدد اسلامی که در روح رفتارها و افکار امام موسی صدر بود. یعنی شیعه، سنی، یهودی، مسیحی در نظر ایشان برابر بود و کرامت داشت و ایشان در صفحه اندیشه و در رفتاری که در صفحه اندیشه‌اش ایجاد کرده بود، تمام این بندگان خدا را یکسان در سایه توحید چیده بود و رفتاری می‌کرد که رو به آینده این تجددخواهی به جایی برسد که خاور میانه دچار صلح شود. الان در دادگاه گفته‌اند که با سخنرانی که من در یک جلسه در رابطه با صلح داشته ام مشکل دارند.

📌 برای مطالعه کامل این گفتگو به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.

#انحلال
#نهاد_مدنی
#جمعیت_امام_علی
#گفتگوی_اختصاصی
#شارمین_میمندی_نژاد
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40

https://bit.ly/3c1m9KK
🔷🔸یادداشت مقدماتی سوسن شریعتی بر مجموعه نامه های مشترک با پرستو فروهر

🔆درآمد

🖋سوسن شریعتی

🔆پرستو فروهر را حدودا هشت سال است که می شناسم. تا قبل از آن فقط می دانستم فروهرها دختری دارند که شجاع است و سمج و البته وفادار به میراث. همین. اولین سلام به اصرار دوستی مشترک در گرماگرم تابستان ۸۸ رد و بدل شد و در نمایشگاهی از کارهایش در گالری طراحان آزاد. نام نمایشگاه این بود:«من تسلیم می شوم». همانجا فهمیدم پرستو فروهر، هنرمند نیز هست و قصد تسلیم شدن ندارد. قرار شد بنشینیم و گپی درباره شریعتی بزنیم. در خاطراتش نوشته بود که در جوانی به وسوسه او خدای گرم مادربزرگش را به خاطر خدایی انقلابی که او را در سر بزنگاه مرگ و زندگی تنها گذاشته بود از دست داده است. از چه چیز دلخور بود؟ از مرگ ایمان یا از خدایی که خشن است؟ چند ساعت گفتگوی ما بر سر شریعتی به جایی نرسید اما نقدش به او اعتماد برانگیز بود. سال بعد در مجلسی سخنانش را درباره عدالت بدون انتقام شنیدم و فهمیدم با تاریخ و حافظه نیز سر و کار دارد و البته اصرار داشت که به سیاست بی‌اعتناست.

🔆 دیدارهای ما مکرر شد از قرار سالی دو بار: کوتاه، سرپایی و در موقعیت های اورژانسی. سال به سال روشن می‌شد که اشتراکات بسیاری می تواند مبنای گفتگوی ما باشد. مثلا این که  هم  سن و سالیم، اینکه تجربیات نسلی مشترک داریم، زمانه خود را زیسته‌ایم، تجربه غربت را از سر گذرانده‌ایم یعنی تجربه بی‌صاحبی را، در عین حال وارثیم و معنایش اینکه احساس تعلق داریم. او با تصاویر سر و کار دارد و من با کلمات؛ هیچ‌کدام با سیاست کار نداشته‌ایم، سیاست با ما کار داشته است. به عنوان وارث، غریب، هنرمند یا دوستدار تاریخ سخنانمان از همان دیدارهای اول مدام حول و حوش وفاداری، حافظه، ضرورت یادآوری، زمان و جلوه‌های متعددش می‌چرخید و خب طبیعی بود که این حرف‌ها را نمی شد کوتاه، سرپایی و در موقعیت‌های اورژانسی پیش برد. از همین رو پای نوشتن به میان آمد و تن دادن به امر مکتوب؛ نامه‌هایی که از تعداد دیدارهای ما بیشتر شده است. قرارمان از همان اول روشن بود: او باید می‌گفت میان زندگی و منطق آن از یک سو و مرگ عزیزانش از سوی دیگر به دنبال چه نوع حافظه‌ای است و من به عنوان وکیل شیطان (تاریخی که خود را بر فراز حافظه می‌نشاند) یا نماینده افکار عمومی (که خسته است از یادآوری) باید خلاف‌خوانی می‌کردم. تجربه بی‌بدیلی بود. بحث درباره خدای شریعتی را گذاشتیم برای بعد. پرستوی فروهر هنرمند است اما نوعی از تاریخ، نوعی از سیاست هست که نیازمند و منتظر خوانش و دفاع از همین نوع نگاه است: انسانی، همدل، بی‌اغماض، عادل، بی‌هیچ کین و انتقامی.

🔹سوسن شریعتی، تهران، آذر ۱۳۹۶

📌برای مطالعه کامل این نامه ها به لینک وبسایت زیر مراجعه فرمایید.

🖇https://parastou-forouhar-narratives.com/briefe/susan



#پرستو_فروهر
#سوسن_شریعتی
#نامه_ها
#حافظه_ها
#گفتگو
#اکنون
🆔 @Shariati40