فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
45.1K subscribers
10.9K photos
3.42K videos
520 files
29.5K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#خلاصه
چالش اسلام و قدرت
جلسه هفتم

تحقیق موردی درباره غضب و رحمت الهی

مقصود اصلی پاسخ به این پرسش بنیادی است: «آیا غضب خداوند بر رحمت الهی سبقت دارد؟»

رحمان، رحیم، رئوف، ودود، و لطیف پنج اسم از اسمای حسنای خداوند سیمایی بسیار مهربان از پروردگار را به نمایش می گذارد.

از غضب و هم خانواده های آن هیچ اسمی برای خداوند به کار نرفته است.
اسمای حسنای خداوند اسامی بی مسمی یا الفاظ بی پشتوانه نیستند.
این اسماء تجلی ذات الهی به شمار می آیند.

رحمت از سنن الهی است، و رحمت رحمانیه کلیه مخلوقات از جمله کلیه انسانها (فارغ از باور درست یا نادرستشان و عمل صالح یا ناصالحشان) را شامل می شود.
در حالی که غضب تنها انسانهایی که عالمانه و عامدانه حق را زیر پا گذاشته اند دربرمی گیرد.

رحمت رحمانیه عام، مطلق، واسعه، نقد و بالفعل است،
در حالی که غضب الهی خاص، مقید به عدم توبه، نسیه و بالقوه است و در آخرت نقد و بالفعل می شود.

آثار غضب الهی در آخرت بروز می کند والا در این دنیا علی الاغلب حتی همین گروه از بندگان ناسپاس و تبهکار هم همانند مومنان از کلیه مواهب الهی بهره مند هستند و مشمول رحمت رحمانیه الهی قرار دارند.

غضب الهی نتیجه منطقی حق ستیزی و تبهکاری این افراد است.
این غضب برآیند اخلاقی عدالت، قسط و انصاف در نظام الهی است.

به لحاظ بسامدی غضب و همخانواده هایش ۹۸ بار در قرآن استعمال شده اند.
در حالی که رحمت و شش هم خانواده اش ۶۶۷ بار استعمال شده اند.

نسبت غضب و اخواتش به رحمت و اخواتش «یک به هفت» است.

در هر صفحه قرآن به طور میانگین یک بار به رحمت و همخانواده هایش
پرداخته شده است،
در حالی که بحث غضب و همخانواده هایش در هر هفت صفحه یک بار است.

در قرآن، خدا ارحم الراحمین، پیامبر رحمة للعالمین، و قرآن کتاب رحمت معرفی شده اند.

افرادی که ایمان و عمل صالح پیشه کنند و متقی باشند علاوه بر رحمت رحمانیه مشمول «رحمت رحیمیه» در آخرت می شوند که این کامیابی آشکار آنهاست.

بنابراین تحقیق «تقدم و سبقت رحمت بر غضب الهی» شاکله قرآن کریم و سنن الهی خداوند است.

با تامل در نکات فوق، اسلامی که قرآن معرفی کرده و پیامبر در سنت عملی خود پیاده نموده «اسلام رحمانی» است.

مهمترین شاخص اسلام رحمانی سبقت رحمت واسعه الهی بر عذاب اوست.

از جمله فوائد جنبی این بحث و مطابق تحقیقی که در این سلسله مباحث عرضه شد:
«اسلام رحمانی» در تعارض تمام عیار با ادعای «پیامبر اقتدارگرا» است.

اینکه کسی تصویر دیگری به قرآن، خدا و اسلام نسبت دهد نسبتی بی پایه، گزینشی و نادرست است.

https://kadivar.com/18689/
@Mohsen_Kadivar_Official
Forwarded from اتچ بات
#چالش_اسلام_و_قدرت
#خلاصه

عذاب، عقاب و جهنم در «خوف نامه»

خوف از خدا دوگونه است، خوف از معصیت و قیامت که همان ترس از مجازات قانون عادلانه است که برای داشتن جامعه ای عاری از جرائم امروز هم دقیقا مورد توجه قانونگذاران است.

گونه دوم خوف، خضوع و خشیت در مقابل عظمت کبریایی ربوبی است.

عرفان رویکردی نیکو برای اقلیتی بسیار محدود است نه نسخه ای برای همگان.

بالاترین فضیلت به معرفی قرآن «تقوای الهی» است که با خوف و خشیت هم خانواده است.

خوف از خدا منهای محبت او در قرآن هرگز توصیه نشده است.

اینکه در قرآن استعمال خوف و تقوی چشمگیر است ادعای حقی است.

اما اولا خوف از خدا فضیلتی سازنده است که با محبت و امید به رحمت او همراه است.

ثانیا اینکه دینداری در اسلام با تسلیم مختارانه به خداوند آغاز می شود و با خوف توأم با رجای به رحمت او ادامه می یابد، حرف تازه ای نیست!

از خوف از خدا «اقتدارگرایی الهی» نتیجه نمی شود.
خدای اسلام قادر متعال است اما «اقتدارگرا» نیست.
اطلاق اقتدارگرایی به خداوند وقتی مُجاز است که حکیم، عادل و رحیم نباشد.

خدای اقتدارگرا (authoritarian) خدایی است که همانند یک زمامدار خودکامه به هیچ قانونی مقید نیست،
اهل عدالت نیست،
موجودی ترسناک، مخوف، و رعب آور است،
که حقیقتا باید از او ترسید.

ترسی از جنس ترس از حیوانی درنده که برای رهایی از شکنجه او باید از او اطاعت کرد.
اینچنین خدایی با خدای اسلام و قرآن بیگانه است.

عذاب اخروی دردناک، بزرگ، شدید و خوارکننده است.

هیچکس بدون «اتمام حجت» مبتلا به عذاب دنیوی و اخروی نمی شود.

دو امر مانع فعلیت عذاب می شود: وجود پیامبر رحمت و استغغار.

کسانی عذاب می شوند که حق را شناخته اما آن را نپذیرفته به ستیز با آن پرداخته باشند.

«ایمان به خدا و آخرت و عمل صالح» باعث نجات از عذاب است،
و تابع یدک کشیدن اسم این دین یا آن مذهب نیست.

خدای اقتدارگرا (و نه مقتدر!) نمی تواند اهل رحمت، مغفرت، عدالت و حکمت باشد، و اگر چنین باشد چه جایی برای اقتدارگرایی باقی می ماند؟

بسامد عقاب در قرآن ۷۵ و ثواب ۱۶۸؛
عذاب ۳۶۷ و مغفرت و رحمت ۸۰۸؛
جهنم و مترادفات آن به ترتیب ۷۷ و۱۷۷ و جمعا ۲۵۴،
و بهشت مترادفات آن (منهای رحمت رحیمیه) به ترتیب ۱۲۸ و ۳۳ و جمعا ۱۵۱ است.

جمع بسامد عقاب، عذاب و جهنم ۶۹۶، در حالی که جمع بسامد ثواب، رحمت و مغفرت، و بهشت به ۱۱۲۷ بالغ می شود.
نسبت عذاب و همردیفهایش به رحمت همردیفهایش ۶۲٪ (شصت و دو درصد) است.

در هر صفحه قرآن تقریبا یک بار عذاب و جهنم و حدود دوبار ثواب، رحمت، مغفرت و بهشت به چشم می خورد.

جزئیات عذاب جهنم انصافا ترسناک و رعب آور است، در حالی که جزئیات رحمت، مغفرت و بهشت هم حقیقتا جذاب است.

جزئیات عذاب و جهنم ادعای اقتدارگرایی خدا را تایید می کند، به شرطی که این جزئیات را در «جو لیبرالی و حقوق بشری» دو قرن اخیر در نظر بگیریم،
چرا که در این جو انسان هر جرمی - به هر بزرگی - هم مرتکب شده باشد، مجازات بدنی وی خلاف کرامت انسانی محسوب می شود.

اما در چنین داوری خطاهای فراوانی نهفته است:

اولا متن وحیانی اسلام در چهارچوب فرهنگ قرن اول هجری حجاز نازل شده است تا پیام برای مخاطب اولیه قابل فهم باشد.
بدون ترجمه فرهنگی برای مخاطب ثانویه زمان پریشی رخ می دهد.
عارضه ای که مدعی اقتدارگرایی به آن مبتلا شده است.

ثانیا در دوران پیشامدرن مجازاتهایی که در شرق و غرب فارغ از دینشان جاری بوده چیزی شبیه همین مجازاتها بوده که تهدید آن به عنوان عذاب اخروی در قرآن آمده است.

ثالثا اگر ثوابهای مادی بهشت «نمادین» باشد، چرا عذابهای مادی جهنم «نمادین» نباشد؟!
آنچه که بسیاری عرفا و حکما برآنند.

رابعا معنای جهنم و عذاب آن این نیست که مجرم در گودال آتش بیرونی افکنده شود.
این آتش درونی است که با ارتکاب گناه و حق ستیزی در درون مجرم روشن می شود در همین دنیا هم شعله ور است، اما در آخرت حقیقت همه چیز بروز می کند و آتش درون بروز می کند و احساس می شود.
چنین آتش درونی حقیقت و جزئیات آن تمثیلی و مجاز است.

بنا هر یک از این وجوه چهارگانه ادعای اقتدارگرایی خداوند فاقد پشتوانه و بی دلیل محسوب می شود.

https://kadivar.com/18717/
@Mohsen_Kadivar_Official
📝📝📝«خلاصه گفت‌وگوهای زندان»

مصاحبه‌ی حسین رزاق با مصطفی تاجزاده در زندان اوین

📝«#خلاصه_فصل_هشتم؛ خالص‌سازی یا سپاهی‌سازی!»

بعد از خرداد ۴۲ نمی‌شد تحلیل سیاسی جامعی ارائه کرد که در آن شاه، محور نباشد. امروز هم نمی‌توان اوضاع ایران را تحلیل کرد، بدون آنکه متذکر نقش کانونی رهبر شد.

رهبر اولاً؛ قدرت را به‌طور کامل در دست خود گرفته، ثانیاً؛ تندترین مواضع را اتخاذ کرده و ثالثاً؛ تمامیت‌خواهی پیشه نموده و در تمام امور دخالت می‌کند.

رهبر با مهندسی انتخابات امسال خبرگان، براساس بیانیه گام دوم انقلاب، درصدد تعیین تکلیف ۴۰ سال آینده ایران است.

هرچه رهبر بیشتر به نقض حقوق شهروندان می‌پردازد و با سیاست‌های اشتباه خود فقر و فلاکت را گسترش می‌دهد، باید صریح‌تر و جدی‌تر مورد انتقاد مستقیم قرار گیرد.

اعتماد به عقلانیت حاکم بر نظام، مانع توجه کافی ما به سرمایه‌گذاری بر انواع دیگر کنش‌های اعتراضی شده است.

ما خوش‌بینانه بر این باور بودیم که رهبر آن میزان از دوراندیشی و سعه‌صدر بهره‌مند است که از سرنوشت سلطنت و سلسله پهلوی درس بگیرد و به‌سمت انسداد کامل و بستن همه‌ی مجاری سیاست‌ورزی قانونی پیش نرود.

ما باورمان نمی‌شد که روزی آقای خامنه‌ای در حد جبهه پایداری سقوط کند و با تمام اصول و فصول دفاع از حقوق شهروندی به ستیز برخیزد و حریمی باقی نگذارد.

نسل انقلاب تجربه مشارکت انتخاباتی نداشت، اما بلد بود که چگونه انتقادها را متوجه شاه کند و در برپایی تظاهرات سراسری مهارت داشت.

رهبر انحصارطلبی و تمامیت‌خواهی حاکمیت را جنگ اراده‌ها می‌خواند، غافل از آنکه زمانی که اکثریت اراده کند، هزاران بار بزرگ‌تر از او تاب ایستادن مقابل ملت را نخواهد داشت.

امروز اکثر ایرانیان آقای خامنه‌ای را بانی وضع اسف‌بار کنونی می‌دانند و علیه دیگر مقامات شعار نمی‌دهند.

رهبر تقریبا در تمام زمینه‌ها، از انتخابات تا برجام، از گشت ارشاد تا تعیین مربی تیم فوتبال استقلال، از واردات واکسن تا لوازم خانگی، از نام خیابان‌ها تا برگزیدن کتاب سال دخالت می‌کند.

قانون اساسی مشروطه اختیاراتی برای شاه به‌رسمیت نمی‌شناخت، اما قانون اساسی جمهوری اسلامی اختیارات زیادی برای رهبر برشمرده است که شورای نگهبان آن‌ها را کف اختیارات ولی‌فقیه می‌خواند و او را واجد اختیارات مطلق می‌نامد.

همواره درپی آن بوده‌ام که تغییرات لازم با صندوق‌های رای انجام گیرد تا کم‌هزینه، مسالمت‌آمیز و مستمر باشد. معنازدایی از انتخابات، خیابان را پررنگ و گاه به تنها گزینه مردم معترض تبدیل خواهد کرد.

رهبر توجه نداشت که یکدست‌کردن حکومت، انتقادها و شعارها را یکدست متوجه او می‌کند.

امروز انتقاد به شورای نگهبان انتخابات را آزاد نخواهد کرد. باید به انتقاد از رهبر پرداخت که شخصاً ستاد مهندسی انتخابات را اداره و هدایت می‌کند.

بسیاری باور نمی‌کردند که نظارت استصوابی از حذف نامزدهای منتقد و اصلاح‌طلب آغاز می‌شود، اما درنهایت سر از خالص‌سازی درمی‌آورد و در آینده نزدیک به نظامیگری عریان و سپاهی‌سازی آشکار می‌رسد.

@MostafaTajzadeh
📝📝📝 «گفت‌وگوهای زندان»

مصاحبه‌ی حسین رزاق با مصطفی تاجزاده در زندان اوین

📝«#خلاصه_فصل_نهم؛ نقد عملکرد رهبر»

باوجود دو انقلاب دوران‌ساز، متاسفانه هنوز نتوانسته‌ایم از حاکم مادام‌العمر، مطلق‌العنان و غیرپاسخ‌گو رهایی یابیم.

آقای خامنه‌ای با برگزیدن راهبرد «نصربالرعب» یا پیروزی بر ترس، انحراف بزرگی به‌وجود آورد و جمهوریت را به سلطنت مطلقه استحاله کرد که اگر موروثی هم شود، باید گفت: فاتحه!

اساس استبداد بر ترس استوار است و با بی‌تفاوتی، فرصت‌طلبی، حرام‌خواری، فسادگستری، تخاصم و ناامیدی هم‌خانواده است.

ترس زاینده بی‌اعتمادی به خود، بی‌اعتمادی به دیگری و به حکومت است و اجازه گفت‌وگوی آزاد درباره مهم‌ترین مسائل کشور را نمی‌دهد و درنهایت نظام را پادگانی و مردم را عصیانگر می‌کند.

اساس یک جمهوری بر اعتماد، گفت‌وگوی آزاد، مشارکت فعال، نشاط، مدارا و امید بنا شده و با انتخابات آزاد، رضایت و اعتماد شهروندان را جلب می‌کند.

رهبر با تقسیم مردم به خودی و غیرخودی ملت را تجزیه کرده، از اکثریت مردم که آن‌ها را غیرخودی می‌داند انسانیت‌زدایی می‌کند.

تجزیه‌طلبی رهبر علاوه بر آنکه تمام حقوق و امتیازات را به اقلیّت خودی می‌دهد، ناکارآمدی و فسادشان را نیز نادیده می‌انگارد و به آن‌ها مصونیت می‌بخشد.

با رویکرد رهبر اکثریت ملت در جامعه خود، دست‌ِکم نزد حکومت، غریب، تبعیدی، بیگانه و اساساً زیادی است و اگر ناراضی است می‌تواند ایران را ترک کند.

حکومت‌ها هرقدر ناکارآمد، سرکوبگر و فاسد باشند، مردم بالاخره از پس آن‌ها برمی‌آیند، اما خدا نکند که مردم در برابر هم صف بکشند.

من رهبر را متهم می‌کنم به تجزیه ملت و دو قطبی‌کردن جامعه و ازهم‌گسیختن وحدت و همبستگی ملی و کشتن امید در قلب میلیون‌ها ایرانی.

صداوسیمای رهبر و نهادهای امنیتی تابع او از بزرگ‌ترین موانع شکل‌گیری گفت‌وگوی آزاد و امن شده‌اند.

در نظام ولایی برخلاف رژیم‌های دمکراتیک، هرچه اختیارات ولی‌فقیه بیشتر می‌گردد، مسئولیت‌پذیری و پاسخ‌گویی رهبر کمتر می‌شود و انتقاد از او مجازات سنگین به همراه دارد.

رهبر باوجود سی‌وچند سال حاکمیت مطلق بر صداوسیما، می‌گوید من در قبال عملکرد آن سازمان مسئولیتی ندارم و خودم منتقد صداوسیما هستم! این لوث‌کردن مسئولیت و جواب‌گویی است.

رهبر به نهادهای منصوب خود دستور داده که در مجلس خبرگان رهبری حاضر نشوند و درباره عملکرد خود به پرسش‌های نمایندگانش جواب ندهند.

شورای نگهبان منصوب رهبر، نظارت خود را بر انتخابات (طبق قانون اساسی)، مطلق می‌خواند، اما وقتی به نظارت سه قوه بر صداوسیما می‌رسد، نظارت را واجد هیچ اثری نمی‌داند!

در جنبش مهسا گفتند ما به اصلاحات نیاز داریم، اما انجام آن‌ها منوط به ایجاد آرامش است. به‌محض فروکش‌کردن اعتراضات خیابانی، بسته پیشنهادی رئیسی و حکمرانی نو قالیباف به باد هوا رفت.

در جنگ رهبر با مطبوعات آزاد، فقط اصلاح‌طلبان زیان ندیدند، جامعه نیز ضرر کرد. نشریات اصول‌گرا نیز جایگزین نشریات توقیف شده نشدند، بلکه حدود ۹۰درصد تیراژ و مخاطبان خود را ازدست دادند.

پاسخ آقای خامنه‌ای به رفع توقیف نشریات این بود که هزینه این اقدام را داده‌ایم، چرا باید اجازه انتشار مجدد به آن‌ها بدهیم.

بستن مطبوعات مانند کالاهی نیست که با خرید یا فروش آن انسان یک‌بار مغبون می‌شود. تعطیلی نشریات هزینه‌ای است که جامعه و حکومت روزانه می‌پردازند و خلاء آن‌ها را بی‌اعتمادی عمومی به حکومت و به رسانه‌های رسمی پر می‌کنند.

شکل‌گیری فضای امنیتی پیرامون ایران با دیپلماسی آمریکاستیزی و به وجود آوردن شرایط پلیسی در داخل با بهانه حجاب اجباری از اشتباهات رهبریست.

خطای تحلیلی و محاسباتی آقای خامنه‌ای در عرصه بین‌المللی به کاخ سفید فرصت و امکان داد تا شدیدترین تحریم‌ها را علیه کشورمان وضع و اعمال کند.

تحریم‌ها در کنار بی‌برنامگی و ندانم‌کاری و نیز انحصارطلبی و فسادپروری جناح رهبر، گرانی و تورم و بلکه فقر و فلاکت روزافزونی را به قشرهای وسیعی از ملت تحمیل کرده است.

رهبر با خودی/غیرخودی کردن متهمان به فساد و سرکوب نشریات آزاد، اجازه مقابله موفق با فساد را به قضات پاکدست و آزاده نمی‌دهد.

ما به تجربه دیده‌ایم که با یک ساختار واحد (مثلاً در چین)، می‌توان جامعه را دوگونه اداره کرد، یعنی به فلاکت و قحطی کشاند، یا کشور را به اقتصاد دوم جهان تبدیل کرد.

🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝 «گفت‌وگوهای زندان»


مصاحبه‌ی حسین رزاق با مصطفی تاجزاده در زندان اوین


📝«
#خلاصه_فصل_دوازدهم؛ همه‌پرسی یا استعفا!»

رهبری آقای خامنه‌ای را به سه دوره می‌توان تقسیم کرد: در دولت‌های هاشمی و خاتمی و دولت اول روحانی بازیگر مهمی بود. در دوره احمدی‌نژاد و دولت دوم روحانی به مهم‌ترین بازیگر تبدیل شد و با یکدست‌شدن حکومت، تنها بازیگر سیاست شده است.

کسانی که به ما انتقاد می‌کنند که چرا دولت بختیار را نپذیرفتید و نگذاشتید وعده‌های او در زمینه انحلال ساواک و تامین آزادی مطبوعات و احزاب و انتخابات محقق شود و ملت بدون انقلاب، دستاوردهای شاه را حفظ و استبداد او را مهار کند، چرا خود از انقلاب جدید دم می‌زنند؟

من اصلاحات ذیل سیاست‌های رهبر را شکست‌خورده و پایان‌یافته می‌دانم، اما مدافع اصلاحات ساختاری هستم و فکر نمی‌کنم مادام‌که قانون اساسی تغییر نکرده، اصلاح سیاست‌های نادرست و برداشتن گام‌های کوچک و بزرگ به سود ملت، توسط حکومت ممکن نیست. ممکن است، اما نباید به آن‌ها اکتفا کرد.

قدرت بی‌قدرتان بسیار برتر از قدرت رهبر است، به شرط آنکه بی‌قدرتان عزم خود را جزم کنند و به خود سازمان دهند.

بارها دیده‌ایم هرگاه مردم اراده کرده‌اند، رهبر چاره‌ای جز عقب‌نشینی و تمکین به خواست آن‌ها نداشته است.

پرسش من از آیت‌الله خمینی این است که مگر روحانیت را نمی‌شناختید و نمی‌دانستید که این نهاد برای حکومت‌کردن به وجود نیامده و توان برداشتن چنین باری را ندارد؟

مرحوم آقا بزرگ تهرانی در پاسخ به درخواست آقای ثبوت برای حمایت از نهضت آیت‌الله خمینی گفته بود: "حاج‌آقا روح‌الله قدرت را نمی‌شناسد، قدرت هم وی را نمی‌شناسد".

قدرت الزاماتی دارد که روحانی و غیرروحانی نمی‌شناسد و تمرکز قدرت در یک فرد نیز بدون استثنا و بدون تردید به استبداد می‌انجامد، حتی اگر وی حسن‌نیت کامل داشته باشد.

زبان قدرت در تحلیل نهایی، زبان زور و اجبار و قانون است و زبان روحانیت، زبان تعلیم و وعظ و خطابه و محبت است. این‌دو نمی‌توانند جای یکدیگر بنشینند و یک‌نفر نیز نمی‌تواند هم‌زمان به دو زبان سخن بگوید.

شخصاً جمهوری‌خواهم و معتقدم دمکراسی در ایران نهادینه نخواهد شد، مگر در قالب یک نظام جمهوری.

اسلام سیاسی یکی از قوی‌ترین جریان‌ها، از شیخ فضل‌الله در مشروطه تا مصباح یزدی در عصر حاضر بوده است و نادیده گرفتن آن‌ها نه ممکن است، نه ضروری و نه مفید.

روحانیت به علت عملکرد نظام و رهبر آن، در ضعیف‌ترین وضعیت خود از منظر پایگاه مردمی قرار گرفته، اما این موقعیت دائمی نیست، به‌ویژه اگر مسئولیت حکومت را از دوش خود بردارد و به مردم برگردد.

تعیین نوع نظام سیاسی و نام آن حق ملت است، باید آن را به نمایندگان منتخب مردم در انتخاباتی آزاد و سالم واگذار کرد و مصوبات آنان را به همه‌پرسی گذاشت.

آقای مصباح یزدی در مقدمه کتاب حکومت اسلامی خود نوشت: در غرب قاطبه مومنان به این نتیجه رسیده بودند که زیان‌های حکومت سکولار کمتر از ضررهای حکومت کلیساست و به‌همین‌دلیل خواهان بازگشت پاپ به قدرت نشدند.

روزی که قاطبه حوزویان به این نتیجه برسند که حکومت فقها و روحانیون به‌مراتب بیشتر از یک حکومت سکولار برای دین و دنیای مردم ضرر دارد، ایران وارد عصر جدیدی می‌شود. آن روز دور نیست.

طبق برخی پژوهش‌ها، اکنون ۷۵درصد جهانیان در رژیم‌های استبدادی یا هیبریدی و ترکیبی زندگی می‌کنند. برای گذار به دمکراسی راه دشواری در پیش داریم.

ما دیده‌ایم که سخن چگونه بر سلاح پیروز شد. پس به‌جای کوچک‌شماری کلام، باید بر روزآمد و نو کردن آن تاکید کرد تا تبدیل به نیرو شود و بنیاد استبداد را بسوزاند.

کانال‌های ارتباطی رهبر بسیار محدود شده و او مسائل را ازطریق بولتن‌ها دریافت می‌کند و خود را بی‌نیاز از گفت‌وگو با افراد به‌ویژه با منتقدان می‌بیند.

از خطاهای بزرگ آقای خامنه‌ای آن است که چون به اطلاعات سری دسترسی دارد، فکر می‌کند بهتر از دیگران مسائل را می‌فهمد و تحلیل می‌کند.

توهین به منتقدان ابتدا در رفتار و گفتار آقای خامنه‌ای دیده شد و هتاکی به مخالفان را نیز منصوبان رهبری آغاز کردند. غافل از آنکه روز ناسزاگویی مردم به حاکمان، سخت‌تر از هتاکی حکومت به ملت است.

🔗لینک متن کامل

🆔@MostafaTajzadeh