فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
Forwarded from ایران فردا
🔳 نمایش پوچی

🔸کمال اطهاری
@iranfardamag

و ایشان را
تا در خود بازنگریستند
جز باد
هیچ
به کف‌اندر
نبود. (الف. بامداد)

🔺در مثل مناقشه نیست، حوزه‌ی سیاسی ایران را صحنه‌ی یک تئاتر تصور نمایید... این تئاتری است کمدی- تراژیک، که به آن پوچی (absurd) می‌گویند. در واقع پوچیِ تراژیک آن، موجب خنده‌ای تلخ می‌شود. البته در ابتدای تشکیل، این تئاتری «حماسی» بود، اما بعد از تقسیم تماشاگران به کله گردها و کله تیزها، به تدریج از محتوا خالی، و به پوچی تبدیل گشت. تئاتر پوچی مملو از «بازی‌های زبانی، کلیشه‌های اغراق‌آمیز، تکرار و ترکیبات بی‌ربط است و از زبان شخصیت‌هایی بیان می‌شود که معمولاً در یک تراژدی-کمدی، اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند ناخودآگاهند.»

🔺 نمایش‌های متعدد روی صحنه، نمایشنامه و پیکربندی واحدی ندارند؛ جز آن که موسیقی متن، جرینگ جرینگ سکه‌ها، توام با شعارهای تکراری است... هرگوشه‌ای از صحنه آرایشی خاص دارد: آرایش‌های سنتی، مدرن، التقاطی، جنگی و... بازیگران در صحنه بطور خنده‌آوری می‌کوشند بالا بالا بنشینند و بزرگ بزرگ حرف بزنند... درعین حال همه منتظراند یکی چیزی بگوید تا خلافش را بگویند... همه با هم برسر نقش اول دعوا دارند و علیه هم زدوبند می‌کنند.. همه می‌کوشند صدای مدعی دیگر را خاموش کنند و اگر توانستند او را از صحنه پایین بیندازند.. هر از گاهی گروهی هم‌خوان شکل می‌گیرد، اما خیلی زود متفرق می‌شوند تا به توطئه مشغول گردند... در این میان انبوه تماشاگران، که از فساد رایج در صحنه، و یاوه‌گویی‌های بازیگران خسته و نومید شده‌اند، به اعتراض و به دنبال درآوردن لقمه نانی، سالن را ترک کرده‌اند و جز چند نفر که درآمدشان وابسته به صحنه است، کسی در سالن نیست... هرچند که بازیگران را هم باکی نیست، چون خرج این تئاتر و اندک تماشاگرانش، نه از فروش بلیط (مالیات)، که از فروش نفت تامین می‌شود... حتی برخی از آنها هم از خروج تماشاگران خوشحال‌اند، چون فکر می‌کند دیگر کسی نیست که حاکمیت آنها را بر صحنه به هم بزند، غافل ازین که جز باد در کف ندارند!

🔺 برخی می‌گویند همان‌طور که به‌حکم خدایان «سیزیف» به تلاشی بی‌حاصل و بی‌پایان، و ناکامی ابدی محکوم شده بود؛ به‌حکم تاریخ، مردم ایران محکوم به ماندن در تله‌ی «استبداد ایرانی» هستند. آیا خرسنگِ حکمروایی دموکرانیک و توسعه در ایران دچار طلسم تاریخی گشته است، تا هر زمان که به قله‌ی تحقق می‌رسد، باز فرو افتد؟ یا به تعبیر آلبر کامو (افسانه سیزیف) مردم قهرمان پوچی هستند، چون با شور و عشق، و درد و رنج، با این که می‌دانند صخره باز پایین خواهد غلتید، باز هم با انقلاب و جنبشی دیگر آن را به بالا می‌برند؟ یا با تعبیر روبر مرل (نمایشنامه سیزیف و مرگ) مردم قهرمان‌اند، چون اگر هم شکست بخورند، از تلاش برای برقراری نظمی جدید دست نمی‌کشند؟

🔺به عقیده‌ی من، این مردمی سلحشوراند، چون وقتی ببینند نظامی پاسخگوی نیازها و آرزوهای آنها نیست، به‌خاطر عشق و رنجی که به پایش ریخته‌اند نگاهش نمی‌دارند، بلکه آن را در اوج هم رها می‌کنند تا فرو افتد.
مردمی که آن تئاتر پوچی را ترک کرده‌اند در پی نمایشنامه و بازیگرانی جدید‌اند تا تئاتر حماسی خود را احیاء کنند. اما در حوزه‌ی عمومی خبری از این دو نیست. هیچ کس در پی تدوین مدل و برنامه‌ای بدیل برای توسعه نیست تا همراه با آن، بازیگرانش نیز مشخص شود. در عوض، از یک‌سو نقد تکراری و خسته‌کننده‌ی آن تئاتر پوچی رسوا، و از سوی دیگر نظرورزی (مانند گونه‌بندی‌هایی که اخیرا رایج شده) و نه نظریه‌پردازی، روشنفکران رسمی و غیررسمی را مشغول کرده است. این نظرورزی‌ها نزد روشنفکران رسمی (در حاکمیت)، هم‌چون رفتار آن شخصیت فیلم «رگبار» است که پیوسته می‌گفت «از لحاظ جامعه‌شناسی!»... بدون این که حرفی برای جامعه داشته باشد. گونه‌بندی‌های آنها (مانند گونه‌بندی اخیر جلایی‌پور)، توصیفی دلبخواهی، سطحی و گاه مغلوط از آرایش‌های سیاسی و فکری موجود هستند که نه عمق آنها را در اقتصاد سیاسی می‌کاوند، و نه آینده‌ی آنها را می‌نمایانند. وجه مشترک گونه‌بندی آنها، نفی رادیکالیسم است، و نزد آنها «جهان موجود، بهترین جهان ممکن است».

ادامه در لینک زیر:

https://bit.ly/3afEPoB

#انقلاب
#اصلاح
#اصلاح_انقلابی
#کمال_اطهاری
#آنتونیو_گرامشی

https://t.me/iranfardamag
📝📝📝نمایش پوچی

✍🏼کمال اطهاری

و ایشان را
تا در خود بازنگریستند
جز باد
هیچ
به کف‌اندر
نبود. (الف. بامداد)

در مثل مناقشه نیست، حوزه‌ی سیاسی ایران را صحنه‌ی یک تئاتر تصور نمایید... این تئاتری است کمدی- تراژیک، که به آن پوچی (absurd) می‌گویند. در واقع پوچیِ تراژیک آن، موجب خنده‌ای تلخ می‌شود. البته در ابتدای تشکیل، این تئاتری «حماسی» بود، اما بعد از تقسیم تماشاگران به کله گردها و کله تیزها، به تدریج از محتوا خالی، و به پوچی تبدیل گشت. تئاتر پوچی مملو از «بازی‌های زبانی، کلیشه‌های اغراق‌آمیز، تکرار و ترکیبات بی‌ربط است و از زبان شخصیت‌هایی بیان می‌شود که معمولاً در یک تراژدی-کمدی، اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند ناخودآگاهند.»

نمایش‌های متعدد روی صحنه، نمایشنامه و پیکربندی واحدی ندارند؛ جز آن که موسیقی متن، جرینگ جرینگ سکه‌ها، توام با شعارهای تکراری است... هرگوشه‌ای از صحنه آرایشی خاص دارد: آرایش‌های سنتی، مدرن، التقاطی، جنگی و... بازیگران در صحنه بطور خنده‌آوری می‌کوشند بالا بالا بنشینند و بزرگ بزرگ حرف بزنند... درعین حال همه منتظراند یکی چیزی بگوید تا خلافش را بگویند... همه با هم برسر نقش اول دعوا دارند و علیه هم زدوبند می‌کنند.. همه می‌کوشند صدای مدعی دیگر را خاموش کنند و اگر توانستند او را از صحنه پایین بیندازند.. هر از گاهی گروهی هم‌خوان شکل می‌گیرد، اما خیلی زود متفرق می‌شوند تا به توطئه مشغول گردند... در این میان انبوه تماشاگران، که از فساد رایج در صحنه، و یاوه‌گویی‌های بازیگران خسته و نومید شده‌اند، به اعتراض و به دنبال درآوردن لقمه نانی، سالن را ترک کرده‌اند و جز چند نفر که درآمدشان وابسته به صحنه است، کسی در سالن نیست... هرچند که بازیگران را هم باکی نیست، چون خرج این تئاتر و اندک تماشاگرانش، نه از فروش بلیط (مالیات)، که از فروش نفت تامین می‌شود... حتی برخی از آنها هم از خروج تماشاگران خوشحال‌اند، چون فکر می‌کند دیگر کسی نیست که حاکمیت آنها را بر صحنه به هم بزند، غافل ازین که جز باد در کف ندارند!

برخی می‌گویند همان‌طور که به‌حکم خدایان «سیزیف» به تلاشی بی‌حاصل و بی‌پایان، و ناکامی ابدی محکوم شده بود؛ به‌حکم تاریخ، مردم ایران محکوم به ماندن در تله‌ی «استبداد ایرانی» هستند. آیا خرسنگِ حکمروایی دموکرانیک و توسعه در ایران دچار طلسم تاریخی گشته است، تا هر زمان که به قله‌ی تحقق می‌رسد، باز فرو افتد؟ یا به تعبیر آلبر کامو (افسانه سیزیف) مردم قهرمان پوچی هستند، چون با شور و عشق، و درد و رنج، با این که می‌دانند صخره باز پایین خواهد غلتید، باز هم با انقلاب و جنبشی دیگر آن را به بالا می‌برند؟ یا با تعبیر روبر مرل (نمایشنامه سیزیف و مرگ) مردم قهرمان‌اند، چون اگر هم شکست بخورند، از تلاش برای برقراری نظمی جدید دست نمی‌کشند؟

به عقیده‌ی من، این مردمی سلحشوراند، چون وقتی ببینند نظامی پاسخگوی نیازها و آرزوهای آنها نیست، به‌خاطر عشق و رنجی که به پایش ریخته‌اند نگاهش نمی‌دارند، بلکه آن را در اوج هم رها می‌کنند تا فرو افتد.
مردمی که آن تئاتر پوچی را ترک کرده‌اند در پی نمایشنامه و بازیگرانی جدید‌اند تا تئاتر حماسی خود را احیاء کنند. اما در حوزه‌ی عمومی خبری از این دو نیست. هیچ کس در پی تدوین مدل و برنامه‌ای بدیل برای توسعه نیست تا همراه با آن، بازیگرانش نیز مشخص شود. در عوض، از یک‌سو نقد تکراری و خسته‌کننده‌ی آن تئاتر پوچی رسوا، و از سوی دیگر نظرورزی (مانند گونه‌بندی‌هایی که اخیرا رایج شده) و نه نظریه‌پردازی، روشنفکران رسمی و غیررسمی را مشغول کرده است. این نظرورزی‌ها نزد روشنفکران رسمی (در حاکمیت)، هم‌چون رفتار آن شخصیت فیلم «رگبار» است که پیوسته می‌گفت «از لحاظ جامعه‌شناسی!»... بدون این که حرفی برای جامعه داشته باشد. گونه‌بندی‌های آنها (مانند گونه‌بندی اخیر جلایی‌پور)، توصیفی دلبخواهی، سطحی و گاه مغلوط از آرایش‌های سیاسی و فکری موجود هستند که نه عمق آنها را در اقتصاد سیاسی می‌کاوند، و نه آینده‌ی آنها را می‌نمایانند. وجه مشترک گونه‌بندی آنها، نفی رادیکالیسم است، و نزد آنها «جهان موجود، بهترین جهان ممکن است».

📌ادامه در لینک زیر:

https://bit.ly/3afEPoB

#انقلاب
#اصلاح
#اصلاح_انقلابی
#کمال_اطهاری
#آنتونیو_گرامشی

https://t.me/iranfardamag
🆔 @MostafaTajzadeh
🔴 به‌پای دارندگان آتش‌ها:
درباره‌ی خیزش‌ اجتماعی اخیر ایران

🔷
کمال اطهاری

وینان
دل به دریا افگنانند،
به‌پای دارنده‌ی آتش‌ها
زندگانی
دوشادوشِ مرگ
پیشاپیشِ مرگ (الف. بامداد)

▪️ مرغ آتش آرزوهای مردم ایران میرا نیست، هر بار از خاکستر اندوخته شده‌ی آرزوهای پیشین سر می‌زند و هربار پروازی پرتوان‌تر و بلندتر از پیش دارد. این نخستین درسی است که هم مویه‌گران و هم سرکوب‌گران باید از سرکشیدن چندباره‌ی آرزوهای مردم ایران بگیرند. مویه‌گرانی سست‌گو در حوزه‌ی عمومی که تا زبانه‌های این آتش در اثر سرکوب فروکش می‌کند، سخنان شبه‌علمی و ناروای خود را درباره‌ی فرهنگ استبدادی نهادینه شده و حتی جسمیت یافته‌، یا تباهی فکری و اخلاقی، و سیطره‌ی دروغ و بزدلی بر مردم، تکرار می‌کنند. و سرکوب‌گران پُرگوی حاکمیت‌ که به خیال خود از قدرت و حشمت بارویی ساخته‌اند، غافل ازین که این بارویی نئین است و آتش خشم مردم، خودکامگی را دود کرده و به هوا خواهد فرستاد.

🔸 اما آرزوهای مردم چگونه می‌تواند نزدیک باهم آید و پیوند خورَد، چگونه باید رشته‌های پاره پاره‌ی این آرزوها با هم ترکیب شوند، تا شب بگریزد و صبح درآید؟ چگونه می‌توان تاریخ را چنان قابله‌گری کرد که آن چه می‌زاید در خور آرزوهای بلند مردم بافرهنگ و شجاع ایران باشد، و نظامی نارس و نافرمان به مردم متولد نشود؟ نظامی که مردم به جانش کِشتند وبه جان دادنش آب، اما در عمل جان و روح را از آنها می‌گیرد. گفتگو برای یافتن پاسخی درخور به این پرسش‌ها، وظیفه‌ی مبرم همه‌ی روشنفکران است و در حد یک یادداشت به آن ورود می‌کنم:

1️⃣ لایه‌ی زیرینِ تمام اعتراضاتی که در 30 سال اخیر یا پس از جنگ تحمیلی به‌مثابه خیزش‌های خیابانی رخ داده، (از شورش‌های سکونت‌گاه‌های غیررسمی در پیرامون تهران، مشهد، شیراز و اراک در سال 1371 گرفته تا اکنون)، ناتوانی فکری و عملی حاکمیت در تدوین و اجرای یک الگوی توسعه‌بخش، و ضرباتی بوده که با خودکامگی بر پیکر جامعه زده است.

🔹 نبود الگوی علمی توسعه‌بخش باعث کژکارکردی نهادی، فساد نظام‌مند، بحران‌های ساختاری اقتصادی، فقر و بیکاری، نابودی محیط زیست و بوم‌زیست گشته و واکنش مدنیِ جامعه را به این بی‌کفایتی، ناچار و متداوم ساخته است. علاوه بر این در طول این مدت، در روبنا یا حوزه‌ی سیاسی، حاکمیت عمدتا تحت فرمان نیروهای نظامی و امنیتی و در اتحاد آنها با قشریون، به‌تدریج به ارابه‌رانی کور از نخوت تبدیل گشت، که اسبان افسارگسیخته‌ی قدرت را شتابان در متن جامعه به‌پیش می‌راند. حاکمیت با نخوتی روزافزون و سرکوب پیوسته و بی‌رحمانه، به‌تدریج خود را از جامعه‌ی مدنی جدا ساخت، تا جایی که با «دولت یک‌دست» تبدیل به سری جدا شده از بدن گشت. بطوری که اکنون برای حاکمان تنها ننگ زنده به‌گور کردنِ یک انقلاب باقی مانده است.

🔹جامعه‌ی مدنی ایران با تنی رنجور از سرکوب و خشمگین ازین جداسری، که در این مدت بارها نشان‌ داده بود بی‌کفایتی‌ها و خودسری‌های این حاکمیت را برنمی‌تابد، بار دیگر دوشادوش و پیشاپیش مرگ به حرکت درآمده تا دختران خود را از گور به‌در آورد و سروری خود را بر حاکمان اثبات کند. بی‌تردید حاکمانی که از توانمندی جامعه‌ی ایران برای اثبات سروری خود در گذشته درس نگرفته‌اند، اگر بر خودکامگی و اندک‌بینی خود پای‌فشارند، در آتش خشم مردم خواهند سوخت.

2️⃣ فروپاشی یک نظام مستقر هنگامی رخ می‌دهد که شرایط زیر را بوجود آورده باشد:

1، حاکمان یک بحران ساختاری اقتصادی پدید آورده باشند که توان فکری و عملی ساماندهی به آن را نداشته باشند:
▪️ به عبارت دیگر نتوانند تضاد عمده‌ی داخلی جامعه را در جهت تحقق توسعه‌ی پایدار حل کنند. در ایران به‌رغم فرصتی که جامعه‌ی مدنی ایران به دلیل تهدید خارجی (از جنگ تحمیلی گرفته تا تحریم حداکثری ترامپ) به حاکمیت داد نتوانست به یک دولت توسعه‌بخش تبدیل شود؛ بلکه برپایه‌ی رنج روزافزون مردم، حاکمان به تدریج یک شکل‌بندی نوفئودال را برپا کردند که با غارت مازاد اقتصادی به صورت انواع رانت و خارج کردن آن از ایران (سالانه تا 80 میلیارد دلار)، توقف و تنزل اقتصادی را همراه با ازدیاد نابرابری، گسترش انواع تله‌های طبقاتی و فضایی فقر (بخصوص در سکونتگاه‌های غیررسمی و مناطق محروم چون کردستان و سیستان و بلوچستان)، تخریب محیط زیست، کاهش امکان مشارکت سیاسی واجتماعی و... موجب گشته‌اند...


متن کامل:

https://bit.ly/3CoX6NI


#ایران_فردا
#مهسا_امینی
#کمال_اطهاری
#زن_زندگی_آزادی
#اعتراضات_شهریور_1401

@MostafaTajzadeh
https://t.me/iranfardamag
🔴 برای« تحقق آزادی» – بخش اول
▪️ مروری بر تجربه‌ی بهار عربی

🔷
کمال اطهاری

«بردگانِ عالی‌جاه را دیده‌ام من
در کاخ‌های بلند
که قلاده‌های زرین به گردن داشته‌اند
و آزاده‌مَردُم را
در جامه‌های مرقع
که سرودگویان
پیاده به مقتل می‌رفتند.» ( الف. بامداد)

1️⃣ فریادِ «برای آزادی» سرزمین ایران را دربرگرفته، و جان‌هایی شریف برای تحقق آن در پی‌هم پای در مقتل می‌نهند. دیگر تبرداران را دستِ خسته به فرمان نیست، و هیچ طلسمِ معجزتی پناه‌دهنده‌ی حاکمیتی نیست، که سال‌ها است با خودکامگی‌اش، دستِ تطاول به جامعه و در نتیجه خود گشاده است.

▪️ حاکمیتی که در سراشیب انحصار قدرت و ثروت، با فریادِ شعفِ «ما می‌توانیم!» به‌سوی زوال دویده است، دیگر بعید است توان توقف و بازگشت را بیابد؛ چرا که نیروهای مخرب شکل‌گرفته در آن، که مانع هرگونه اصلاحاتی بوده‌اند، حاکمیت را به پایین و پایین‌تر، به‌سوی فروپاشی می‌رانند. پس در مجالی اندک که باقی است، برای دستیبابی به قراردادی اجتماعی درباره‌ی نظامی جایگزین، باید کاری درخور کرد.

🔸یعنی وقت آن است که نه‌تنها «برای آزادی» که «برای تحقق آزادی» نیز مردم هم‌پیمان شوند. آیا برای تحقق آزادی، توافق درباره‌ی یک قانون اساسی جدید، حاصل هم‌اندیشیِ حقوق‌دانانی خبره در یک اتاق، یا حتی جمع شدنِ تعدادی از نمایندگان نیروهای سیاسی و اجتماعی در مجلسی وسیع‌تر، کفایت می‌کند؟ تجربه‌ی تاریخی ایران و جهان، از آن جمله تجربه‌ی اخیر بهار عربی، ثابت کرده که بی‌شک چنین نیست.

▪️ هم‌آوایی و شوریدن مردم «ضد» یک حاکمیت خودکامه و فاسد؛ حقِ مردم، ناچار، و شرط لازم برای تحول و توسعه است، اما متضمن تحقق آزادی نیست. بلکه تا اینجا و در صورت بسنده کردن به آن، تنها تضمین می‌کند که حاکمیت از یک خودکامه، به دیگری انتقال یابد. تحقق آزادی، آداب و ترتیبی برای حرکت از نفی به اثبات، از ضد به جایگزین، برای برپایی نظامی برتر و نوین در جهانِ بی‌قرار امروز دارد، که باید آن را بیاموزیم. یعنی باید بیاموزیم که پس از تبدیلِ ناچارِ جامعه‌ی جنبشی به جامعه‌ی شورشی، چگونه یک انقلاب اجتماعی پایدار برای تحقق آزادی می‌تواند شکل گیرد.

2️⃣ محمد بوعزیزی، یک میوه‌فروش تونسی بود که در پی توقیف چرخ‌دستی‌اش توسط مقامات دولتی، در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰ (آذر 1389) خودسوزی کرد. پس از آن اعتراضات خونین سراسر تونس را دربر گرفت، که آن را انقلاب کرامت نامیدند و نام جهانی‌اش بهار عربی شد. هرچند پیشتر خیزش‌های موردی ناشی از فقر و بیکاری و گرانی در کشورهای عربی وجود داشت، اما این‌بار مردمِ ناامید از اصلاحات، به‌سرعت شعار «الشعب یرید اسقاط النظام» یا «خواست ما سقوط نظام است» را برگزیدند. تقریبا یک ماه بعد در ژانویه 2011 (1389) پس از تظاهرات خونین مردم، زین‌العابدین بن‌علی رئیس‌جمهوری وقت تونس پس از 23 سال، قدرتی را که با کودتا به‌دست آورده بود از دست داد و با میلیاردها دلار به عربستان سعودی فرار کرد. وی پیش از فرار اعلام کرده «صدای انقلاب را شنیده است» و حتی به‌دیدار محمد بوعزیزیِ سوخته در بیمارستان رفته بود. سقوط بن‌علی، انگیزه‌ای برای خیزش انقلابی در دیگر کشورهای عربی و بخصوص مصر شد (درباره‌ی بهار عربی از مقالات ارزشمند ربیعی، 1397 و تقوی، 1396 در فصلنامه‌ی دولت‌پژوهی بهره گرفته‌ام).

🔸 بهار عربی خیلی زود در دیگر کشورها به خزان پیوست و در کشورهای لیبی، سوریه و یمن با دخالت خارجی فاجعه‌بار گشت؛ اما در خود تونس تا این اواخر یعنی تا انحلال پارلمان در ژوئیه ۲۰۲۱ توسط «قیس سعید» رئیس جمهور کنونی، به‌نظر می‌رسید که تداوم یافته است. اکثریت احزاب تونس این اقدام را کودتایی علیه دستاوردهای انقلاب 2011 دانستند. اما سعید که خود را ناجی خروج تونس از بحران می‌داند، در ژوئیه 2022 (مرداد ۱۴۰۱) پیش‌نویس قانون اساسی جدیدی را به همه‌پرسی گذاشت که در آن رئیس جمهور دارای احتیارات بسیار بیشتر از گذشته می‌شود. در اثر تحریم اکثریت احزاب تونس، تنها 25 درصد از واجدین شرایط در این همه‌پرسی شرکت کردند، اما «هیات عالی مستقل انتخابات تونس» با اعلام این که ۹۴.۶۰ درصد از شرکت‌کنندگان به تغییر قانونی اساسی رای مثبت داده‌اند، قانون اساسی جدید را رسمیت بخشیده است....

@MostafaTajzadeh
متن کامل:
http://bit.ly/3GTej5x
#ایران_فردا
#کمال_اطهاری
#چگونگی_تحقق_آزادی
#جنبش_زن_زندگی_آزادی
#بررسی_تجربه‌ی_بهار_عربی

https://t.me/iranfardamag
🔴 برای« تحقق آزادی» – بخش دوم
▪️ ضرورت الگوی جایگزین، یکپارچگی دمکراتیک و برنامه‌ی حداقلی

🔷کمال اطهاری

5️⃣ انقلاب 1357 در ایران هنگامی رخ داد که دگرگونیِ دورانی از اقتصاد صنعتی به پساصنعتی یا اقتصاد دانش، در کشورهای مرکزی سرمایه‌داری در حال وقوع بود. این تغییر دورانی بطور فکری و عملی هم سوسیالیسم دولتی که در تله‌ی اقتصاد صنعتی گرفتار مانده بود را از پای انداخت، و هم مدل‌های برآمده از نظریه‌ی وابستگی را ناکارآمد کرد. اکثریت قریب به اتفاق نخبگان نامتشکلِ فکری و سیاسی ایران، بی‌خبر از این دگرگونی، تنها درباره‌ی نفی سلطنت، و آزادی و استقلال توافق کردند، بدون آن که توافقی درباره‌ی مدل و طرح تحقق آنها داشته باشند. پس بدیهی بود که اکثریت مردم به شخصیت (نه برنامه) مورد اعتمادتر از بقیه روی آورند تا کشمکش قهرآمیز قدرت در درون و بیرون از حاکمیت و نیز جنگ تحمیلی پایان پذیرد.

🔸 قانون اساسی جمهوری اسلامی شکسته‌بسته اهدافی برآمده از نظریه‌ی وابستگی را با جهت‌گیری صنعتی‌شدن، و خودکفایی با تفوق بخش دولتی در دستور کار قرار می‌داد و بسیاری از نخبگان فکری و سیاسی هم با این جهت‌گیری موافق بودند. پس از فروپاشی سوسیالیسم دولتی در جهان، این رویکرد در دهه‌ی 1370 در حاکمیت ایران ناگهان معکوس شد. در یک رونگاری مبتذل از «اجماع واشنگتنی»، به‌جای توافق نخبگانی و اجتماعی درباره‌ی یک مدل توسعه، بازارسپاری اقتصاد و جامعه در دستور کار قرار گرفت که به‌سرعت به رانت‌سپاریِ اقتصاد و جامعه تبدیل شد و بدین‌ترتیب تباهی آغاز گشت.

🔹از همین زمان یا آغاز دهه‌ی 1370، جامعه ایران از وضعیت پساانقلابی و جنگ تحمیلی به‌درآمد، و وارد وضعیت جامعه‌ی جنبشی شد. یک گونه‌ی ثابت از این کنش جنبشی، در سکونتگاه‌های غیررسمی (موسوم به حاشیه‌نشینی) بوده است: در غیاب یک مدل جامع توسعه‌بخش، جهاد سازندگی اقداماتی وسیع برای توسعه‌ی روستایی انجام داد به این خیال که می‌تواند از مهاجرت روستایی جلوگیری کند، اما در عوض مهاجرت ناچار روستائیان (ناشی از رابطه‌ی معکوس ازدیاد تولید کشاورزی با اشتغال آن در اثر مکانیزاسیون) ازدیاد یافت که رشد جمعیت سکونتگاه‌های غیررسمی را در پیرامون شهر تهران و دیگر شهرهای بزرگ تا 20 درصد رساند. این از آغاز دهه‌ی 1370 یک کنش یا جنبشی اجتماعی را در حدود 30 درصد از شهرنشینان، تا به امروز برای دستیابی به حقِ توسعه (حق متعارف در ایران) شکل داده که به‌طور متناوب به کنش شورشی تبدیل شده است.

🔸به‌عبارت دیگر این یک کنش اجتماعی- شورشیِ پایدار برای مبارزه‌ی تهیدستان با شهروندزدایی کم‌درآمدها در برنامه‌های توسعه، شهری و مسکن؛ و به تفسیر جواهری‌پور (حاشیه‌نشینی در ایران: علل و راه‌حل‌ها، 1373) برای ساخت‌یابی (structuration) توسعه یا دستیابی به حقِ توسعه در شهرها بوده است. این کنش اجتماعی که در اثر کنارگذاشتگی یا شهروندزدایی کم‌درآمدهای روستایی و شهری در برنامه‌های توسعه شکل می‌گیرد، در پی‌گیری آنها برای حق توسعه یا عاملیت (سوژگی) خودشان برای ساخت‌یابی توسعه، از ساختن غیرمجازشده‌ی مسکن (معمولا در پیرامون شهرها) آغاز می‌شود. هر موج جدید از آنها، پس از تراکم کافی جمعیت، برای رسمیت‌یافتن مالکیت و بخصوص به‌دست آوردن خدمات زیربنایی و شهری، به کنش شورشی دست می‌زنند و پس از به‌دست آوردن حداقل حقوق توسعه‌ای خود، آرام می‌گیرند تا در موج جدید، شورشی جدید تکوین یابد که آخرین آن آبان 1398 بود. ازین فرایند در بسیاری از تحلیل‌ها غفلت شده یا عمق آن را درنیافته‌اند.

6️⃣ از آغاز دهه‌ی 1370 طبقه‌ی متوسط نیز با آگاهی به موجودیت خود به عنوان حقوق جامعه‌ی مدنی در مقابل حوزه سیاسی، آغاز به ساخت‌یابی توسعه کرد و خواستار تغییرات ساختاری و مشخص نهادی برای دموکراتیک‌شدن همه‌ی وجوه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گشت. با همراهی بخشی از حاکمیت که اهمیت دموکرتیزاسیون را برای بقای نظام درک کرده، ولی آن را به توسعه‌ی سیاسی تقلیل داده بود، این خواسته به جنیش دوم خرداد تبدیل گشت. کل حاکمیت هم ابتدا به آن تن در داد، اما این ناشی از توافق جناح‌های مختلف آن، بخصوص نظامی و امنیتی یا «بازها»، درباره‌ی یک الگوی توسعه‌بخش نبود.

🔹در واقع بازها که ابتدا با باورمندی به اسلام سیاسی متشکل شده بودند، پس از موفقیت نسبیِ متکی به فداکاری‌های کل جامعه در جنگ تحمیلی، خواستار سهمی انحصاری در قدرت و ثروت گشته و دولت اصلاحات را نوعی فتنه تلقی می‌کردند.....
@MostafaTajzadeh
متن کامل:
http://bit.ly/3UbqQ7n
#ایران_فردا
#کمال_اطهاری
#تله‌ی_توسعه
#الگوی_جایگزین
#برنامه‌ی_حداقلی
#یکپارچگی_دمکراتیک
https://t.me/iranfardamag
🔴آیین سروری

💠
کمال اطهاری

1️⃣ این برومندی جامعه‌ی مدنی ایران بود که جنبش زن، زندگی، آزادی را پدید آورد، جنبشی که این‌‌بار ابتدا از کردستان سر کشید. زنان و جوانانِ پیشگام در این جنبش، جوانه‌های نوین رشد پیوسته‌ی جامعه‌ی مدنی ایران هستند و نباید آنها را از بدنه‌ی مبارزات پیشین جدا کرد، همان‌طور که شعار زن، زندگی، آزادی برآمده از تشکیل روژاوا و جنگ کوبانی است. این جداسازی سهوی یا عمدیِ جوانه‌ها از ریشه‌ها، جوانه‌ها را می‌خشکاند و مانع بالندگی جنبش می‌گردد. برای بالندگی، در این جنبش باید آیین سروری هم آموخته شود تا دگرگونی واقعی تاریخی پدید آید.

▪️جامعه‌ی مدنی ایران برآمده از انقلاب مشروطه است. روشنفکران سیاسی مشروطه که آیین سروری را می‌دانستند، توانستند با هم‌داستانی درباره‌ی مدل و برنامه‌ای مشخص،‌ اراده‌ی ملی-مردمی را به‌سوی ساختن جامعه‌ای نوین جهت دهند. آنها این اراده را از لحاظ فکری و اخلاقی چنان محکم ساخته بودند که شکست‌های سیاسی آنها برای برقراری دموکراسی در مقابل دیکتاتوری پهلوی‌ها، مانع توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی ایران نگشت. یعنی دیکتاتورها مجبور بودند حاکمیت خود را با ایجاد زیرساخت‌های سخت و نرمِ توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی حفظ کنند. اما از مقطع «انقلاب سفید»، روشنفکران سیاسی و مدنی ایران به‌تدریج آیین سروری را از دست دادند و تاکنون آن را به‌دست نیاورده‌اند. ازین‌رو در آستانه‌ی انقلاب 1357، به‌سهو و به‌عمد شعار دادند «بحث بعد از مرگ شاه» و بحث درباره‌ی نوع حکومت آینده را خیانت دانسته و به آینده واگذار کردند، تا پیرو توافق گوادولوپ درباره‌ی ایجاد «هلال اخضر»، اسلام سیاسی هژمون گردد و خودکرده را تدبیری نمانَد. همین تعجیل سهوی و عمدی باعث شد علاوه بر آزادی سیاسی، توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی برباد رود و زندگی روزمره نیز پردرد و رنج شود. اکنون نیز فروکش کردن امواجِ بلند جنبش، نه ناشی ازین است که جنبش خواست مشترکِ عبور از جمهوری اسلامی را ندارد، و در درجه‌ی اول محتاج وکیل مدافعی در سطح بین‌المللی است، بلکه ناشی از نبودن مدل و برنامه نزدِ فعالان و روشنفکران سیاسی و اجتماعی، و ترس اکثریت جامعه‌ی مدنی از ریسمان سیاه و سفیدِ آنها است.

🔸بی‌تردید اسلام سیاسی (که در نهایت به‌عنوان یک نظریه و مدل حاکمیتی بر جمهوری اسلامی سیطره‌ی کامل یافت) شکست خورده و این سیطره، کل نظام جمهوری اسلامی را در آستانه‌ی فروپاشی قرار داده است. در اینجا می‌خواهم برای توصیف وضعیت مخالفان جمهوری اسلامی که عبور از آن را در دستور کار قرار داده‌اند، به‌جای تمثیل ناگویایِ «اتوبوس مجانی» از تمثیل یک کشتی استفاده کنم. یک کشتی بادبانی را در حوضچه‌ای خشک دور از سرزمین جمهوری اسلامی تصور کنید که بدنه‌ای نیمه‌تمام، و تنها یک دکل (از چندین دکل لازم را) دارد و فاقد سکان است، اما تنی چند آزادی‌خواه به‌بالای آن از دیگران دعوت می‌کنند که مجانی سرنشین کشتی شوند تا از سرزمین جمهوری اسلامی عبور کنند. در حالی که دعوت‌کنندگان و مدعوین دارای نقشه‌ی مقصد و راه رسیدن به آن، و حتی جهت‌نما (اصول مشترک) نیستند. روشن است که ابتدا باید توسط نمایندگان طبقات و اقشار و اقوام اصلی جامعه، بدنه، دکل‌ها و سکان کشتی در حوضچه‌ای در ایران، و همراه آن هدف، نقشه‌ی راه و جهت‌نمای حرکت ساخته و پرداخته شود که همه‌ی آنها نه مجانی، که پر از مخاطره و انواع هزینه‌ها است. در غیراین‌صورت، اگر هم بر فرض محال آن کشتی نیمه‌تمام بتواند بر آب شناور گردد، باد به هرسو بوزد آن را خواهد برد.

2️⃣ اگر قبول داشته باشیم بنا به ‌قاعده‌ای تاریخی آخرین کاری که مردم می‌کنند انقلابی دوباره است، یعنی وقتی که قانع شده باشند هیچ راه دیگری وجود ندارد؛ آن‌گاه می‌توانیم شجاعت و درایت جامعه‌ی مدنی ایران را برای آزمودن قابلیتِ حاکمیت جمهوری اسلامی درک کنیم. کسانی که اصلاح‌طلب نامیده می‌شوند خشونت‌پرهیزانی بودند که جامعه‌ی مدنی در فرایند این آزمون آنها را پذیرفته بود. در این ‌میان، جریان‌هایی هم بودند که ضمن داشتن مرز با اصلاح‌طلبانِ داخل حاکمیت، بر این باور بودند که مردم تنها در صورتی که حاکمیت جمهوری اسلامی در آزمون آنها موفق نگردد، از آن عبور خواهند کرد، پس در فرایند این آزمون حضور یافتند و به‌طور روزمره برای مردم هر خطای حاکمیت را افشا و به‌طور عمیق (نه شعاری) برای مردم تحلیل کردند و به‌خاطر آن عقوبت شدند.....

متن کامل:
https://bit.ly/3Kp7x9u
#ایران_فردا
#کمال_اطهاری
#ضرورت_داشتن_الگو
#شروط_لازم_برای_توسعه_در_دوران_نوین
#برنامه‌ی_بدیل_برای_تشکیل_جبهه‌ی_سیاسیِ
#ضرورت_تدوین_الگو_و_مدل_توسعه‌ی_مشخص
https://t.me/iranfardamag @MostafaTajzadeh