Forwarded from ایران فردا
🔴 تأملی در امکان «سوریهای شدنِ» ایران – بخش اول
💠 فرید افضلی
@iranfardamag
🔺 شبح «سوریهای شدنِ ایران» در سالیان اخیر بر اذهان اصلاحطلبان سایه افکنده است، بگونهای که بر پایۀ این سناریوی هولناک، هرگونه اعتراض خیابانی را گام برداشتن در مسیر «سوریهای شدن» قلمداد میکنند و هراس زایدالوصفی را به جان فعالین سیاسی و مدنی ایران میافکنند. با این حال کمتر به ابعاد این تشبیه و تمثیل پرداخته شده، تا معلوم شود تکرار این سناریو در ایران چقدر محتمل است و علل و عوامل آن چه شانسی برای ظهور در ایران دارند. اهمیت مساله آنجاست که شعار «سوریه نمیشویم» از یک سو توجیه نیرومندی برای تداوم خطمشی انفعالی اصلاحطلبان به دست میدهد، و از سوی دیگر، مشروعیت و معقولیت حرکتهای اعتراضی متکی به خیابان را زیر سوال میبرد.
▪️ غائلۀ سوریه را میتوان در دو مرحلۀ اصلی فازبندی کرد: مرحلۀ قیام و مرحلۀ جنگ داخلی. قاعدتا منظورِ کسانی که از «سوریهای شدن» حرف میزنند ویرانی گسترده و تجزیهای است که مرحلۀ دوم یعنی جنگ داخلیِ هشت ساله بر جای گذاشت. آواره شدن بیش از نیمی از جمعیت کشور، پناهنده شدن بیش از شش میلیون نفر، کشته شدن حدود ششصد هزار نفر، و ویرانی یک سوم از خانههای سوری. جنگی که خسارت فیزیکی آن 1200 میلیارد دلار برآورد شده است و تلفات جانی تنها یک شهر آن، حلب، طی شش سال با تلفات فلسطین طی شصت سال برابری میکند. این سوریهای شدن اما معلول عوامل متعددی است است که در دو مرحلۀ مزبور ظاهر شدند.
🔺 برنامۀ این نوشته آن است که در گام نخست (که در این بخش منتشر میشود) اجمالا به علل و عوامل شکلگیری هر یک از دو مرحلۀ مزبور در سوریه بپردازد، و در گام دوم (که در بخش دوم منتشر خواهد شد) نقاط اشتراک و افتراق سوریه و ایران را از جهات مذکور بررسی کند. به این امید که با عبور از سدِ هیاهویی که حولِ بحث از امکان سوریهای شدن شکل گرفته، راه را برای تأمل عمیقتر در این مسئلۀ پیچیده هموار سازد و به جای هراسافکنی، درسهایی را که میتوان از این تجربۀ تراژیک آموخت پیش رویمان قرار دهد.
1- زمینههای شکلگیری اعتراضات و قیام در سوریه:
1-1- چهار دهه خفقان حزب بعث
▪️ از سال 1963 که حزب بعث در سوریه به قدرت رسید، ذیل قانون شرایط اضطراری، هرگونه اعتراضی در کشور ممنوع بود و تنبیه و مجازات به دنبال داشت. همچون بسیاری از کشورهای خاورمیانه، بزرگترین گروه سیاسی تشکّلیافتۀ مخالف دولت در سوریه جمعیت اخوان المسلمین بود، و همچون همسایگان شمالی و شرقی، بزرگترین اقلیت قومی مخالف کردها. هر دوی این گروهها طی چهار دهه حکومت حزب بعث، از 1970 تا 2011، سرگذشت خونباری داشتهاند. اخوان المسلیمن از اواسط دهۀ هفتاد وارد فاز جهاد علیه حکومت شد و از قضا صدام حسین، بواسطۀ خصومت دیرینهای که با حزب بعث سوریه داشت، لجستیک اقدامات خشونتبار اخوانیها را فراهم کرد؛ از ترور علویها گرفته، تا آشوبهای 1979 در حلب و حما، تا کشتار بیش از سی تن از افسران علوی در مدرسۀ توپخانۀ حلب در 1979 ، تا ترور نافرجام حافظ اسد در 1980، و بمبگذاری دفتر نخستوزیری و مقرّ فرماندهی نیروی هوایی در 1981. نقطۀ اوج این اقدامات نیز کشتار حدود هفتاد نفر از نیروهای حزب بعث در حما (بعضا در خانههایشان) و متعاقبا فراخوان شورش در این شهر بود که با توزیع چندین هزار سلاح سبک و نیمه سنگین در میان اخوانیها همراه بود. پاسخ رژیم اسد طی این سالها همواره خشونتبار بوده است. در پاسخ به سوءقصد 1981، صدها (شاید بیش از هزار و صد) زندانی اخوانی را در زندان پالمیرا اعدام کرد، و در قانونی موسوم به قانون 49 مجازات عضویت در اخوانالمسلمین را اعدام اعلام کرد. در پاسخ به شورش 1982 حما نیز یگانهای ارتش سوریه به فرماندهی رفعت اسد، برادر حافظ، با تانک و نفربر وارد شهر شدند و قتل عام دهشتناکی را رقم زدند، قتلعامی که هرچند اثری از آن به جا نماند، اما تخمین آمارها چیزی بین پنج تا چهل هزار کشته است.
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3nqTe8Y
#سوریهای_شدن_ایران
https://t.me/iranfardamag
💠 فرید افضلی
@iranfardamag
🔺 شبح «سوریهای شدنِ ایران» در سالیان اخیر بر اذهان اصلاحطلبان سایه افکنده است، بگونهای که بر پایۀ این سناریوی هولناک، هرگونه اعتراض خیابانی را گام برداشتن در مسیر «سوریهای شدن» قلمداد میکنند و هراس زایدالوصفی را به جان فعالین سیاسی و مدنی ایران میافکنند. با این حال کمتر به ابعاد این تشبیه و تمثیل پرداخته شده، تا معلوم شود تکرار این سناریو در ایران چقدر محتمل است و علل و عوامل آن چه شانسی برای ظهور در ایران دارند. اهمیت مساله آنجاست که شعار «سوریه نمیشویم» از یک سو توجیه نیرومندی برای تداوم خطمشی انفعالی اصلاحطلبان به دست میدهد، و از سوی دیگر، مشروعیت و معقولیت حرکتهای اعتراضی متکی به خیابان را زیر سوال میبرد.
▪️ غائلۀ سوریه را میتوان در دو مرحلۀ اصلی فازبندی کرد: مرحلۀ قیام و مرحلۀ جنگ داخلی. قاعدتا منظورِ کسانی که از «سوریهای شدن» حرف میزنند ویرانی گسترده و تجزیهای است که مرحلۀ دوم یعنی جنگ داخلیِ هشت ساله بر جای گذاشت. آواره شدن بیش از نیمی از جمعیت کشور، پناهنده شدن بیش از شش میلیون نفر، کشته شدن حدود ششصد هزار نفر، و ویرانی یک سوم از خانههای سوری. جنگی که خسارت فیزیکی آن 1200 میلیارد دلار برآورد شده است و تلفات جانی تنها یک شهر آن، حلب، طی شش سال با تلفات فلسطین طی شصت سال برابری میکند. این سوریهای شدن اما معلول عوامل متعددی است است که در دو مرحلۀ مزبور ظاهر شدند.
🔺 برنامۀ این نوشته آن است که در گام نخست (که در این بخش منتشر میشود) اجمالا به علل و عوامل شکلگیری هر یک از دو مرحلۀ مزبور در سوریه بپردازد، و در گام دوم (که در بخش دوم منتشر خواهد شد) نقاط اشتراک و افتراق سوریه و ایران را از جهات مذکور بررسی کند. به این امید که با عبور از سدِ هیاهویی که حولِ بحث از امکان سوریهای شدن شکل گرفته، راه را برای تأمل عمیقتر در این مسئلۀ پیچیده هموار سازد و به جای هراسافکنی، درسهایی را که میتوان از این تجربۀ تراژیک آموخت پیش رویمان قرار دهد.
1- زمینههای شکلگیری اعتراضات و قیام در سوریه:
1-1- چهار دهه خفقان حزب بعث
▪️ از سال 1963 که حزب بعث در سوریه به قدرت رسید، ذیل قانون شرایط اضطراری، هرگونه اعتراضی در کشور ممنوع بود و تنبیه و مجازات به دنبال داشت. همچون بسیاری از کشورهای خاورمیانه، بزرگترین گروه سیاسی تشکّلیافتۀ مخالف دولت در سوریه جمعیت اخوان المسلمین بود، و همچون همسایگان شمالی و شرقی، بزرگترین اقلیت قومی مخالف کردها. هر دوی این گروهها طی چهار دهه حکومت حزب بعث، از 1970 تا 2011، سرگذشت خونباری داشتهاند. اخوان المسلیمن از اواسط دهۀ هفتاد وارد فاز جهاد علیه حکومت شد و از قضا صدام حسین، بواسطۀ خصومت دیرینهای که با حزب بعث سوریه داشت، لجستیک اقدامات خشونتبار اخوانیها را فراهم کرد؛ از ترور علویها گرفته، تا آشوبهای 1979 در حلب و حما، تا کشتار بیش از سی تن از افسران علوی در مدرسۀ توپخانۀ حلب در 1979 ، تا ترور نافرجام حافظ اسد در 1980، و بمبگذاری دفتر نخستوزیری و مقرّ فرماندهی نیروی هوایی در 1981. نقطۀ اوج این اقدامات نیز کشتار حدود هفتاد نفر از نیروهای حزب بعث در حما (بعضا در خانههایشان) و متعاقبا فراخوان شورش در این شهر بود که با توزیع چندین هزار سلاح سبک و نیمه سنگین در میان اخوانیها همراه بود. پاسخ رژیم اسد طی این سالها همواره خشونتبار بوده است. در پاسخ به سوءقصد 1981، صدها (شاید بیش از هزار و صد) زندانی اخوانی را در زندان پالمیرا اعدام کرد، و در قانونی موسوم به قانون 49 مجازات عضویت در اخوانالمسلمین را اعدام اعلام کرد. در پاسخ به شورش 1982 حما نیز یگانهای ارتش سوریه به فرماندهی رفعت اسد، برادر حافظ، با تانک و نفربر وارد شهر شدند و قتل عام دهشتناکی را رقم زدند، قتلعامی که هرچند اثری از آن به جا نماند، اما تخمین آمارها چیزی بین پنج تا چهل هزار کشته است.
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3nqTe8Y
#سوریهای_شدن_ایران
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 تأملی در امکان «سوریهای شدنِ» ایران – بخش اول
💠 فرید افضلی iranfardamag@ 🔺 شبح «سوریهای شدنِ ایران» در سالیان اخیر بر اذهان اصلاحطلبان سایه افکنده است، بگونهای که بر پایۀ این سناریوی هولناک، هرگونه اعتراض خیابانی را گام برداشتن در مسیر «سوریهای شدن» قلمداد میکنند و هراس زایدالوصفی را به جان فعالین…