فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
ساسی چگونه الکسیس را جای سمیه نشاند؟!

مرتضی کریمی، پژوهشگر انسان‌شناسی

از بچه‌‌های کلاس پرسیدم دوست دارید شبیه چه کسی بشوید. همه الگوها فوتبالیست‌، خواننده و بازیگران خارجی بودند. آخر سال، در جلسه معلمان، مدیر از جبهه‌های جنگ و ارزش‌های انقلاب گفت. بعد کلیپی نشان دادند از «موفقیت»ها. بیشتر کلیپ درباره مسابقات رباتیک و مابقی روی ورزش و نماز متمرکز بود. نوبت من شد که نظر بدهم. حرف یکی از بچه‌ها در جلسه مشاوره را نقل کردم:«آقا من تمرکز ندارم روی درس. هر روز چند ساعت به دیوار مسجد خیره می‌شوم که شیطان به جلدم نرود. خودارضایی نکنم».

گفتم ارزش بدون حبِ خاک، ایمانِ نویی که تبلیغ می‌کنید، بدون توجه به نیاز نو-جوان چه سود دارد! این بچه‌ها فردا یا شکست می‌خورند و علفی می‌شوند یا «موفق‌» می‌شوند و از مملکت می‌روند. اینجا نه الگویی دارند، نه ریشه‌ای، نه تعلق و نه امیدی. این بچه‌ها توی ذهنشان با شما و ارزش‌هایتان، هر چقدر هم که مقدس باشد، زندگی نمی‌کنند. نوجوانان، تک‌تک گزاره‌های اخلاقی و نصایحی را که «جامعه دل‌نگران تربیت» به خوردشان می‌دهند از حفظ اند. اما آن نصایح، ربطی به واقعیت‌‌های زندگی آنها ندارد.

فرزاد وقتی درباره عشق و عاشقی (موضوعی که خودشان انتخاب کرده بودند) صحبت می‌کردیم، گفت «نه. عشق مال این سن نیست. گناه است. الان هم باید حواسمان فقط به درس‌ باشد». بچه‌ها بسیار باهوش و تحلیل‌گرند. این همان جواب حاضر-آماده‌ای بود که در مدرسه، جلسات گزینش... باید داد. در جلسات عمیق‌تر داستانش را با ترس، شرم و صدای لرزان دو-باره تعریف کرد: «آقا ما قول داده‌ایم به پای هم بمانیم». بچه که بوده در سفر به روستا، او را با دختر خاله‌اش همبازی می‌کرده‌اند که بهانه خانه را نگیرد. حالا عشق نوجوانانه‌ای بین او و آن دخترک بود که موقع حرف زدن صورتش را سرخ می‌کرد. اصرار داشت بگوید رابطه‌شان «پاک» و حتی بدون هیچ تماس بدنی‌ای بوده است. برای توضیح رابطه‌اش، من را به سکانس‌هایی از فیلم‌های خارجی ارجاع می‌داد. آن صحنه‌های زندگی، سکانس‌های تکرار شونده بین آدم‌های واقعی، روایت‌های رمانتیک از احساسات و قالب‌های نمایشی و بیانی نه آن شخصیت‌های که مدفوعشان هم عطرِ گلاب دارد!

این بچه‌ها که هرگز امکان صحبت از تابوها، احساسات شدید، آسیب‌ها و نیازهای واقعی را پیدا نکرده بودند، برای بیان آنها به ناگزیر به سریال‌های خارجی، شخصیت‌هایی که تنها همذات‌های آنها بوده‌اند و آن لحظه‌ها را فقط با آنها، نه با مشاور و پدر و... زیسته بودند پناه می‌بردند. گفتن داستان، ابزاری بیانی، صحنه، سناریو... می‌خواهد. تازه اگر گوشی باشد. داستان‌گویی، مهمترین پیوند دهنده پاره‌های هویتی ما است و کار تسهلیل‌گر، کارگردان، هنرمند... ایجاد شرایط و ظرف و ابزار برای بیان این داستان‌هاست.

اولِ سال، مدیر مدرسه دیگر نیازی به حضورم در مدرسه و ادامه جلسات گفت‌وشنودِ عمیق ندید! حالا فکر می‌کنم، صحنه «رفتنِ سمیه»، برای بچه‌های خاک‌سفیدِ تهران‌پارس، چقدر آشنا و تداعی‌کننده و معنابخش به پاره‌های زندگی آنها بوده است. آن بچه‌هایی که هر یک، در خانواده خود یک معتاد، یک زن... یک سمیه را به چشم دیده‌اند، که التماسش کنند که نرود.

فراموش نکنیم #الکسیس_تگزاس در ایران ناآشنا نبوده و ساسی از او، از بخش‌های عمیق و سکوب‌شده حافظه نوجوانان ایرانی، استفاده کرده است تا یک چهره «معرفِ حضور» را که البته به زبانی غریبه حرف می‌زد به «دنیای فارسی»، به دنیای داستان‌های ما بیاورد. که به ایران «سلام» کند. که نقش سمیه، نقش آن مادر و خواهر... را بازی کند. ساسی جوش‌دهنده دو تکه از حافظه جمعی نوجوانان است. دو تکه‌ای که تا دیروز، همچون دو قطبِ آهن‌ربا همدیگر را دفع می‌کردند.

یک تیر و چند نشان! یک سکانس ایرانی، آشنا و درونی‌شده وصل می‌شود به یک خاطره تصویری دیگر، به یک تابو، تجربه غریبه، غیر خانوادگی، حتی گناه‌آلود. سمیه، آن زن، با آن چهره معصوم و شخصیت فداکار، آن خواهر... وصل می‌شود به یک نا-مادر، نامقدس، پورن استار. حالا آن امر نا-پاک، تابویی، قاچاقی و نامحرم وارد اینستاگرام، تلگرام، وارد «حریم و خانه» می‌شود.

مقصر #ساسی_مانکن نیست. تحلیل تتلو از همه متن‌هایی که خواندم دقیق‌تر بود: بچه‌ها اینجا هم یاد نگیرند جای دیگر یاد می‌گیرند. در جامعه مدرن شما نمی‌توانید جلوی تولید چیزی را بگیرید. همه این استراتژی‌های سلبی و ملامتگر، ناسزا‌ها و ریپورت‌کردن‌ها به تبلیغ بیشتر #ساسی منجر می‌شود. در جامعه‌ای که نمی‌شود کار فرهنگی ایجابی کرد جای خالی #اصغر_فرهادی‌ ها و #جمعیت_دانشجویی_امام_علی‌ ها را ساسی‌ها و مانکن‌ها پر می‌کنند.