مِی‌پَت
452 subscribers
16 photos
مِی‌پَت به معنای: شراب خداوند
Download Telegram
همچو خامشان بسته ام زبان
حرف من بخوان از اشاره ها
چو ما خود خادم خویشیم و مخدوم
به حکم کس نمی گردیم محکوم
ناز کنی نظر کنی قهر کنی ستم کنی
گر به جفا گر به وفا از تو حَذَر نمیکنیم!
از چشم خود بپرس که ما را که می‌کُشد؟
جانا گناهِ طالع و جرمِ ستاره نیست
‏فلک به مَردمِ نادان دهد زِمامِ مراد
تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس
دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ
که رستگاری جاوید در کم آزاریست
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کآن سوخته را جان شد و اواز نیامد!
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و اغوشش چه گویم چون نخواهد شد؟
به جز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمیدانم
که شادی در همه عالم ازین خوشتر نمیدانم
تو کیستی که من این گونه بی تو بی تابَم
شب از هُجوم خاطره هایت نمی بَرد خوابم
جهان پیر است و بی بنیاد!
ازین فرهاد کُش فریاد !
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدایا همدمی
نمانده در دلم دگر توان دوری !
چه سود ازین سکوت و آه ازین صبوری!
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهند کاری هست
گر بیایی دهمت جان و نیایی کُشدم غم
من که بایست بمیرم! چه بیایی چه نیایی
در بهای یک سر مویت دو عالم میدهم
گر بدین قیمت بدست آید بوَد ارزان هنوز
دلتنگم و خنده‌ی تو درمان من است
اشک در چَشمم و اغوش تو پناه من است
مرگ اگر مرد است گو نزد من آیی
تا در اغوشش بگیرم‌تنگ‌تنگ
انقدر به سکوت تو گوش میدهم
تا گوشم از فریاد‌های بیصدای تو کر بشود