مِی‌پَت
424 subscribers
16 photos
مِی‌پَت به معنای: شراب خداوند
Download Telegram
سکوت میکنم و حرف می زنم با تو
در این مباحثه دیوانه تر منم یا تو
هر جا که شدم پرتو سیمای تو دیدم
تاب رُخ خورشید چه محتاج بیان است
گفتم ز مهر ورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز ماه رویان این کار کمتر آید
مپرس از من چرا در پیله‌ی مهر تو محبوسم
که عشق از پیله‌ های مرده هم پروانه می‌سازد
چو مرغ شب خواندی و رفتی
دلم را لرزاندی و رفتی
دلم کز باده جبار شد مست
تنم کز صحبت دلدار شد مست
خستگانت را شکیبایی نماند
یا دوا کن یا بکش یک بارگی
تا چشم تو دیدیم ز دل دست کشیدیم
ما طاقت تیمار دو بیمار نداریم
فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم
با هفت‌ هزار سالگان سر به‌ سریم
خیام، اگر ز باده مستی، خوش باش
با لاله رخی اگر نشستی، خوش باش
آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد
عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست
دل به زبان نمی‌رسد، لب به فغان نمی‌رسد
کس به نشان نمی‌رسد، تیر خطاست زندگی!
دیگران منتظر شب، که به‌ بستر بروند
ما به امید طلوع شب ظلمانی خود
دانه به صحرا مکشان بر سر زاغان مفشان
جوهر فردیت خود هرزه به افراد مده
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو ازآنم همه توم
ترسیدن ما چون که هم از بیم بلا بود
اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم
ملکا مها نگارا صنما بتا بهارا
متحیرم ندانم که تو خود چه نام داری!
من نیستم چون دگران بازیچه‌ی بازیگران
باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
جهان به مجلس مستان بیخبر مانَد!
که در شکنجه بوَد هر که هشیار است
این کهنه جهان به کس نمانَد باقی
رفتند و رَویم که دیگر آیند و روند