◎•°Lär°•◎
310 subscribers
803 photos
223 videos
3 files
99 links
°• 𝑰'𝒎 𝒓𝒆𝒂𝒅𝒚 𝒕𝒐 𝒍𝒆𝒕 𝒈𝒐 •° ⁦
________________________

𝑩𝒆𝒈𝒊𝒏: 27/08/2021

🦄: http://wattpad.com/user/f_skndri

🥕: http://wattpad.com/user/sanae_Chaan
Download Telegram
◎•°Lär°•◎
دو بازنده ننخغقثیذکجححع😭
جوری که هدیه ولنتاینمو میدین.😂🥺🤍
مرسی خبببب.
#ناشناس 🦄
◎•°Lär°•◎
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ سلام عزیزم فایل والین ۵۲ توی چنل هست؟
سلام^^
فول پارت والین توی چنل @BTS_FICTIONS هست.
لینک پستش هم اینجاست.
میتونی دانلودش کنی. 😇🤍
#ناشناس 🦄
◎•°Lär°•◎
من اینو امروز دیدم و یاد هوسوک افتادم که میگفت نونا قراره براش لاک بخره... چی میشد بجای نونا یونگی براش لاک بخره؟😭 #فیکشن
مرسی از تگ🤣🤍
وااای واقعا دوست دارم یه مومنت اینجوری داشته باشم توی دو بازنده... ولی این مومنت رو توی یک فیکشن سم خوندم قبلا.😂🙂
سو...
حالا یکاریش میکنیم.😂😌👍
#ناشناس 🦄
◎•°Lär°•◎
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ اونی تایپ های mbti والین ۵۲ هرتزی چیه؟
تهیونگ که از نظر ذهنی پایدار نیست. اما احتمال میدم توی حالت سالمش xnfp باشه.
یونگی توی ذهنم intj بود. احتمال بعدی intp.
مامان یونگی infj.
و جین هم enfj.
اگه نظرتون متفاوته دوست دارم بشنوم. *-*

#ناشناس 🦄
◎•°Lär°•◎
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ اونی میتونی چندتا از بی‌الای خوبی که دیدی رو بگی؟
The tale of thousands stars 🇹🇭
My beautiful man 🇯🇵
Bad buddy ⁦🇹🇭
Not me ⁦🇹🇭
old fashion cupcake ⁦🇯🇵
Your name engraved herein 🇹🇼
Semantic error 🇰🇷

و یه جی ال که حیفه اینجا نباشه. کره شاهکار کرده برای ساختنش. handmaiden 🇰🇷

#ناشناس
#معرفی 🦄
◎•°Lär°•◎
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ راستش شاید اینطوری به نظر نیاد ولی هروقت نوشته هاتو میخونم مخصوصا والین ۵۲ هرتزی رو انگار چشام ستاره بارون میشه برق چشمه رو دیدی که شبیه شهاب سنگه؟ انگار که یه چیز خاص و پرفهوم پیدا کردم، البته…
اینم توضیحات هنرمند درباره‌ی اثرشون...🥲
خیلی خوشحال شدم. هق😭😭😭
مرسی ازت. والین خوش‌شانسه که شماها رو داره که چشما و توجه و محبتتون رو بهش بدین.🥺🤍
#ناشناس 🦄
◎•°Lär°•◎
میخواستم یه تشکر بزرگ ازت بکنم هم بخاطر بعد دوازدهم که کامل یه دنیای قشنگ و بهم نشون دادی با کلی شخصیت هم بخاطر فیلمایی که معرفی کردی که با دیدنشون کلیییی احساس ارامش کردم واقعا نمیدونم حسی که بهت دارم و چجور توصیف کنم ولی تو قطعا از ادمای خاص دنیای مرسی که…
من خیلی به این موضوع فکر کردم.
و اولین احساسی که داشتم این بود که
«من خیلی برای بعد دوازدهم و خواننده‌هاش کم کاری کردم» و بابتش خجالتزده ام.
و بعد اینکه
واقعا امیدوارم در حد معرفی کردن یه فیلم، یا فرستادن یه آهنگ، یا به اشتراک گذاشتن یه نقاشی هم که شده، تشویقتون کنم که باهام صحبت کنین و به تخیلاتتون اجازه‌ی آزاد بودن بدین و یکم... جز سختیای زندگی، چیز دیگه‌ای برای فکر کردن داشته باشیم همه‌مون.

من خیلی آدم مهمی نیستم، ولی خوشحالم اگه چیزایی در من هست که باعث میشه کسایی حس خوبی بهم داشته باشن و باعث بشن فکر کنم منم آدم خوبیم.
پس این قدردانی متقابله. مراقب خودتون باشین.🤍
#ناشناس 🦄
◎•°Lär°•◎
https://t.me/LarShelter/3350 منم با این کیوتی موافقم. واقعا مرسی بابت کاراکتر های قشنگت. تو دنیام و قشنگ کردی. من واقعا ازت به خاطر خلق کردن اثر هایی مثل والین و دو بازنده و بعد دوازدهم ممنونم. من با ته ته صدامون کن صافت شدم و با یونگیِ خاکستریت و پسرکِ لیموییش…
*عذاب وجدان بیشتر به خاطر همه‌ی ننوشتن‌هام*

بچه‌ها خببب🥹
من واقعا نمیدونم چی بگم که جواب مناسبی محسوب بشه.
نوشته‌های پراکنده‌ی من به سختی میتونن خودمو راضی کنن؛ و وقتی میبینم که دوستشون دارین، واقعا از ته دلم امیدوارم لایق همچین محبتی باشن.
در نهایت بازم من برای شما مینویسم. یا حداقل تلاشمو میکنم...
خوبه که کسایی مثل شما این نوشته‌های کوچیک رو به فرزندی گرفتن.🥺🤍
#ناشناس 🦄
◎•°Lär°•◎
یه نظریه وجود داره که هر کهکشانی که در آسمون شکل می‌گیره مشابهش در بدن ما وجود داره مثلاً شکل کهکشان راه شیری یا کهکشان‌های شبیه بهش مثل عنبیه و حالت چشمی ماست یا اینکه از کنار هم قرار دادن تمامی کهکشان‌ها و سیارات باعث می‌شه که یه حالت آبشاری یا خوشه‌ای…
هیچی تاحالا باعث نشده بود از این بعد به داستان نوشتن و حتی به تعویق افتادن تولفث فکر کنم. یننسشنص
خیلی شاعرانه‌اس.

ولی فکر کردن بهش جالبه... که هر داستانی که نوشته میشه یه دنیا، برای واقعی، خلق میشه که نویسنده خدای اونه.
داستان‌ها و خیالپردازی‌ها همیشه مورد بحث بودن.
پس به این رجوع میکنم که:
«هر چیز که در خیال بگنجد واقع است.»
#ناشناس 🦄
◎•°Lär°•◎
من دیروز دوباره بعد ۴,۵ سال دوباره والین 52 هرتزی رو خوندم میخواستم ازت تشکر کنم بابت نوشتنش از اینکه داستانت باعث میشه گریه کنم ممنونم ممنونم که نویسنده شدی
اون موقعی که تصمیم گرفتم والین رو بنویسم، با حدود چهل پنجاه‌تا فالوور توی واتپد، فقط شروعش کردم و اصلا ذره‌ای توقع نداشتم کسی باشه که بخونتش. به خاطر ژانرش یا کاپلش.
ولی بازم نمیتونستم ننویسمش چون برخلاف همیشه که برای نوشتن مجبورم به ذهنم فشار بیارم و حس گرفتن و نوشتن خیلی برام سخت و زمان‌بره، والین خیلی سریع نوشته شد چون اون بود که بهم برای نوشته‌شدن فشار می‌آورد و جاهایی توی داستان بود که اونقدر مشغول تایپ کردن بودم که نمیخواستم برای پاک کردن اشکام هم دست از نوشتنش بکشم.
این داستان توسط یه آدم خیلی خیلی غمگین و تنها نوشته شده و راستش برای خودم بازم یه «نوشته» یا محتوای نویسندگی قدرتمندی به حساب نمیاد. ولی خیلی برام ارزشمنده چون هیچ‌چیزی رو توی زندگیم انقدر خالصانه، با احساسات شدید و بدون هیچ چشم‌داشتی ننوشته بودم.
میخوام بگم... خواننده‌های این داستان کوچیک‌ هم به اندازه‌ی خود والین۵۲ برام ارزشمندن. حضور همگی‌تون کنار فاطمه‌ی هیجده‌ساله‌ی خیلی خسته‌ی اون زمان رو حس میکنم. مرسی که با همه نقص‌هاش میخونیدش.🥹🤍
#ناشناس 🦄