نامجون وقتی بهش میگن یکی از فرمانده‌هات عاشق یه غریبه‌ی اورثینکرِ به‌بلوغ‌جنسی‌نرسیده‌ از یه بُعد دیگه شده...
و اون یکی فرمانده‌ات هم عاشق ولیعهدِ افسرده‌ی برکنار شده از حکومتِ شکست‌خورده‌ی دشمن:

#میم
#فیکشن 🦄

- اگه جانگهو و ولیعهد در کودکی همدیگه رو ملاقات میکردن🥹✨:
#فیکشن 🦄

- تنها منم که میدانم چرا اغلب اوقات ساکتی
به اولین صبحِ پس از جنگ می‌مانی...
آرامی و زیبا، اما غمگین.
به اولین صبحانه در اولین روز صلح شبیهی.
شیرینی و دلچسب اما
تنها با گریه می‌توان به تو دست زد.

- حسن آذری


پ.ن: حس میکنم این #نوشته میتونه توسط جانگهوی تولفث نوشته شده باشه‌.
برای یک محبوب ساکت و محزون اما دلنشین:)
#فیکشن 🦄

اینو ببینید آخههه🥹
اون رد دست کوچولوی کیوت زرد رو...😭
موسیقیش هم حتی به شکل کودکانه‌ای معصوم و شیرینه.
روزم قشنگ شد خب ای خدا.🤍
#فیکشن 🦄

نه بکش... اگه راست میگی بکش.
نور زندگانیت را.😔

اگه بخوام از دو بازنده مووآن کنم هم شماها نمیذارین. شماها... و اکسپلورم.
» کردیت پیجش «
#فیکشن 🦄

بچه‌هاااا...😭😭😭
تصاویر و موزیک و قسمت‌های داستان رو ببینید خببب...
هق این خیلی خوشگله.😭🤌✨
اشکم درومد.🥹

#فیکشن 🦄

خب الان که دوباره دارم یکم تولفث رو مینویسم... نقدا اینو داشته باشین...

چقدر این دوتا کاراکتر توی تولفث رو دوست دارم من...🫠🥹بیچاره‌های کوچولو.
#فیکشن 🦄

صدای موردعلاقه‌ی تو، موردعلاقه‌ی منم هست.✨

اینم اون ویدیویی که یه مدتی درگیرش بودم. یهویی توی اینستا این مکالمه‌ رو شنیدم و گفتم آها! همینه! این دوتا، جانگهو و یوهان منن.
گربه‌ی سفید سلطنتی و گلدن رتریور خرذوق خودمن...😭
و نشستم سرش تا با کشیدنشون عشق و علاقه‌ی خودمو سرشون آوار کنم.🥹🤏
خیلی ساده و خامه... از اولین تجاربم در این زمینه...
امیدوارم دوستش داشته باشین و مثل من، دور کیوتی‌شون بگردین.✨🫠

#فیکشن
#آرت 🦄

بچه‌ها اینو نگا خب...😭
من نمیدونم چی بگم آخه.🥹🤌
مرسی که اینطور والین ۵۲ رو دوست دارید. واقعا انتظارشو نداشتم و هربار این محبتی که میگیره رو میبینم و با خودم میگم واو... این بخشی از زندگیمه که میتونم بابتش از خودم ممنون باشم :)
شماها به من اعتماد به نفس میدید.🥹✨

#ناشناس
#فیکشن 🦄

پارت 125 تولفث دیمنشن رو بخونید...
و این ویدیو آرت کوچولویی که ساختم رو ببینین :)
بچه‌های خنگ رمانتیکم...🥹

#فیکشن
#آرت 🦄

این لوکیشن ابری و دلگیر، قلب یوهانه.
که یک خرِ خوشحالِ درحال مخ‌زنی نشسته وسطش :)

#فیکشن 🦄

افسانه‌ها میگن جانگهو نصف هیکلش رو زیر لباسش قایم میکنه... و فقط یک نفره که می‌تونه اینهمه شوکوه و اوبوهت رو تاب بیاره.✨

#فیکشن
#آرت 🦄

優しさに包まれた君の目
چشم‌هات غرق در مهربانی ان
気さくな笑顔が僕を癒す
لبخند دوستانه‌ات منو شفا میده
でも心の奥は叫んでる
اما در اعماق وجودم (قلبم) فریاد میزنم
僕は君にふさわしくないと
من لایق تو نیستم...

[Verse 2]
輝く王冠が重く感じる
تاج درخشانم احساس سنگینی میده
無価値な僕を映し出す鏡
آینه‌ای که منِ بی‌ارزش رو منعکس میکنه
心配の波が押し寄せる
امواج نگرانی منو دربرمیگیرن
君の愛だけでは足りないと
عشق‌ تو کافی نیست

[Chorus]
涙の川が僕を飲み込む
رودخانه‌ای از اشک منو میبلعه
悲しい愛が胸を締め付ける
این عشق محزون قلبم رو فشرده میکنه
君を求める僕の心だけど
اما این قلب منه که تورو میخواد
恐怖に打ち勝てない夜さ
این شبی عه که نمیتونم ترسم رو شکست بدم

[Verse 3]
君の声が美しいメロディ
صدای تو یک ملودی زیباست
優しさに包まれた言葉達
کلماتی که با مهربانی پوشانده شدن
僕の心が震えるたび
هربار که قلبم میلرزه
この愛に自信を失う
اعتمادم به این عشق رو از دست میدم

[Bridge]
星空の下で一人考える
زیر آسمان پرستاره، به تنهایی به فکر فرو میرم
この愛が夢か現実か
که این عشق رویاست یا واقعیت؟
君にふさわしい王子ではない
این شاهزاده‌ شایسته‌ی تو نیست :)
そう感じる孤独な夜
شب تنهایی، چنین حسی داره

[Chorus]
涙の川が僕を飲み込む
رودخانه‌ای از اشک منو میبلعه
悲しい愛が胸を締め付ける
این عشق محزون قلبم رو فشرده میکنه
君を求める僕の心だけど
اما این قلب منه که تورو میخواد
恐怖に打ち勝てない夜さ
این شبی عه که نمیتونم ترسم رو شکست بدم...

#فیکشن 🦄

[Verse]
君のために命かけたんだ
برای تو جونمو به خطر انداختم
戦場の嵐を突き抜けた
طوفان رو در میدان جنگ درهم شکستم
愛のために財産を捨て
دارایی‌هام رو هم به خاطر عشق رها کردم
心で感じた幸せ
خوشحالی‌‌ای که در قلبم احساس کردم

[Bridge]
暗い過去の影思い出す
سایه‌های تاریک گذشته رو به خاطر دارم
涙の数が語る歴史
تاریخی که با تعداد اشک‌هام بیان میشه
今はただ君を抱きしめ
حالا، من تنها تورو در آغوش دارم
平和な日々を夢見てる
رویای روزهای آروم رو میبینم

[Chorus]
君と共に歩くこの道
راهی که با تو، توش قدم برمی‌دارم
ロマンチックな風景に包まれ
با مناظر عاشقانه‌ای احاطه شده
悲しみの夜を超えてさ
از شب‌های ماتم‌زده فراتر میریم :)
新しい未来を共に描く
آینده‌ای جدید رو باهم ترسیم میکنیم...

#فیکشن 🦄

[Verse]
Ты свет в окошке моем в том самом доме
تو همون نور درون پنجره‌‌ی منی
Подарок судьбы мне что я бережно держу
هدیه‌ای از سمت سرنوشت که با دقت در دست میگیرم
Твои глаза как звезды в синем море
چشم‌هات مثل ستاره‌ای در دریای آبیه
(دیفالتش چشمای روسی‌عه. توجه نکنید:) )
Я знаю что увы но вечность я не обману
افسوس، میدونم که ابدیت رو فریب نخواهم داد

[Chorus]
Ты одна та кому я отдал сердце
تو تنها کسی هستی که قلبم رو بهش دادم
Твоя любовь мне тепло дарит
عشق تو به من گرما میبخشه
Ни минуты без тебя не проведу я
یک دقیقه رو هم بدون تو نمیگذرونم
Но скоро нам с тобой разлучаться
اما به زودی ازت جدا خواهم شد

[Verse 2]
Я буду помнить каждый миг с тобою
هر لحظه با تورو به یاد خواهم آورد
В каждом взгляде в каждом слове любовь
در هر نگاه، هر کلمه، عشق نهفته‌اس
И если время нас разлучит собою
و اگه زمان مارو از هم جدا کنه...
Я буду жить тобою вновь и вновь
من بارها و بارها با تو زندگی خواهم کرد.

[Chorus]
Ты одна та кому я отдал сердце
تو تنها کسی هستی که قلبم رو بهش دادم
Твоя любовь мне тепло дарит
عشق تو به من گرما میبخشه
Ни минуты без тебя не проведу я
یک دقیقه رو هم بدون تو نمیگذرونم
Но скоро нам с тобой разлучаться
اما به زودی ازت جدا خواهم شد

[Bridge]
Небо плачет вместе со мной
آسمون هم با من گریه میکنه
Знает что скоро ты уйдешь
میدونه که به زودی خواهی رفت :)
Слезы падают дождем одной рекой
اشک مثل باران در رودخونه می‌ریزه
Но моя любовь с тобой всегда
اما عشق من همیشه همراهته

[Chorus]
Ты одна та кому я отдал сердце
تو تنها کسی هستی که قلبم رو بهش دادم
Твоя любовь мне тепло дарит
عشق تو به من گرما میبخشه
Ни минуты без тебя не проведу я
یک دقیقه رو هم بدون تو نمیگذرونم
Но скоро нам с тобой разлучаться
اما به زودی ازت جدا خواهم شد...

#فیکشن 🦄