امروز دلم را به پیامی خوش کن،
با صبح بخیری و سلامی خوش کن،
دل راکه خودت صبر و قرارش بردی
باز آی و به لبخند و کلامی خوش کن...
#بهنام_غفاری
با صبح بخیری و سلامی خوش کن،
دل راکه خودت صبر و قرارش بردی
باز آی و به لبخند و کلامی خوش کن...
#بهنام_غفاری
آمدم با غزلی ساده ولی تکراری
لطف داری تو اگر دل به دلم بسپاری
من همه درد خودم را به تو گفتم جانا
اینکه درمان بکنی یا نکنی؛ مختاری
#محمدعلی_بهمنی
آمدم با غزلی ساده ولی تکراری
لطف داری تو اگر دل به دلم بسپاری
من همه درد خودم را به تو گفتم جانا
اینکه درمان بکنی یا نکنی؛ مختاری
#محمدعلی_بهمنی
گــردون نــگــری ز قــد فــرســوده مــاســتــ
جــیــحــون اثــری ز اشــک آلــوده مــاســتــ
دوزخ شــرری ز رنــج بــیــهوده مــاســتــ
فــردوس دمــی ز وقــت آســوده مــاســتــ
جــیــحــون اثــری ز اشــک آلــوده مــاســتــ
دوزخ شــرری ز رنــج بــیــهوده مــاســتــ
فــردوس دمــی ز وقــت آســوده مــاســتــ
.
ای آنکه مرا ؛
بستهٔ صد دام کنی...
گوئی که برو در شب و پیغام کنی...
گر من بروم ؛
تو با که آرام کنی..؟
همنام من ای دوست که را نام کنی..؟
#مولانا
#شبتون_با_دلدار
ای آنکه مرا ؛
بستهٔ صد دام کنی...
گوئی که برو در شب و پیغام کنی...
گر من بروم ؛
تو با که آرام کنی..؟
همنام من ای دوست که را نام کنی..؟
#مولانا
#شبتون_با_دلدار
گویی: به صبر چاره کن این روز عشق را
آخر به روز عشق صبوری کجا بود؟
نام دوا مبر بر عاشق، که مرگ به
رنجور عشق را که نظر بر دوا بود
#اوحدی
آخر به روز عشق صبوری کجا بود؟
نام دوا مبر بر عاشق، که مرگ به
رنجور عشق را که نظر بر دوا بود
#اوحدی
از آتش تو فتاده جانم در جوش
وز باده تو شده است جانم مدهوش
از حسرت آنکه گیرمت در آغوش
هرجای کنم فغان و هر سوی خروش....
#مولانا
وز باده تو شده است جانم مدهوش
از حسرت آنکه گیرمت در آغوش
هرجای کنم فغان و هر سوی خروش....
#مولانا
.
هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست
وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست
سروها دیدم در باغ و تأمل کردم
قامتی نیست که چون تو به دلارایی هست
راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی
صبر نیکست کسی را که توانایی هست
#سعدی
هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست
وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست
سروها دیدم در باغ و تأمل کردم
قامتی نیست که چون تو به دلارایی هست
راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی
صبر نیکست کسی را که توانایی هست
#سعدی
.
زهی خجسته زمانی که یار بازآید
به کام غمزدگان غمگسار بازآید
مقیم بر سر راهش نشستهام چون گرد
بدان هوس که بدین رهگذار بازآید
دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار بازآید
#حافظ
زهی خجسته زمانی که یار بازآید
به کام غمزدگان غمگسار بازآید
مقیم بر سر راهش نشستهام چون گرد
بدان هوس که بدین رهگذار بازآید
دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار بازآید
#حافظ
تو خیال خوشی و خفته ای در آغوشم
از نفسهای تو من ، پیرهن می پو شم
همه شب گرم بمان در برِ من محبوبم
قهوه تلخ منی ، صبح تو را می نوشم..
#مینو
از نفسهای تو من ، پیرهن می پو شم
همه شب گرم بمان در برِ من محبوبم
قهوه تلخ منی ، صبح تو را می نوشم..
#مینو
از چــرخ بــه هر گــونــه همــیــ دار امــیــد
وز گــردش روزگــار مــیــلــرز، چــو بــیــد
گــفــتــی ڪــه پــس از ســیــاه رنــگــی نــبــُود
پــس مــوی ســیــاه مــن چــرا گــشــت ســفــیــد؟
(حــافــظ)
وز گــردش روزگــار مــیــلــرز، چــو بــیــد
گــفــتــی ڪــه پــس از ســیــاه رنــگــی نــبــُود
پــس مــوی ســیــاه مــن چــرا گــشــت ســفــیــد؟
(حــافــظ)
دیر است که با غم تو در ساخته ام
پنهان ز تو با تو عشقها باخته ام
زان با تو نگفته ام که هرگز خود را
شایسته خدمت تو نشناخته ام
(همام تبریزی)
پنهان ز تو با تو عشقها باخته ام
زان با تو نگفته ام که هرگز خود را
شایسته خدمت تو نشناخته ام
(همام تبریزی)
با زبان گریه از دنیا شکایت میکنم
از لب خندان مردم نیز، حیرت میکنم
از گِلی دیگر مرا شاید پدید آوردهاند
در کنار دیگران احساس غربت میکنم...
جان شیرین را فدای عشق کردم، خوب شد
من به هر کس دشمنم باشد محبت میکنم
سرگذشتم بس که غمگین است حتی سنگها
اشک میریزند تا از خویش صحبت میکنم
بهترین نعمت سکوت است و من ِ بیهمزبان
با زبان واکردنم کفران نعمت میکنم ...
#سجاد_سامانی
از لب خندان مردم نیز، حیرت میکنم
از گِلی دیگر مرا شاید پدید آوردهاند
در کنار دیگران احساس غربت میکنم...
جان شیرین را فدای عشق کردم، خوب شد
من به هر کس دشمنم باشد محبت میکنم
سرگذشتم بس که غمگین است حتی سنگها
اشک میریزند تا از خویش صحبت میکنم
بهترین نعمت سکوت است و من ِ بیهمزبان
با زبان واکردنم کفران نعمت میکنم ...
#سجاد_سامانی
.
تا حال منت خبر نباشد
در کار منت نظر نباشد
آیین وفا و مهربانی
در شهر شما مگر نباشد
این شور که در سرست ما را
وقتی برود که سر نباشد
چون روی تو دلفریب و دلبند
در روی زمین دگر نباشد
#سعدی
تا حال منت خبر نباشد
در کار منت نظر نباشد
آیین وفا و مهربانی
در شهر شما مگر نباشد
این شور که در سرست ما را
وقتی برود که سر نباشد
چون روی تو دلفریب و دلبند
در روی زمین دگر نباشد
#سعدی
.
جانا تویی کلیم و منم چون عصای تو
گه تکیه گاه خلقم و گه اژدهای تو
ای باقی و بقای تو بیروز و روزگار
شد روز و روزگار من اندر وفای تو
صد روز و روزگار دگر گر دهی مرا
بادا فدای عشق و فریب و ولای تو
جان چیست نیم برگ ز گلزار حسن تو
دل چیست یک شکوفه ز برگ و نوای تو
#مولانا
جانا تویی کلیم و منم چون عصای تو
گه تکیه گاه خلقم و گه اژدهای تو
ای باقی و بقای تو بیروز و روزگار
شد روز و روزگار من اندر وفای تو
صد روز و روزگار دگر گر دهی مرا
بادا فدای عشق و فریب و ولای تو
جان چیست نیم برگ ز گلزار حسن تو
دل چیست یک شکوفه ز برگ و نوای تو
#مولانا
ای جان خبرت هست که جانان تو کیست
وی دل خبرت هست که مهمان تو کیست
ای تن که بهر حیله رهی میجوئی
او میکشدت ببین که جویان تو کیست
#مولانا
وی دل خبرت هست که مهمان تو کیست
ای تن که بهر حیله رهی میجوئی
او میکشدت ببین که جویان تو کیست
#مولانا