💢کارکردهای باور به آخرالزمان و ظهور مسیحا در آستانهی ظهور اسلام
✍️زهیر میرکریمی
⬅️در اواخر سدهی ششم میلادی بسیاری از مردم خاورمیانه و سرزمینهای اطرافِ دریای مدیترانه متقاعد شده بودند که آخرالزمان نزدیک است. پاپ گریگوریِ یکم در نامهای که در سال ۶۰۱ میلادی (هشت سال پیش از آغاز دعوت پیامبر اسلام) به اِثِلبِرت، یکی از پادشاهان انگلستان، میفرستد نوشته است که: "پایان دنیای کنونی بسیار نزدیک است و پادشاهی بیپایانِ قدّیسان قریبالوقوع است." چنین گمانهزنیهایی در میان تمامی سرزمینهای خاورمیانه به علتهای گوناگونی گسترده شده بود.
اما فارغ از علل گرایش به باورهای آخرالزمانی، کارکرد مشترک این باورها در همهی سرزمینها این بوده است که به رویدادها و جنبشهای اجتماعی و سیاسی معنایی ماوراءالطبیعی و دینی میبخشید و آنها را در راستای مقدمهسازی برای آغاز آخرالزمان و ظهور ناجی/ مسیحا تبیین میکرد. یعنی باور مردم به قریبالوقوعبودنِ آخرالزمان به حاکمان و به رهبران جنبشهای اجتماعی اجازه میداد که تصمیمهای سیاسی و نظامی و اجتماعی خود را در قالبهای دینی بریزند و از آن باورها به نفع اهداف خود استفاده کنند.
⬅️در همین فضا، در دوران فتوحات اعراب مسلمان، برای پیروان ادیان دیگر که به زیر سلطه در آمده بودند نیز بسیار مهم بود که بتوانند هم فتوحاتِ برقآسای اعراب را در راستای باورهای آخرالزمانی توجیه کنند و هم غرور از دست رفتهشان را بازیابی کنند. مسیحیان کوشیدند فتوحات اعراب را سزای اعمال ناشایست پیروانشان نشان بدهند و مصائبی که بر پیروانشان رفته است را مقدمهای برای پاکشدن و آمادهشدن برای ظهور مسیحا قلمداد کردند. زرتشتیان کوشیدند تا این رویدادها را با تمسّک به باور به پایانیافتن یک هزاره و آغاز هزارهای که ناجی زرتشتی در آن ظهور خواهد کرد توجیه کنند. عکسالعمل یهودیان اما در ابتدا متفاوت بود و فتوحات اعراب برای آنها بهنحوی رهایی از سلطهی مسیحیان بود، هرچند بعداً آنها نیز خود را در وضعیتی تقریباً مشابه قبل یافتند و توجیهات خود را آغاز کردند.
⬅️در مجموع، باور به قریبالوقوعبودن آخرالزمان و ظهور ناجی/ مسیحا کارکردی دوگانه برای جوامع دینی در دوران باستان متأخر داشته است: از یک سو رویدادهای ناگوار و مصائبِ زمانه را بهعنوان مقدمهای برای آغازِ آخرالزمان توجیه و تفسیر میکرده است و از درد و رنج درونی آدمیان با وعده به آغاز دوران پادشاهی بیپایان خداوند/ مسیحا/ قدّیسان میکاسته است؛ و از سوی دیگر دستآویزی برای حاکمان سیاسی و رهبران جنبشهای اجتماعی در جهتِ بسیج تودهها فراهم میآورده است تا از آنها در راستای تحقّق اهداف سیاسی و نظامی خود استفاده کنند.
⬅️بازتاب باورهای آخرالزمانی و ظهور قریبالوقوع پادشاهی خداوند/ مسیحا را میتوان هم در متن قرآن و هم در گفتار و رفتار سیاسی و اجتماعی بنیانگذاران و حاکمان اسلامی نیز مشاهده کرد. اسلامپژوهان و قرآنپژوهانی همچون پاتریشا کرون، مایکل کوک، رابرت هُیلَند، استِفِن شومِیکر، و شان اَنتونی در کتابها و مقالههایشان به این وجه از ظهور اسلام در سرزمین عربستان و گسترش برقآسای آن در سرزمینهای اطراف به تفصیل پرداختهاند.
🔰منبع: کانال عنقاء
#دینپژوهی #تاریخ_ادیان #تاریخ_اسلام #باستان_متأخر #آخر_الزمان
🆔 @khanishha
✍️زهیر میرکریمی
⬅️در اواخر سدهی ششم میلادی بسیاری از مردم خاورمیانه و سرزمینهای اطرافِ دریای مدیترانه متقاعد شده بودند که آخرالزمان نزدیک است. پاپ گریگوریِ یکم در نامهای که در سال ۶۰۱ میلادی (هشت سال پیش از آغاز دعوت پیامبر اسلام) به اِثِلبِرت، یکی از پادشاهان انگلستان، میفرستد نوشته است که: "پایان دنیای کنونی بسیار نزدیک است و پادشاهی بیپایانِ قدّیسان قریبالوقوع است." چنین گمانهزنیهایی در میان تمامی سرزمینهای خاورمیانه به علتهای گوناگونی گسترده شده بود.
اما فارغ از علل گرایش به باورهای آخرالزمانی، کارکرد مشترک این باورها در همهی سرزمینها این بوده است که به رویدادها و جنبشهای اجتماعی و سیاسی معنایی ماوراءالطبیعی و دینی میبخشید و آنها را در راستای مقدمهسازی برای آغاز آخرالزمان و ظهور ناجی/ مسیحا تبیین میکرد. یعنی باور مردم به قریبالوقوعبودنِ آخرالزمان به حاکمان و به رهبران جنبشهای اجتماعی اجازه میداد که تصمیمهای سیاسی و نظامی و اجتماعی خود را در قالبهای دینی بریزند و از آن باورها به نفع اهداف خود استفاده کنند.
⬅️در همین فضا، در دوران فتوحات اعراب مسلمان، برای پیروان ادیان دیگر که به زیر سلطه در آمده بودند نیز بسیار مهم بود که بتوانند هم فتوحاتِ برقآسای اعراب را در راستای باورهای آخرالزمانی توجیه کنند و هم غرور از دست رفتهشان را بازیابی کنند. مسیحیان کوشیدند فتوحات اعراب را سزای اعمال ناشایست پیروانشان نشان بدهند و مصائبی که بر پیروانشان رفته است را مقدمهای برای پاکشدن و آمادهشدن برای ظهور مسیحا قلمداد کردند. زرتشتیان کوشیدند تا این رویدادها را با تمسّک به باور به پایانیافتن یک هزاره و آغاز هزارهای که ناجی زرتشتی در آن ظهور خواهد کرد توجیه کنند. عکسالعمل یهودیان اما در ابتدا متفاوت بود و فتوحات اعراب برای آنها بهنحوی رهایی از سلطهی مسیحیان بود، هرچند بعداً آنها نیز خود را در وضعیتی تقریباً مشابه قبل یافتند و توجیهات خود را آغاز کردند.
⬅️در مجموع، باور به قریبالوقوعبودن آخرالزمان و ظهور ناجی/ مسیحا کارکردی دوگانه برای جوامع دینی در دوران باستان متأخر داشته است: از یک سو رویدادهای ناگوار و مصائبِ زمانه را بهعنوان مقدمهای برای آغازِ آخرالزمان توجیه و تفسیر میکرده است و از درد و رنج درونی آدمیان با وعده به آغاز دوران پادشاهی بیپایان خداوند/ مسیحا/ قدّیسان میکاسته است؛ و از سوی دیگر دستآویزی برای حاکمان سیاسی و رهبران جنبشهای اجتماعی در جهتِ بسیج تودهها فراهم میآورده است تا از آنها در راستای تحقّق اهداف سیاسی و نظامی خود استفاده کنند.
⬅️بازتاب باورهای آخرالزمانی و ظهور قریبالوقوع پادشاهی خداوند/ مسیحا را میتوان هم در متن قرآن و هم در گفتار و رفتار سیاسی و اجتماعی بنیانگذاران و حاکمان اسلامی نیز مشاهده کرد. اسلامپژوهان و قرآنپژوهانی همچون پاتریشا کرون، مایکل کوک، رابرت هُیلَند، استِفِن شومِیکر، و شان اَنتونی در کتابها و مقالههایشان به این وجه از ظهور اسلام در سرزمین عربستان و گسترش برقآسای آن در سرزمینهای اطراف به تفصیل پرداختهاند.
🔰منبع: کانال عنقاء
#دینپژوهی #تاریخ_ادیان #تاریخ_اسلام #باستان_متأخر #آخر_الزمان
🆔 @khanishha
💢39💢به بهانه به زیر کشیدن فصل سقیفهی برنامه سوره در آستانه فاطمیه
✍️سیدمحمدهادی گرامی
⚠️«همدلی کلید فهم (معرفتشناختی) مسأله و حلّ(روانشناختی) آن است»
⬅️چندی پیش برنامه «سوره: درنگ دین پژوهی» همزمان با ایام فاطمیه فصل جدیدی از برنامه با عنوان «فصل سقیفه» را راهاندازی کرد. این سلسله نشستها پس از شب دوم و حضور سعید طاوسی مسرور، به یکباره به تعطیلی کشیده و یا به تعبیر بهتر به زیر کشیده شد(نک: اینجا و حدود هشتصد کامنت).
⬅️این اقدام واکنشهای زیادی در فضای مذهبی و رسانهای به خصوص در آستانه ایام فاطمیه داشت که عمدتا رویکرد انتقادی و مخالفت داشت. محسن حسام مظاهری طی یادداشتی نوشت: «مادامی که حتی یک کارشناس اهل سنت اجازهی حضور در رسانهی عمومی کشور و تبیین مواضع و بیان روایت هممذهبان خود از تاریخ اسلام را ندارد، ادعاهایی ازین قبیل که میخواهیم در فلان برنامه دربارهی واقعهی حساس و چالشبرانگیزی مثل سقیفه، علمی و مستند «گفتگو» کنیم، تنها به شوخی شبیه است».
⬅️پس از وی امداد توران استاد دانشگاه ادیان و مذاهب نیز در یادداشتی که گویا در واکنش به مظاهری بود، نوشت: «این توهم را- که نمی دانم اولین بار چه کسی برسر زبان طیفی از شیعیان انداخت- بارها شنیدهایم که سقیفه و مساله امامت و خلافت یک منازعه تاریخی و تاریخگذشته است. به نظر میرسد که مروجان اصلی چنین سخنی در واقع مروجان سقیفهاند»؛ گرچه حتی خود وی نیز در پایان یادداشتش اذعان کرد که این یادداشت لزوما نقد مظاهری نبوده است. افراد دیگری نیز بیش و کم در فضای مجازی در ایجاد این جو رسانهای مشارکت جستند.
⬅️به گمان نگارنده مشکل اصلی چنین جدالهایی که معمولا به آرامش و نتیجه جدی منجر نمیشود، فقدان نگاه همدلانه است. اگر از چنین مسندی به قضاوت بنشینیم شاید هم توران، هم مظاهری و هم آنان که فصل سقیفه را به زیر کشیدند، حق داشته باشند؛ مشکل این است که ما نمیخواهیم و البته عمدتا نمیتوانیم درکی از دغدغههای یکدیگر از منظری متفاوت داشته باشیم. مظاهری درباره نابرابری که در رسانه ملی در این خصوص وجود دارد، بیراه نمیگوید. دغدغه توران نیز از منظر شیعهپژوهی که دل در گرو کلام و عقاید شیعی دارد و با انسداد گفتگو درباره هسته عقاید شیعی در آستانه ایام فاطمیه در رسانه ملی روبهرو میشود، قابل درک است. آنان که برنامه را نیز تعطیل کردند حتما دغدغههایی داشته اند که احتمالا از آنها نامطلعیم.
⬅️اما اگر از منظری همدلانه به عنوان کسی که قرار است برای یک رسانه عمومی با اهداف دینی نسخه بپیچد، بنگریم، چه باید گفت؟! مسعود دیانی و سایر فراهمآورندگان چنین برنامهای باید چه کنند؟
⬅️همه و حتی خود مظاهری نیک میدانند که در شرایط موجود هیچگاه زمینه گفتگوی جدالی و رودررو میان اندیشمندان شیعی و سنی در رسانه ملی فراهم نخواهد شد. از سوی دیگر مسأله سقیفه همواره یک مسأله تاریخی بوده است و خواهد بود و اینکه این مسأله تاریخی تا چه حد، ربط و نسبتی با انسان امروزین ایرانی دارد، همیشه مورد چالش و پرسش خواهد بود.
⬅️کوتاه سخن اینکه اگر این برنامه به کارکردها و خط مشی اصلی خود بازگردد، شاید بتوان راهی برای برونرفت از چنین مشکلاتی یافت. در واقع مسیر میانه و برونرفت برای دیانی و همکارانش تلاش برای بازگرداندن برنامه به ریل «درنگ دینپژوهی» است. به نظر میرسد این برنامه به تدریج از روندی که در آغاز کار داشت و تلاش می کرد، مسأله دین را در میانه دینورزی عوامانه و روزمره از یکسو و دینشناسی نخبگانی آکادمیک از سوی دیگر، بررسی کند، متوقف شده است.
⬅️جهتدهی و جهتگیری یک برنامه رسانهای گفتگو محور به شکل عمدهای براساس مهمانانی است که در برنامه دعوت می شوند و رویکرد ساختارمحورانه و برنامهریزانه، کمک جدی به تغییر روند برنامه نخواهد کرد. روند مشارکت و دعوت مهمانان برنامه به گونهای شده است که گویا از وضعیت «درنگ دینپژوهی» به وضعیت «جدال در دینورزی» سوق پیدا کرده است. طبیعتا در چنین فضایی است که بن بست «به زیر کشیدن فصل سقیفه» رخ می دهد.
⬅️البته انگاره «دینپژوهی» در این برنامه از دو جهت باید با «دینپژوهی محض آکادمیک» متمایز باشد. نخست آنکه در این دینپژوهی رسانهای باید ربط و نسبت موضوعات با انسان امروز ایرانی به طور ملموس و جدی مطرح و بررسی شود؛ ثانیا به حساسیتهای رسانهای و حکمرانانه در خصوص دینپژوهی که ماهیتی آکادمیک، بروندینی و تاریخی دارد، توجه جدی شود هرچند که در دانشگاه و فضای نخبگانی چنین حساسیتی معنا ندارد.
⬅️در هر صورت پیشنهاد من به مسعود دیانی و همکارانش این است که تا دیر نشده برنامه وزین سوره را به ریل اصلی خود که همانا صرفا «درنگ» در «دینپژوهی» است و نه «جدال» درباره «دینورزی» بازگردانند.
#سقیفه #فاطمیه #سوره #برنامه_سوره #فصل_سقیفه #دینپژوهی
🆔 https://t.me/Khanishha
✍️سیدمحمدهادی گرامی
⚠️«همدلی کلید فهم (معرفتشناختی) مسأله و حلّ(روانشناختی) آن است»
⬅️چندی پیش برنامه «سوره: درنگ دین پژوهی» همزمان با ایام فاطمیه فصل جدیدی از برنامه با عنوان «فصل سقیفه» را راهاندازی کرد. این سلسله نشستها پس از شب دوم و حضور سعید طاوسی مسرور، به یکباره به تعطیلی کشیده و یا به تعبیر بهتر به زیر کشیده شد(نک: اینجا و حدود هشتصد کامنت).
⬅️این اقدام واکنشهای زیادی در فضای مذهبی و رسانهای به خصوص در آستانه ایام فاطمیه داشت که عمدتا رویکرد انتقادی و مخالفت داشت. محسن حسام مظاهری طی یادداشتی نوشت: «مادامی که حتی یک کارشناس اهل سنت اجازهی حضور در رسانهی عمومی کشور و تبیین مواضع و بیان روایت هممذهبان خود از تاریخ اسلام را ندارد، ادعاهایی ازین قبیل که میخواهیم در فلان برنامه دربارهی واقعهی حساس و چالشبرانگیزی مثل سقیفه، علمی و مستند «گفتگو» کنیم، تنها به شوخی شبیه است».
⬅️پس از وی امداد توران استاد دانشگاه ادیان و مذاهب نیز در یادداشتی که گویا در واکنش به مظاهری بود، نوشت: «این توهم را- که نمی دانم اولین بار چه کسی برسر زبان طیفی از شیعیان انداخت- بارها شنیدهایم که سقیفه و مساله امامت و خلافت یک منازعه تاریخی و تاریخگذشته است. به نظر میرسد که مروجان اصلی چنین سخنی در واقع مروجان سقیفهاند»؛ گرچه حتی خود وی نیز در پایان یادداشتش اذعان کرد که این یادداشت لزوما نقد مظاهری نبوده است. افراد دیگری نیز بیش و کم در فضای مجازی در ایجاد این جو رسانهای مشارکت جستند.
⬅️به گمان نگارنده مشکل اصلی چنین جدالهایی که معمولا به آرامش و نتیجه جدی منجر نمیشود، فقدان نگاه همدلانه است. اگر از چنین مسندی به قضاوت بنشینیم شاید هم توران، هم مظاهری و هم آنان که فصل سقیفه را به زیر کشیدند، حق داشته باشند؛ مشکل این است که ما نمیخواهیم و البته عمدتا نمیتوانیم درکی از دغدغههای یکدیگر از منظری متفاوت داشته باشیم. مظاهری درباره نابرابری که در رسانه ملی در این خصوص وجود دارد، بیراه نمیگوید. دغدغه توران نیز از منظر شیعهپژوهی که دل در گرو کلام و عقاید شیعی دارد و با انسداد گفتگو درباره هسته عقاید شیعی در آستانه ایام فاطمیه در رسانه ملی روبهرو میشود، قابل درک است. آنان که برنامه را نیز تعطیل کردند حتما دغدغههایی داشته اند که احتمالا از آنها نامطلعیم.
⬅️اما اگر از منظری همدلانه به عنوان کسی که قرار است برای یک رسانه عمومی با اهداف دینی نسخه بپیچد، بنگریم، چه باید گفت؟! مسعود دیانی و سایر فراهمآورندگان چنین برنامهای باید چه کنند؟
⬅️همه و حتی خود مظاهری نیک میدانند که در شرایط موجود هیچگاه زمینه گفتگوی جدالی و رودررو میان اندیشمندان شیعی و سنی در رسانه ملی فراهم نخواهد شد. از سوی دیگر مسأله سقیفه همواره یک مسأله تاریخی بوده است و خواهد بود و اینکه این مسأله تاریخی تا چه حد، ربط و نسبتی با انسان امروزین ایرانی دارد، همیشه مورد چالش و پرسش خواهد بود.
⬅️کوتاه سخن اینکه اگر این برنامه به کارکردها و خط مشی اصلی خود بازگردد، شاید بتوان راهی برای برونرفت از چنین مشکلاتی یافت. در واقع مسیر میانه و برونرفت برای دیانی و همکارانش تلاش برای بازگرداندن برنامه به ریل «درنگ دینپژوهی» است. به نظر میرسد این برنامه به تدریج از روندی که در آغاز کار داشت و تلاش می کرد، مسأله دین را در میانه دینورزی عوامانه و روزمره از یکسو و دینشناسی نخبگانی آکادمیک از سوی دیگر، بررسی کند، متوقف شده است.
⬅️جهتدهی و جهتگیری یک برنامه رسانهای گفتگو محور به شکل عمدهای براساس مهمانانی است که در برنامه دعوت می شوند و رویکرد ساختارمحورانه و برنامهریزانه، کمک جدی به تغییر روند برنامه نخواهد کرد. روند مشارکت و دعوت مهمانان برنامه به گونهای شده است که گویا از وضعیت «درنگ دینپژوهی» به وضعیت «جدال در دینورزی» سوق پیدا کرده است. طبیعتا در چنین فضایی است که بن بست «به زیر کشیدن فصل سقیفه» رخ می دهد.
⬅️البته انگاره «دینپژوهی» در این برنامه از دو جهت باید با «دینپژوهی محض آکادمیک» متمایز باشد. نخست آنکه در این دینپژوهی رسانهای باید ربط و نسبت موضوعات با انسان امروز ایرانی به طور ملموس و جدی مطرح و بررسی شود؛ ثانیا به حساسیتهای رسانهای و حکمرانانه در خصوص دینپژوهی که ماهیتی آکادمیک، بروندینی و تاریخی دارد، توجه جدی شود هرچند که در دانشگاه و فضای نخبگانی چنین حساسیتی معنا ندارد.
⬅️در هر صورت پیشنهاد من به مسعود دیانی و همکارانش این است که تا دیر نشده برنامه وزین سوره را به ریل اصلی خود که همانا صرفا «درنگ» در «دینپژوهی» است و نه «جدال» درباره «دینورزی» بازگردانند.
#سقیفه #فاطمیه #سوره #برنامه_سوره #فصل_سقیفه #دینپژوهی
🆔 https://t.me/Khanishha
Telegram
خوانشها | سیدمحمدهادی گرامی
👁سیدمحمدهادی گرامی👁
هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
شیعهشناسی، تاریخ، انسانشناسی، روششناسی، فلسفه، قرآن
نویسنده، مدرّس و مشاور
اینستاگرام:
Instagram.com/m.hadi.gerami
ادمین:
@nbaqe
وبسایت:
ihcs.academia.edu/Gerami
هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
شیعهشناسی، تاریخ، انسانشناسی، روششناسی، فلسفه، قرآن
نویسنده، مدرّس و مشاور
اینستاگرام:
Instagram.com/m.hadi.gerami
ادمین:
@nbaqe
وبسایت:
ihcs.academia.edu/Gerami