💖کافه شعر💖
2.26K subscribers
4.26K photos
2.78K videos
11 files
921 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
چشمت ، دل پیرانه سرم را، هوس انداخت
غم بال و پرم بست و درون قفس انداخت

در جنگ و گریز  ِنظـــرم با رخ ماهت
پندار ِخطا ، چشم مرا از نفس انداخت

از خامی دل ، دسته گلی داد به هر آب
بر جاری اشک ِ غم ما خار و خس انداخت

از رفتن ناگاه خود آنگه خبرم کرد
بر گوش دل از دور نوای جرس انداخت

جز عشق مگر حرف دگر داشت دل ما
کاو رفت و دلش را به کف بوالهوس انداخت

بی برگی ام از باد خزان نیست ،  زدستی است
کز تیغ ،  هراسی به دلم از هرس انداخت

زاهد که به پیشانی خود نقش ریا زد
ما را همه از دیده ی فریاد رس انداخت

چندی است که در گوشه ی این خانه‌ی پرغم
تقدیر ، مرا بی کس و بی همنفس انداخت

نه دوستی از مهر در این خانه سری زد
نه سایه ای از عشق براین خانه، کس انداخت

تا دید لب تشنه ی من  وعده به  "می"  داد
#حامد ز چه رو وعده‌ی خود را به پس انداخت

#منوچهر_پروینی
#حامد

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قسم به پاکی دل‌های در اسارت عشق
که قرن، قرن ستیز است و قرن غارت عشق

فتاده واژه‌ی مهر از کتاب خاطره‌ها
نشسته حرف غریبانه در عبارت عشق

دلم چو لاله فِسُرد از هوای سرد سکوت
کجاست جذْبه و غوغای پرحرارت عشق؟

مگر ز برگ شقایق کفن به تن پوشیم
شود نصیب دلِ تنگ‌مان زیارت عشق

به دل‌شکستگی عاشقان شهر غریب
خوشا نوید وصال و خوشا بشارت عشق

زمانه سکّه به نام کسی زند که دلش
فروغ جلوه‌گری دارد از تجارت عشق

بگو به مدّعیان تا که فتنه بنْشانند
وگرنه لشکر مستان و یک اشارت عشق

به جان خسته‌ی «حامد»، به تشنه‌کامی دل
خوشا طراوت باران، خوشا طهارت عشق...

#منوچهر_پروینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀