💖کافه شعر💖
2.79K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
دل سوی مهر می‌کشد و مهر سوی دل
جایی که مهر نیست مکن جستجوی دل

دل گوشت‌پاره‌ای که بجنبد به سینه نیست
منگر چنین ز چشم حقارت به سوی دل

بحث بهشت و دوزخ و آشوب کفر و دین
چون بنگرند نیست مگر گفتگوی دل

افلاک را به لرزه فکندی بهر نفس
گر آمدی ز پرده برون هاى هوى دل

ما را نوید افسر شاهی مده که ما
در کنج انزوا نبریم آبروی دل

الا که آرزوی دلی را برآوريم
ما را نبود و نیست دگر آرزوی دل

دشنام تلخ و روی ترش دلنشین‌ترست
ما را ز خنده‌ای که نباشد ز روی دل

دیدی چگونه جام سراپای خنده شد
آن‌دم که شیشه قهقهه کرد از گلوی دل

بر لوح دل رموز محبت نوشته‌اند
ما خوانده‌ایم و کرده ز بر پشت و روی دل

واقف شود ز معنی دل هرکه چون «‌بهار»
بگذاشت جان و جاه و جوانی به روی دل

#ملك_الشعراى_بهار

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
چیزی از ناچیز را عمر و زمان کردند نام


زندگی چیزی‌ ز ناچیز است‌ و آن‌ هم
‌ هیچ نیست

#ملك_الشعراى_بهار

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
صبر کن گر سوختی ای دل! ز آزار رقیب
کاین حدیث جانگداز آخر به شاهم می‌رسد

گر گنه کردم، عطا از شاه خوبان دور نیست
روزی آخر مژدهٔ عفو گناهم می‌رسد

#ملك_الشعراى_بهار

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
در غمش هر شب به گردون پیک آهم می‌رسد
صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم می‌رسد

شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟
کز پس آن نوبت روز سیاهم می‌رسد

صبر کن گر سوختی ای دل! ز آزار رقیب
کاین حدیث جانگداز آخر به شاهم می‌رسد

گر گنه کردم، عطا از شاه خوبان دور نیست
روزی آخر مژدهٔ عفو گناهم می‌رسد

#ملك_الشعراى_بهار

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
صبح ‌است‌
و گلان‌ دیده گمارند به‌ خورشید
چون سوى بت نوش‌لبی‌، شیفته‌اى چند


#ملك_الشعراى_بهار

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
در غمش هر شب به گردون پیک آهم می‌رسد
صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم می‌رسد

شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟
کز پس آن نوبت روز سیاهم می‌رسد

صبر کن گر سوختی ای دل! ز آزار رقیب
کاین حدیث جانگداز آخر به شاهم می‌رسد

گر گنه کردم، عطا از شاه خوبان دور نیست
روزی آخر مژدهٔ عفو گناهم می‌رسد

#ملك_الشعراى_بهار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شمعیم و دلی مشعله‌افروز و دگر هیچ
شب تا به سحر گریه‌یِ جانسوز و دگر هیچ

افسانه بود معنی دیدار که دادند
در پرده یکی وعده‌یِ مرموز و دگر هیچ

خواهی که شوی باخبر از کشف و کرامات
مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ

زین قوم چه خواهی؟ که بهین پیشه‌ورانش
گهواره‌تراش‌اند و کفن‌دوز و دگر هیچ

زین مدرسه هرگز مطَلَب علم که اینجاست
لوحی سیه و چند بدآموز و دگر هیچ

خواهد بدل عمر، بهار از همه گیتی
دیدار رخ یار دل‌افروز و دگر هیچ

#ملك_الشعراى_بهار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
در طواف شمع می‌گفت این سخن پروانه‌ای
سوختم زبن آشنایان ای خوشا بیگانه‌ای

بلبل از شوق گل و پروانه از سودای شمع
هریکی سوزد به نوعی در غم جانانه‌ای

گر اسیرخط و خالی شد دلم‌، عیبم مکن
مرغ جایی می‌رود کانجاست آب و دانه‌ای

تا نفرمایی که بی‌پروا نه‌ای در راه عشق
شمع‌وش پیش تو سوزم گر دهی پروانه‌ای

پادشه را غرفه آبادان و دل خرم‌، چه باک
گر گدایی جان دهد درگوشهٔ ویرانه‌ای

کی غم بنیاد ویران دارد آن کش خانه نیست
رو خبر گیر این معانی را ز صاحب‌خانه‌ای

عاقلانش باز زنجیری دگر بر پا نهند
روزی ار زنجیر از هم بگسلد دیوانه‌ای

این جنون‌ تنها نه مجنون را مسلم شد  بهار
باش کز ما هم فتد اندر جهان افسانه‌اى


#ملك_الشعراى_بهار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀