گفتی: بگو که با "که" خوشی در نبودِ من؟!
گفتم: کسی به جز تو ندارم؛ حسودِ من!
آموختم به دست تو پرواز، ازین جهت
جز پیش پای خویش نبینی فرودِ من
در جان و تن تنیدهای اِی عمرِ مهربان
سررشته ی تو گم شده در تار و پودِ من
آیا حضورِ بنده جدا از حضورِ توست؟!
آیا وجودِ توست جدا از وجودِ من؟!
از پرتوِ دو گونه ی تو جان گرفتهاند
پروانه های روشنِ کشف و شهودِ من
من بی گدار میزنم آخر به شطّ شب
هر چند دیر، میرسم ای صبح زودِ من
من سینهخیز سرزدهام پیش پایِ تو
ای سیبِ سرخ، موج بزن سوی رودِ من!
ای برقِ عشق، از سرِ من دست بر ندار!
باید برآید از دلِ این کُنده دودِ من!
#مرتضی_لطفی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
گفتم: کسی به جز تو ندارم؛ حسودِ من!
آموختم به دست تو پرواز، ازین جهت
جز پیش پای خویش نبینی فرودِ من
در جان و تن تنیدهای اِی عمرِ مهربان
سررشته ی تو گم شده در تار و پودِ من
آیا حضورِ بنده جدا از حضورِ توست؟!
آیا وجودِ توست جدا از وجودِ من؟!
از پرتوِ دو گونه ی تو جان گرفتهاند
پروانه های روشنِ کشف و شهودِ من
من بی گدار میزنم آخر به شطّ شب
هر چند دیر، میرسم ای صبح زودِ من
من سینهخیز سرزدهام پیش پایِ تو
ای سیبِ سرخ، موج بزن سوی رودِ من!
ای برقِ عشق، از سرِ من دست بر ندار!
باید برآید از دلِ این کُنده دودِ من!
#مرتضی_لطفی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
نشان عشق تو پیداست زیر تنپوشم!
نهان نمیشود این فتنه هرچه میکوشم
هوا هوای بغل کردن است و بوسیدن
مگر که عکسِ تو گرما دهد به آغوشم!
تو نیستیّ و درین روزهای بارانی
بهجز خیال تو با هیچکس نمیجوشم!
هنوز دست عزیز تو مانده در دستم
هنوز موی عزیز تو خفته بر دوشم
بنوش ساغری و جرعهای بهیادم باش
که من بهیاد تو مینوشم آنچه مینوشم
بهیاد دارمت ای یار و خواهشی دارم
تو را به جان عزیزت، مکن فراموشم!
#مرتضی_لطفی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
نهان نمیشود این فتنه هرچه میکوشم
هوا هوای بغل کردن است و بوسیدن
مگر که عکسِ تو گرما دهد به آغوشم!
تو نیستیّ و درین روزهای بارانی
بهجز خیال تو با هیچکس نمیجوشم!
هنوز دست عزیز تو مانده در دستم
هنوز موی عزیز تو خفته بر دوشم
بنوش ساغری و جرعهای بهیادم باش
که من بهیاد تو مینوشم آنچه مینوشم
بهیاد دارمت ای یار و خواهشی دارم
تو را به جان عزیزت، مکن فراموشم!
#مرتضی_لطفی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
بگیر از من غم و اندوه را آنسان که میگیرد
هوای مرده را زایندهرود از اصفهانیها
#حامد_یعقوبی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
به شوق از سینه مرغِ دل برآید گر تو بازآیی
که چون خورشید سرزد، میدمد نیلوفر از دریا
#خلیل_سامانی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
اسیر آهوی چشمت شده دلِ شیرم
پی شکار تو رفته، شکار برگشته!
#سجاد_رشیدیپور
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
رخ خوب و خوی زشت تو پسندِ خاطر آمد
که پسند شد به عالم، همه خوب و زشت ما را
#فدایی_یزدی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
آبم ولی به آتش خود نیستم جواب
نانم ولی به سفرهی خود، سخت آجرم...
#مرتضی_لطفی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
هوای مرده را زایندهرود از اصفهانیها
#حامد_یعقوبی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
به شوق از سینه مرغِ دل برآید گر تو بازآیی
که چون خورشید سرزد، میدمد نیلوفر از دریا
#خلیل_سامانی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
اسیر آهوی چشمت شده دلِ شیرم
پی شکار تو رفته، شکار برگشته!
#سجاد_رشیدیپور
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
رخ خوب و خوی زشت تو پسندِ خاطر آمد
که پسند شد به عالم، همه خوب و زشت ما را
#فدایی_یزدی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
آبم ولی به آتش خود نیستم جواب
نانم ولی به سفرهی خود، سخت آجرم...
#مرتضی_لطفی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
.
هم گریه ام از دست تو هم خنده ام از تو
ای عشق، پریشان و پرا کنده ام از تو
جا مانده به دستان توام پاره ی جانی
هربار که دل بسته ام و کنده ام از تو
ای بوی تو پیچیده مرا در رگ و ریشه
هرجا که نفس میکشم آکنده ام از تو
هیچ است مرا حاصل از این رفته ی تاریک
امید که روشن شود آینده ام از تو
نشناخته ای قدرم و نشناختمت قدر
شرمنده ی من بودی و شرمنده ام از تو
راضی نشد آخر دل یکدنده ات از من
خالی نشد آخر دل یکدنده ام از تو
آنجا که منم مرز، تویی دولت جاوید
پای تو ام ای عشق که پاینده ام از تو
#مرتضی_لطفی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هم گریه ام از دست تو هم خنده ام از تو
ای عشق، پریشان و پرا کنده ام از تو
جا مانده به دستان توام پاره ی جانی
هربار که دل بسته ام و کنده ام از تو
ای بوی تو پیچیده مرا در رگ و ریشه
هرجا که نفس میکشم آکنده ام از تو
هیچ است مرا حاصل از این رفته ی تاریک
امید که روشن شود آینده ام از تو
نشناخته ای قدرم و نشناختمت قدر
شرمنده ی من بودی و شرمنده ام از تو
راضی نشد آخر دل یکدنده ات از من
خالی نشد آخر دل یکدنده ام از تو
آنجا که منم مرز، تویی دولت جاوید
پای تو ام ای عشق که پاینده ام از تو
#مرتضی_لطفی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
از سوز و ساز و حسرت و از داغ دل پُرم
#محزون_تر_از_کمانچه_ی_کیهان_کلهرم
داغم چنان که شعلۀ فریاد و دودِ داد
پنهان نمی شود به #قبای_تظاهرم
آبم ولی به #آتش_خود نیستم جواب
نانم ولی به سفرۀ خود، سخت آجرم
#شعرم که جز به روز سرودن نمیرسم
بغضم که جز به درد شکستن نمیخورم
نفرین به من که خلق، مرا رشتههای مهر
یک یک بریده اند، ولی من نمی برم
من مثل اشک، منتظر پلک هم زدن
#مثل_حباب_منتظر_یک_تلنگرم
#مرتضی_لطفی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#محزون_تر_از_کمانچه_ی_کیهان_کلهرم
داغم چنان که شعلۀ فریاد و دودِ داد
پنهان نمی شود به #قبای_تظاهرم
آبم ولی به #آتش_خود نیستم جواب
نانم ولی به سفرۀ خود، سخت آجرم
#شعرم که جز به روز سرودن نمیرسم
بغضم که جز به درد شکستن نمیخورم
نفرین به من که خلق، مرا رشتههای مهر
یک یک بریده اند، ولی من نمی برم
من مثل اشک، منتظر پلک هم زدن
#مثل_حباب_منتظر_یک_تلنگرم
#مرتضی_لطفی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چون شیرِ بداقبال که دل داده به آهو
مشتاقم و مهجور و هواخواه و دعاگو!
آهوی دلیریست که خود هیبتِ ما را،
دیدهست و نپرسیده که این کیست و آن کو؟!
بر شیرِ خطرکردهی عاشق حرجی نیست،
گر نقش شود پیکرِ آهوش به بازو!
تا قوّتِ عشقش چه کند با منِ مایل
تا پنجهی مِیلش چه کند با منِ کمرو!
گویی که دلِ سنگِ صبورم پَرِ کاهیست،
گر وی بنهد سنگ دلش را به ترازو!
جاییست که سودی ندهد هیچ تقلّا
جاییست که نفعی نبرد هیچ تکاپو!
گفتند رفیقان که دلت را به «که» دادی؟!
گفتم که دلم پیشِ کسی نیست ... مگر او!!
#مرتضی_لطفی
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مشتاقم و مهجور و هواخواه و دعاگو!
آهوی دلیریست که خود هیبتِ ما را،
دیدهست و نپرسیده که این کیست و آن کو؟!
بر شیرِ خطرکردهی عاشق حرجی نیست،
گر نقش شود پیکرِ آهوش به بازو!
تا قوّتِ عشقش چه کند با منِ مایل
تا پنجهی مِیلش چه کند با منِ کمرو!
گویی که دلِ سنگِ صبورم پَرِ کاهیست،
گر وی بنهد سنگ دلش را به ترازو!
جاییست که سودی ندهد هیچ تقلّا
جاییست که نفعی نبرد هیچ تکاپو!
گفتند رفیقان که دلت را به «که» دادی؟!
گفتم که دلم پیشِ کسی نیست ... مگر او!!
#مرتضی_لطفی
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هم گریه ام از دست تو هم خنده ام از تو
ای عشق، پریشان و پرا کنده ام از تو
جا مانده به دستان توام پاره ی جانی
هربار که دل بسته ام و کنده ام از تو
ای بوی تو پیچیده مرا در رگ و ریشه
هرجا که نفس میکشم آکنده ام از تو
هیچ است مرا حاصل از این رفته ی تاریک
امید که روشن شود آینده ام از تو
نشناخته ای قدرم و نشناختمت قدر
شرمنده ی من بودی و شرمنده ام از تو
راضی نشد آخر دل یکدنده ات از من
خالی نشد آخر دل یکدنده ام از تو
آنجا که منم مرز، تویی دولت جاوید
پای تو ام ای عشق که پاینده ام از تو
#مرتضی_لطفی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای عشق، پریشان و پرا کنده ام از تو
جا مانده به دستان توام پاره ی جانی
هربار که دل بسته ام و کنده ام از تو
ای بوی تو پیچیده مرا در رگ و ریشه
هرجا که نفس میکشم آکنده ام از تو
هیچ است مرا حاصل از این رفته ی تاریک
امید که روشن شود آینده ام از تو
نشناخته ای قدرم و نشناختمت قدر
شرمنده ی من بودی و شرمنده ام از تو
راضی نشد آخر دل یکدنده ات از من
خالی نشد آخر دل یکدنده ام از تو
آنجا که منم مرز، تویی دولت جاوید
پای تو ام ای عشق که پاینده ام از تو
#مرتضی_لطفی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دلدل نکن، تو دلنگرانی برای من!
قربان بودنت که تو جانی برای من!
پیراهنی، تنی، وطنی، خاک و خانهای
تا زندهام زمین و زمانی برای من!
من مجلسم، نشاط و نشورم به دست توست
من سفرهام، شرابی و نانی برای من!
در کیسهام بهغیر هنر، سکهای نماند!
میخواهمت، اگرچه گرانی برای من!
دلخوش به این مشو که مرا پیر میکنی
من پیر هم شوم، تو جوانی برای من!
ما بیهم - ای عزیز - به مقصد نمیرسیم
من نامهام، تو نام و نشانی برای من!
گفتی که آرزوی تو در روزگار چیست؟!
گفتم فقط همین که بمانی برای من!
#مرتضی_لطفی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
قربان بودنت که تو جانی برای من!
پیراهنی، تنی، وطنی، خاک و خانهای
تا زندهام زمین و زمانی برای من!
من مجلسم، نشاط و نشورم به دست توست
من سفرهام، شرابی و نانی برای من!
در کیسهام بهغیر هنر، سکهای نماند!
میخواهمت، اگرچه گرانی برای من!
دلخوش به این مشو که مرا پیر میکنی
من پیر هم شوم، تو جوانی برای من!
ما بیهم - ای عزیز - به مقصد نمیرسیم
من نامهام، تو نام و نشانی برای من!
گفتی که آرزوی تو در روزگار چیست؟!
گفتم فقط همین که بمانی برای من!
#مرتضی_لطفی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دلدل نکن، تو دلنگرانی برای من!
قربان بودنت که تو جانی برای من!
پیراهنی، تنی، وطنی، خاک و خانهای
تا زندهام زمین و زمانی برای من!
من مجلسم، نشاط و نشورم به دست توست
من سفرهام، شرابی و نانی برای من!
در کیسهام بهغیر هنر، سکهای نماند!
میخواهمت، اگرچه گرانی برای من!
دلخوش به این مشو که مرا پیر میکنی
من پیر هم شوم، تو جوانی برای من!
ما بیهم - ای عزیز - به مقصد نمیرسیم
من نامهام، تو نام و نشانی برای من!
گفتی که آرزوی تو در روزگار چیست؟!
گفتم فقط همین که بمانی برای من!
#مرتضی_لطفی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
قربان بودنت که تو جانی برای من!
پیراهنی، تنی، وطنی، خاک و خانهای
تا زندهام زمین و زمانی برای من!
من مجلسم، نشاط و نشورم به دست توست
من سفرهام، شرابی و نانی برای من!
در کیسهام بهغیر هنر، سکهای نماند!
میخواهمت، اگرچه گرانی برای من!
دلخوش به این مشو که مرا پیر میکنی
من پیر هم شوم، تو جوانی برای من!
ما بیهم - ای عزیز - به مقصد نمیرسیم
من نامهام، تو نام و نشانی برای من!
گفتی که آرزوی تو در روزگار چیست؟!
گفتم فقط همین که بمانی برای من!
#مرتضی_لطفی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نمک چه سود؟! که "افکار" آدمی گند است
کجاست آنکه به روز من آرزومند است؟!
گرفته گِردِ جهان را چنان لجنزاری
که آسمان و زمینش تعفنآکند است
زمانهایست که انسان به شهوتش خشنود
زمانهایست که انسان به خشم خرسند است
تراخم است اگر در نقاب عافیت است
توحّش است اگر در لعاب لبخند است
جواهری که نَوَردیده فاضلابی را
چه فرق میکند آخر که قیمتش چند است؟!
به کُشتن است اگر دست آدمی باز است
به زادن است اگر دست آدمی بند است
درختِ نفرت و نفرین چنان به بار آمد
که از سماجتِ آن، بیخِ آرزو کندهست
اگر غلط نکنم ذات اقدسش نومید
اگر غلط نکنم آفرید و شرمندهست
چه بهترست که هیزم کند، بسوزاند
اگرچه عاقبت کار با خداوند است
#مرتضی_لطفی🌹
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
کجاست آنکه به روز من آرزومند است؟!
گرفته گِردِ جهان را چنان لجنزاری
که آسمان و زمینش تعفنآکند است
زمانهایست که انسان به شهوتش خشنود
زمانهایست که انسان به خشم خرسند است
تراخم است اگر در نقاب عافیت است
توحّش است اگر در لعاب لبخند است
جواهری که نَوَردیده فاضلابی را
چه فرق میکند آخر که قیمتش چند است؟!
به کُشتن است اگر دست آدمی باز است
به زادن است اگر دست آدمی بند است
درختِ نفرت و نفرین چنان به بار آمد
که از سماجتِ آن، بیخِ آرزو کندهست
اگر غلط نکنم ذات اقدسش نومید
اگر غلط نکنم آفرید و شرمندهست
چه بهترست که هیزم کند، بسوزاند
اگرچه عاقبت کار با خداوند است
#مرتضی_لطفی🌹
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من سایه نبودم که به دنبال تو باشم!
چون دایه هوادار تو و حال تو باشم!
من نیستم آن سفره که در پای تو ریزم
من نیستم آن سکه که پامال تو باشم
من نیستم آن دفتر علاف که عمری،
در کیف تو، پروندهی اعمال تو باشم!
از شوکت من دور! که با این سرِ پرشور،
تهماندهی فنجان تو و فال تو باشم!
برخیز که من طاقت منتکشیام نیست
زنهار مپندار که حمّال تو باشم!
خوش باش و برو طعمهی صیاد زمان شو
تا چند گرفتار پر و بال تو باشم؟!
ای فتنه چه گویی که بیا شاعر من باش؟!
ترجیح من این است که من لالِ تو باشم!
#مرتضی_لطفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون دایه هوادار تو و حال تو باشم!
من نیستم آن سفره که در پای تو ریزم
من نیستم آن سکه که پامال تو باشم
من نیستم آن دفتر علاف که عمری،
در کیف تو، پروندهی اعمال تو باشم!
از شوکت من دور! که با این سرِ پرشور،
تهماندهی فنجان تو و فال تو باشم!
برخیز که من طاقت منتکشیام نیست
زنهار مپندار که حمّال تو باشم!
خوش باش و برو طعمهی صیاد زمان شو
تا چند گرفتار پر و بال تو باشم؟!
ای فتنه چه گویی که بیا شاعر من باش؟!
ترجیح من این است که من لالِ تو باشم!
#مرتضی_لطفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلدل نکن، تو دلنگرانی برای من!
قربان بودنت که تو جانی برای من!
پیراهنی، تنی، وطنی، خاک و خانهای
تا زندهام زمین و زمانی برای من!
من مجلسم، نشاط و نشورم به دست توست
من سفرهام، شرابی و نانی برای من!
در کیسهام بهغیر هنر، سکهای نماند!
میخواهمت، اگرچه گرانی برای من!
دلخوش به این مشو که مرا پیر میکنی
من پیر هم شوم، تو جوانی برای من!
ما بیهم - ای عزیز - به مقصد نمیرسیم
من نامهام، تو نام و نشانی برای من!
گفتی که آرزوی تو در روزگار چیست؟!
گفتم فقط همین که بمانی برای من!
#مرتضی_لطفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قربان بودنت که تو جانی برای من!
پیراهنی، تنی، وطنی، خاک و خانهای
تا زندهام زمین و زمانی برای من!
من مجلسم، نشاط و نشورم به دست توست
من سفرهام، شرابی و نانی برای من!
در کیسهام بهغیر هنر، سکهای نماند!
میخواهمت، اگرچه گرانی برای من!
دلخوش به این مشو که مرا پیر میکنی
من پیر هم شوم، تو جوانی برای من!
ما بیهم - ای عزیز - به مقصد نمیرسیم
من نامهام، تو نام و نشانی برای من!
گفتی که آرزوی تو در روزگار چیست؟!
گفتم فقط همین که بمانی برای من!
#مرتضی_لطفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لای لای من خواجه را در خواب برد
خواجه ار بستر برون آ مملکت را آب برد
خواجه از بستر برون آ دزد دانا را ببین
با دو صد آداب آمد، با دو صد آداب برد
سیل سارق بس که دیوار مرا کوتاه دید
هرچه دستش می رسید از خانه ام اسباب برد
هرکه آمد دستبردی زد به این خاک عزیز
دید زرخیز است، پس جای طلای ناب برد
فی المثل قلابی افکندم که صیدی برکشم
از قضا آمد نهنگی ، برد و با قلاب برد
#مرتضی_لطفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خواجه ار بستر برون آ مملکت را آب برد
خواجه از بستر برون آ دزد دانا را ببین
با دو صد آداب آمد، با دو صد آداب برد
سیل سارق بس که دیوار مرا کوتاه دید
هرچه دستش می رسید از خانه ام اسباب برد
هرکه آمد دستبردی زد به این خاک عزیز
دید زرخیز است، پس جای طلای ناب برد
فی المثل قلابی افکندم که صیدی برکشم
از قضا آمد نهنگی ، برد و با قلاب برد
#مرتضی_لطفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Rain
Himmelsrandt
این پست رو سیو کن هر لحظه خواستی ناامید شی به ترکیب این اهنگ و شعر #مرتضی_لطفی فکر کن : #پریشان خاطریم اما توانِ #ایستادن هست
◁❚❚▷ ◉──── ❣♪
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌼🌼🌼🌼🌼
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
◁❚❚▷ ◉──── ❣♪
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌼🌼🌼🌼🌼
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هیچم مگوی، حوصلۀ گفتگو کجاست؟
صبح امید نیست، شب آرزو کجاست؟
در من مپیچ شعله ی فریاد من، مپیچ
می خواهمت رها کنم اما گلو کجاست ؟
ای غم بریز خون من و افتخار کن
وز آبرو مترس، تو را آبرو کجاست؟
در من مجوی سرخی برگ نشاط را
گلهای باغ سوخته را رنگ و رو کجاست؟
در دست ما به جز غزل خوش گوار نیست
سنگت برای چیست برادر؟ سبو کجاست؟
از داغ ما هر آنکه ندارد سراغ، کو؟
وز دود دل هر آنکه نبرده است بو کجاست؟
یادش بخیر ... شیشه ی مرهم شکست و رفت
آنکس که ز خم خورده ی اوییم، او کجاست؟!
#مرتضی_لطفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح امید نیست، شب آرزو کجاست؟
در من مپیچ شعله ی فریاد من، مپیچ
می خواهمت رها کنم اما گلو کجاست ؟
ای غم بریز خون من و افتخار کن
وز آبرو مترس، تو را آبرو کجاست؟
در من مجوی سرخی برگ نشاط را
گلهای باغ سوخته را رنگ و رو کجاست؟
در دست ما به جز غزل خوش گوار نیست
سنگت برای چیست برادر؟ سبو کجاست؟
از داغ ما هر آنکه ندارد سراغ، کو؟
وز دود دل هر آنکه نبرده است بو کجاست؟
یادش بخیر ... شیشه ی مرهم شکست و رفت
آنکس که ز خم خورده ی اوییم، او کجاست؟!
#مرتضی_لطفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خستهام... از "بختِ خود را آزمودن" خستهام!
یعنی از بودن ملولم، از نبودن خستهام!
قصهی لولای پیرم، زنگخوردِ سالیان
از صفیرِ جیرجیرِ در گشودن خستهام!
روزِ دیدن رویگردان، روزِ رفتن پایبند
وقتِ گفتن ناامیدم، وَز شنودن خستهام!
از تناقض رودِ خشکم، رهروِ یکجا نشین!
من شتابِ ساکنم از پایسودن خستهام!
"کاشت" هیچ و "داشت" هیچ و لاجرم "برداشت" هیچ
کِشتهام یک مُشت "هیچ" و از درودن خستهام!
بارِ هستی وصلهی دوش است و میباید کشید
ور نه من تا زندهام از زندهبودن خستهام!
#مرتضی_لطفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یعنی از بودن ملولم، از نبودن خستهام!
قصهی لولای پیرم، زنگخوردِ سالیان
از صفیرِ جیرجیرِ در گشودن خستهام!
روزِ دیدن رویگردان، روزِ رفتن پایبند
وقتِ گفتن ناامیدم، وَز شنودن خستهام!
از تناقض رودِ خشکم، رهروِ یکجا نشین!
من شتابِ ساکنم از پایسودن خستهام!
"کاشت" هیچ و "داشت" هیچ و لاجرم "برداشت" هیچ
کِشتهام یک مُشت "هیچ" و از درودن خستهام!
بارِ هستی وصلهی دوش است و میباید کشید
ور نه من تا زندهام از زندهبودن خستهام!
#مرتضی_لطفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀