قامت عمر مرا خشک تر از
شاخه ی بی جان
بشکستی، بشکستی
چه بگویم، به که گویم
که دلم گلشن اسرار تو گشته
گل هر یاد، در این باغ پریشان
به سر انگشت تو در خاطره خاک نشسته
وای بر من که دلم پر ز تمنای تو گشته
نتوانم، نتوانم، نتوانم که بگویم
دل من لیلی اش از یاد نبرده
من که عمرم به تماشای نگاهش
همه بر باد نشسته
همچو لیلای پریشان تو بر خاک نشستم
خسته ام
خسته تر از مرغ پر و بال شکسته
خسته ام
خسته تر از قامت مینای شکسته
جز غم روی رخش در دل حیران چه توان دید
به که گویم
به که گویم که من از عشق غریبش
نگذشتم
نگذشتم
#علیرضا_کلیایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شاخه ی بی جان
بشکستی، بشکستی
چه بگویم، به که گویم
که دلم گلشن اسرار تو گشته
گل هر یاد، در این باغ پریشان
به سر انگشت تو در خاطره خاک نشسته
وای بر من که دلم پر ز تمنای تو گشته
نتوانم، نتوانم، نتوانم که بگویم
دل من لیلی اش از یاد نبرده
من که عمرم به تماشای نگاهش
همه بر باد نشسته
همچو لیلای پریشان تو بر خاک نشستم
خسته ام
خسته تر از مرغ پر و بال شکسته
خسته ام
خسته تر از قامت مینای شکسته
جز غم روی رخش در دل حیران چه توان دید
به که گویم
به که گویم که من از عشق غریبش
نگذشتم
نگذشتم
#علیرضا_کلیایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀