💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
ای بارخدایی که تویی خالق ما شکر
بر هر چه که دادی و ندادی همه را شکر

در عین سلامت همه گوییم تو را حمد
آنگونه که گوییم به هنگام بلا شکر

دادی تو به ما نعمت وافر همه گونه
افسوس که صد یک نتوانیم ادا شکر

دست و دهن و دیده و گوش و جگرومغز
گویند تو را با دل و روح و سر و پا شکر

عزّت ز تو ذلّت ز تو شادی و غم از تو
وی از تو همه درد و دوا فقر و غنا شکر

از بهر زبان و قلم و فکر و تخیّل
وز بهر هوا و نفس و آب و غذا شکر

شرمنده ی اخلاق توایم ای همه جایی
بگذر ز خطاها که نگفتیم سزا شکر

پیشانی اخلاص نهادیم به درگاه
دریاب که ماییم همان بنده ی ناشکر

رحمان و رحیم و ملک الحق ّ مبینی
از اوّل ایجاد الی یوم جزا شکر

گرداشت توان «خوش عمل»البته که می کرد
در هر صدم ثانیه صد بار تو را شکر.

#عباس_خوش‌عمل‌کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر روز

"صبـح" ،

بودنِ بوسہ‌هاے

تـو الزامی‌سـت

تا مـرا بدرقه ڪُنند

بہ سوے جـهانی ڪه خستڪَی‌هایِ

روزمره پیدایم نڪُنند....!

      و

   چقـدر

دلنشین خـواهد بود

صبحی ڪه با بوسہ‌هاے تـو

                            شروع شـود.....!!


#عباس_عظیم_زاده


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از خواب خسته ام؛
به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم
چیزی شبیه بیهوشی،
برای زمان طولانی
شاید هم از بیداری خسته ام
از این که بخوابم
و تهش بیداری باشد
کاش می شد سه سال یا شش سال
یا نه سال خوابید
و بعد بیدار شد
نشد هم..
نشد...


#عباس_معروفی
#وشب‌بخیر👋🏻💫🌙🌟🚶‍♀️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر حرف نام تو را
با عطر گلی می آمیزم
هر خواب گندمزاری را
با نسیم نگاهم بر تنت می نوازم
هر آوای پرنده ای را
از موهای تو می گذرانم
هر شراب نابی را
با مستی لبهای تو مزه مزه می کنم
صدای تو باد را برمی گرداند
گل قشنگم
برمی گردم
پیش از آن که تو را بشناسم برمی گردم
و در ابتدا و انتهای ذهنت ورق می خورم
می خواهی قبل و بعد ذهنت را ببوسم ؟

#عباس_معروفی

#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای بر لب تو زمزمه ی ماه محرّم
بنهاده سر از شوق به درگاه محرّم

از حنجر گلگون شهیدان خدایی است
پیغام تو را : گم نکنی راه محرّم

بر گنبد افلاک ، ملک برد و بر افراشت
پرچم ز کف قائد خونخواه محرّم

با فوج ملک همدل و همراه و هم آواز
شد خیل عزادار دل آگاه محرّم

این قافله در قافله آتشکده دل هاست
افروخته از ماتم جانکاه محرّم

در خشک و تر عالم و آدم زند آتش
گر شعله کشد از سر ِ نی آه محرّم

جز غنچه ی لب های علی اصغر گلپوش
بر خنده نشد باز لبی گاه محرّم

ما خیل گدایان سر کوی حسینیم
با شد که عنایات کند شاه محرّم.
 
#عباس_خوش‌عمل_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای بر لب تو زمزمه ی ماه محرّم
بنهاده سر از شوق به درگاه محرّم

از حنجر گلگون شهیدان خدایی است
پیغام تو را : گم نکنی راه محرّم

بر گنبد افلاک ، ملک برد و بر افراشت
پرچم ز کف قائد خونخواه محرّم

با فوج ملک همدل و همراه و هم آواز
شد خیل عزادار دل آگاه محرّم

این قافله در قافله آتشکده دل هاست
افروخته از ماتم جانکاه محرّم

در خشک و تر عالم و آدم زند آتش
گر شعله کشد از سر ِ نی آه محرّم

جز غنچه ی لب های علی اصغر گلپوش
بر خنده نشد باز لبی گاه محرّم

ما خیل گدایان سر کوی حسینیم
با شد که عنایات کند شاه محرّم.
 
#عباس_خوش‌عمل_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

عزیـزدلـم
با نڪَاهـت مـرا
بـدوز بہ هـرجـا ڪہ
دلـت می‌خـواهد
بـدوز بہ زندڪَی
بہ مـرڪَ
بہ عشــق
بہ هـرچہ دوسـت دارے
در برابـر نڪَاهـت
مـن ابـر می‌شـوم
دود می‌شـوم
ڪہ بتـوانی مثـل بـاد
بـازےام بـدهی...

#عباس_معروفی

#عصرتون_خوش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
رهگذر
بہ من بگو
براے دیدنت ڪجا بایستم ؟؟؟
تو از ڪدام ڪوچہ ، خیابان ،
ڪدام شهر میگذرے ؟؟؟
از تو ڪجا گریزم ،
گریز پاے بے قرار ...
ڪے می‌آیے ؟
چے تنت میڪنے ؟
بہ دستهاے منتظرم چے بگویم ؟
با دل دیوانہ ام چہ ڪنم ؟
عاشقانہ هایم را ڪجا بنویسم ڪہ بخوانے ؟
چشمهات را چے بخوانم ڪہ ندانے ؟
براے سیر ڪردن نگاه
عمر نوح از ڪے طلب ڪنم ؟
رهگذر قشنگ من
دستهات را ڪے بگیرم ؟
براے خندہ هات ڪے بمیرم ؟!!!!


#عباس__معروفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ببین!
تو جاودانہ شدی
این قلب براے تو مے تپد
این دست ها تنت را بہ حافظہ ے جانش سپرده
این نگاہ رد آمدنت را از تہ خیابان مے گیرد هر روز این قلم براے تو مے چرخد هنوزدر دلم شاعرے همچو شمع شعلہ مے ڪشد
پروانہ ے نارنجے من!
هر قطرہ ڪہ مے چڪم یڪ شعر بہ دامنت مے افتد
بزن بہ موهات و راہ بیفت
مے خواهم آمدنت را قاب ڪنم...


#عباس_معروفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
غافـل از تـو نیستم
    حلقه بر دروازه ی جهان میزنی
    بیدار میشوم،
    واز اقیانوسی با تو میگویم
    که غزلهای سوخته ام
    دهلیزهای جهان درنوردیده اند
    ارتباط ، هدیه ی حس آب هاست
    آهوان خواب ،
    از چشـم
    به عطـر بوسـه های تو می رمد
    غرقه در اقیانوس گیسوانت
    برهنه
    سراسر سرزمین پنهان را
    به کشـف تو میگذرم ...

    #عباس_معروفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی نیستی
چـراغ دنـیـا را
پشت سرت خاموش کن...!

#عباس_معروفی
#احسان_خواجه_امیری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کاش آدمی
عشقش را بردارد
برود یک گوشه‌ی دنج
زیر آفتاب
روی مهتاب
لابلای خواب ...

به صــــدای پای اینهــمه عابر، بی‌تفاوت شود
فقط برای یک صدای پا
دلش هُـــــری بریزد

کاش عشــــــق
مثل خواب معصومانه‌ات
ساده باشد...

#عباس_معروفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

هيچ چيزي از تو نمي‌خواستم
عشق من
فقط مي‌خواستم
در امتداد نسيم
گذشته‌ را به انبوه گيسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطوره‌هاي نارنجي
که هنگام راه رفتن
ستاره‌هاي واژگانم
برايت راه شيري بسازند
مي‌خواستم سر هر پيچ
يک شعر بکارم
بزني به موهات
که وقتي برابر آينه مي‌ايستي
هيچ چيزي
جز دست‌هاي من
بر سينه‌ات دل دل نکند
مي‌خواستم تمام راه با تو باشم
نفس بزنم
برايت بجنگم
بخاطرت زخمي شوم
و مغرور پاي تو بايستم
بر ستون يادبود شه...


#عباس_معروفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

هيچ چيزي از تو نمي‌خواستم
عشق من
فقط مي‌خواستم
در امتداد نسيم
گذشته‌ را به انبوه گيسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطوره‌هاي نارنجي
که هنگام راه رفتن
ستاره‌هاي واژگانم
برايت راه شيري بسازند
مي‌خواستم سر هر پيچ
يک شعر بکارم
بزني به موهات
که وقتي برابر آينه مي‌ايستي
هيچ چيزي
جز دست‌هاي من
بر سينه‌ات دل دل نکند
مي‌خواستم تمام راه با تو باشم
نفس بزنم
برايت بجنگم
بخاطرت زخمي شوم
و مغرور پاي تو بايستم
بر ستون يادبود شه...


#عباس_معروفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شادی داشتنت
شادی بغل کردن سازی ست
که درست نمی شناسمش
درست می نوازمش
نت به نت
نفس در نفس

تو از همه جا شروع می شوی
و من هربار بداهه می نوازمت
از هر جای تنت
سبز آبی کبود من
لم بده، رها کن خودت را
آب شو در آغوشم
مثل عطر یاس فراگیرم شو
بگذار یادت بگیرم.


#عباس_معروفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


هيچ چيزي از تو نمي‌خواستم
عشق من
فقط مي‌خواستم
در امتداد نسيم
گذشته‌ را به انبوه گيسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطوره‌هاي نارنجي
که هنگام راه رفتن
ستاره‌هاي واژگانم
برايت راه شيري بسازند
مي‌خواستم سر هر پيچ
يک شعر بکارم
بزني به موهات
که وقتي برابر آينه مي‌ايستي
هيچ چيزي
جز دست‌هاي من
بر سينه‌ات دل دل نکند
مي‌خواستم تمام راه با تو باشم
نفس بزنم
برايت بجنگم
بخاطرت زخمي شوم
و مغرور پاي تو بايستم
بر ستون يادبود شه...


#عباس_معروفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
غافل از تو نیستم
حلقه بر دروازه ی جهان میزنی
بیدار میشوم،
واز اقیانوسی با تو میگویم
که غزلهای سوخته ام
دهلیزهای جهان درنوردیده اند
ارتباط،هدیه ی حس آب هاست
آهوان خواب، از چشم
به عطر بوسه های تو می رمد
غرقه در اقیانوس گیسوانت
برهنه
سراسر سرزمین پنهان را
به کشف تو میگذرم...

#عباس_معروفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
لازم نیست دنیا دیده باشد
همین که تو را خوب ببیند
دنیایی را دیده است

از میلیون‌ها سنگ هم‌رنگ
که در بستر رودخانه بر هم می‌غلتند
فقط سنگی که نگاه ما بر آن می‌افتد
زیبا می‌شود

تلفن را بردار
شماره‌اش را بگیر
و ماموریت کشف خود را
در شلوغ‌ترین ایست‌گاه شهر
به او واگذار کن

از هزاران زنی که فردا
پیاده می‌شوند از قطار
یکی زیبا
و مابقی مسافرند

#عباس_صفاری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
می‌دانی اولین بوسه ی جهان چه‌طور کشف شد؟

دست‌هاش تا آرنج گلی بود
گفت که در زمان‌های بسیار قدیم
زن و مردی پینه‌دوز یک روز به هنگام کار
بوسه را کشف کردند

مرد دست‌هاش به کار بود
تکه نخی را به دندان کند به زنش گفت
بیا این را از لب من بردار و بینداز

زن هم دست‌هاش به سوزن و وصله بود
آمد که نخ را از لب‌های مرد بردارد
دید دستش بند است گفت چه کار کنم
ناچار با لب برداشت شیرین بود، ادامه دادند

📖سال بلوا
#عباس_معروفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀