صبح
سوار بر قطارِ ستارگانِ
سحرگاهی از راه رسید
تو نیامدی .
گنجشک های منتظر
دورِ خانهء من نشستند
و به هر
سایه به خود لرزیدند
تو نیامدی .
شعر از دلم به دهانم،از
لب هایم به دلم پر کشید،
تو نیامدی .
#شمس_لنگرودی
#سلام_صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سوار بر قطارِ ستارگانِ
سحرگاهی از راه رسید
تو نیامدی .
گنجشک های منتظر
دورِ خانهء من نشستند
و به هر
سایه به خود لرزیدند
تو نیامدی .
شعر از دلم به دهانم،از
لب هایم به دلم پر کشید،
تو نیامدی .
#شمس_لنگرودی
#سلام_صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیا و مرا ببر
دیگر، نه آفتاب گُر گرفته
زبانم را روشن می کند
نه بالبال شب پره ای
جانم را می شکافد
و نه شبنمی در قلبم آب می شود!
بیا
دستم را بگیر
و خرده ریز این کلمات تباه شده را
از پیشم جمع کن...
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دیگر، نه آفتاب گُر گرفته
زبانم را روشن می کند
نه بالبال شب پره ای
جانم را می شکافد
و نه شبنمی در قلبم آب می شود!
بیا
دستم را بگیر
و خرده ریز این کلمات تباه شده را
از پیشم جمع کن...
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
کاش دستت را می گرفتم
از پله تاريخ پايين می دويديم
به ابتداي زمين ميرسيديم
آنجا که در گِل آدمی
گل رازقی می روييد
کاش نبضات را ميگرفتم و منتشر می کردم
تا دنيا به حال طبيعی اش برگردد
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کاش دستت را می گرفتم
از پله تاريخ پايين می دويديم
به ابتداي زمين ميرسيديم
آنجا که در گِل آدمی
گل رازقی می روييد
کاش نبضات را ميگرفتم و منتشر می کردم
تا دنيا به حال طبيعی اش برگردد
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست
هر شیشه گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست
بر مرده دلان پند مده خویش نیازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
با مرد خدا، پنجه میفکن چو نمرود ...
این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست
خشنود نشو، دشمن اگر کرد محبت
خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست
جایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
صد بار اگر دایه، به طفل تو دهد شیر
غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست !
#شمس تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر شیشه گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست
بر مرده دلان پند مده خویش نیازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
با مرد خدا، پنجه میفکن چو نمرود ...
این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست
خشنود نشو، دشمن اگر کرد محبت
خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست
جایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
صد بار اگر دایه، به طفل تو دهد شیر
غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست !
#شمس تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می خواهم ببوسمت
اگر این شعر های شعله ورم دهانی بگذارند
می خواهم دستت را بگیرم
اگر که دست دهد این دست این قلم
دستی بگذارند
اینان به نوشتن از تو چنان معتادند
که مجسمه ها به سنگ
و سربازان
به خیالات پیروزی...
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اگر این شعر های شعله ورم دهانی بگذارند
می خواهم دستت را بگیرم
اگر که دست دهد این دست این قلم
دستی بگذارند
اینان به نوشتن از تو چنان معتادند
که مجسمه ها به سنگ
و سربازان
به خیالات پیروزی...
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آیا کسی آنقدر دوستت دارد که از جهان نترسی؟
ترسیدهای؟
از كه؟
از جهان؟
من جهانت.
از گرسنگی؟
من گندمت.
از بیابان؟
من بارانت.
از زمان؟
من كودكیت.
از سرنوشت؟
آه، من هم از "سرنوشت" میترسم ...
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ترسیدهای؟
از كه؟
از جهان؟
من جهانت.
از گرسنگی؟
من گندمت.
از بیابان؟
من بارانت.
از زمان؟
من كودكیت.
از سرنوشت؟
آه، من هم از "سرنوشت" میترسم ...
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
به کتابهایم دل نبستم
کشتیها غرق میشوند
وقتی از کاغذند ...
من هم روزگاری
با واژهها به سوی تو میآمدم
مرا بر ساحل یافتند
با انبوهی الفبا بر پیکر من
که میگریستند ...
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به کتابهایم دل نبستم
کشتیها غرق میشوند
وقتی از کاغذند ...
من هم روزگاری
با واژهها به سوی تو میآمدم
مرا بر ساحل یافتند
با انبوهی الفبا بر پیکر من
که میگریستند ...
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبور..
مثل درختي كه در آتش مي سوزد
و توان گريختن ندارد!
حيرت زده چون گوزني
كه شاخ هاي بلند در شاخه گرفتارش کرده اند!
همه اين روزها چنینیم! "
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مثل درختي كه در آتش مي سوزد
و توان گريختن ندارد!
حيرت زده چون گوزني
كه شاخ هاي بلند در شاخه گرفتارش کرده اند!
همه اين روزها چنینیم! "
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من که در صورت خوبان همه او میبینم
تو مپندار که من روی نکو میبینم
نیست در دیده من هیچ مقابل همه اوست
تو قفا مینگری من همه رو میبینم
هر کجا مینگری دیده بدو مینگرد
هر چه میبینم ازو جمله بدو میبینم
تو بیک سوش نظر میکنی و من همه سو
تو ز یک سو و منش از همه سو میبینم
می باقیست که بیجام و سبو مینوشم
عکس ساقی است که در جام و سبو میبینم
گاه با جمله و گه جمله ازو میدانم
گاه او جمله و گه جمله در او میبینم
بوی گلزار تو از باد صبا میشنوم
سرو بستان ترا بر لب جو میبینم
مغربی آنکه تواش میطلبی در خلوت
من عیان برسر هر کوچه و کو میبینم
#شمس_مغربی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو مپندار که من روی نکو میبینم
نیست در دیده من هیچ مقابل همه اوست
تو قفا مینگری من همه رو میبینم
هر کجا مینگری دیده بدو مینگرد
هر چه میبینم ازو جمله بدو میبینم
تو بیک سوش نظر میکنی و من همه سو
تو ز یک سو و منش از همه سو میبینم
می باقیست که بیجام و سبو مینوشم
عکس ساقی است که در جام و سبو میبینم
گاه با جمله و گه جمله ازو میدانم
گاه او جمله و گه جمله در او میبینم
بوی گلزار تو از باد صبا میشنوم
سرو بستان ترا بر لب جو میبینم
مغربی آنکه تواش میطلبی در خلوت
من عیان برسر هر کوچه و کو میبینم
#شمس_مغربی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
عاقلان!
پا مگذارید
به میخانهی عشق
داغِ صد مُهرِ جنون
خورده به پیشانی ما
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاقلان!
پا مگذارید
به میخانهی عشق
داغِ صد مُهرِ جنون
خورده به پیشانی ما
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دیدار تو کشتزار نور است
آهویى بیقرار
که از لب تشنهاش
آفتاب سحر فرو مىریزد،
دیدارت سکوت است
آبشار پرندگانى که راه سپیده را مىجویند،
لیوانى عسل
در کف ناخدایى خسته که بوى نهنگ مىدهد،
چایى دم کشیده
درست لحظهیى که از تمام دغدغهها فارغ میشود
دیدار تو کشتزار نور است
با بزهایى از بلور
که به سوى صخره چرا میکنند
بى آن که بدانند مىشکنند
و غبار بلور
در روحم فرو مىپاشند.
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آهویى بیقرار
که از لب تشنهاش
آفتاب سحر فرو مىریزد،
دیدارت سکوت است
آبشار پرندگانى که راه سپیده را مىجویند،
لیوانى عسل
در کف ناخدایى خسته که بوى نهنگ مىدهد،
چایى دم کشیده
درست لحظهیى که از تمام دغدغهها فارغ میشود
دیدار تو کشتزار نور است
با بزهایى از بلور
که به سوى صخره چرا میکنند
بى آن که بدانند مىشکنند
و غبار بلور
در روحم فرو مىپاشند.
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من که در صورت خوبان همه او میبینم
تو مپندار که من روی نکو میبینم
نیست در دیده من هیچ مقابل همه اوست
تو قفا مینگری من همه رو میبینم
هر کجا مینگری دیده بدو مینگرد
هر چه میبینم ازو جمله بدو میبینم
تو بیک سوش نظر میکنی و من همه سو
تو ز یک سو و منش از همه سو میبینم
می باقیست که بیجام و سبو مینوشم
عکس ساقی است که در جام و سبو میبینم
گاه با جمله و گه جمله ازو میدانم
گاه او جمله و گه جمله در او میبینم
بوی گلزار تو از باد صبا میشنوم
سرو بستان ترا بر لب جو میبینم
مغربی آنکه تواش میطلبی در خلوت
من عیان برسر هر کوچه و کو میبینم
#شمس_مغربی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو مپندار که من روی نکو میبینم
نیست در دیده من هیچ مقابل همه اوست
تو قفا مینگری من همه رو میبینم
هر کجا مینگری دیده بدو مینگرد
هر چه میبینم ازو جمله بدو میبینم
تو بیک سوش نظر میکنی و من همه سو
تو ز یک سو و منش از همه سو میبینم
می باقیست که بیجام و سبو مینوشم
عکس ساقی است که در جام و سبو میبینم
گاه با جمله و گه جمله ازو میدانم
گاه او جمله و گه جمله در او میبینم
بوی گلزار تو از باد صبا میشنوم
سرو بستان ترا بر لب جو میبینم
مغربی آنکه تواش میطلبی در خلوت
من عیان برسر هر کوچه و کو میبینم
#شمس_مغربی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوستت دارم
و #عشق تو از نامم می تراود
مثل شیره ی تک درختی مجروح
در حیاط زیارتگاهی...
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و #عشق تو از نامم می تراود
مثل شیره ی تک درختی مجروح
در حیاط زیارتگاهی...
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای درخشان ز رخت مهر سپهر عالی
سایه ات از رخ ذرّات مبادا خالی
ما چو ذرّه همه در سایه خورشید توایم
بر مدار از سر ما سایه ز فارغ بالی
دلم از زلف تو پیوسته پریشان حالست
گرچه جمعست در آن جمع پریشان حالی
#شمس_مغربی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سایه ات از رخ ذرّات مبادا خالی
ما چو ذرّه همه در سایه خورشید توایم
بر مدار از سر ما سایه ز فارغ بالی
دلم از زلف تو پیوسته پریشان حالست
گرچه جمعست در آن جمع پریشان حالی
#شمس_مغربی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آرام باش عزیزِ من
آرام باش...
حکایت دریاست زندگی!
گاهی درخشش آفتاب،
برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو میرویم
چشمهای مان را میبندیم
همه جا تاریکیست
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون میآوریم
و تلالو آفتاب را میبینیم
زیر بوته ای از برف، که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری،
طالع میشود
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آرام باش...
حکایت دریاست زندگی!
گاهی درخشش آفتاب،
برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو میرویم
چشمهای مان را میبندیم
همه جا تاریکیست
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون میآوریم
و تلالو آفتاب را میبینیم
زیر بوته ای از برف، که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری،
طالع میشود
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آسان است براي من
که خيابانها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم
که صدای باران را به جز تو کسی نشنود
آسان است
به درخت انار بگويم
انارش را خود به خانۀ من آورَد
آسان است
آفتاب را سه شبانه روز بیآب و دانه رها کنم
و روزِ ضعيفشده را ببينم
که عصازنان از آسمان خزر بالا میرود
آسان است يک چهچۀ گنجشک را ببافم
و پيراهنِ خوابات کنم
آسان است برای من
که به شهابِ نوميد فرمان دهم که به نقطۀ اولاش برگردد
برای من آسان است
به نرمیِ آبها سخن بگويم و دل صخره را بشکافم
آسان است ناممکنها را ممکن شوم
و زمين، در گوشام بگويد: بس کن رفيق!
اما
آسان نيست معنیِ مرگ را بدانم
وقتی تو به زندگی آری گفتهای!.
#شمس_لنگرودی
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که خيابانها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم
که صدای باران را به جز تو کسی نشنود
آسان است
به درخت انار بگويم
انارش را خود به خانۀ من آورَد
آسان است
آفتاب را سه شبانه روز بیآب و دانه رها کنم
و روزِ ضعيفشده را ببينم
که عصازنان از آسمان خزر بالا میرود
آسان است يک چهچۀ گنجشک را ببافم
و پيراهنِ خوابات کنم
آسان است برای من
که به شهابِ نوميد فرمان دهم که به نقطۀ اولاش برگردد
برای من آسان است
به نرمیِ آبها سخن بگويم و دل صخره را بشکافم
آسان است ناممکنها را ممکن شوم
و زمين، در گوشام بگويد: بس کن رفيق!
اما
آسان نيست معنیِ مرگ را بدانم
وقتی تو به زندگی آری گفتهای!.
#شمس_لنگرودی
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
الفبا برای سخن گفتن نیست،
برای نوشتن نام توست
اعداد
پیش از تولّد تو به صف ایستادند
تا راز زادروز تو را بدانند
دستهای من
برای جستوجوی تو پیدا شدند
دهانم
کشف دهان توست
ای کاشف آتش!
در آسمان دلم تودهی برفیست
که به خندههای تو دل بستهاست...
تو آب شدهای
در اندوهِ اسبها
دلتنگے درهها
قطراتِ شبنم،
مه نمیگذارد ڪه ببینمت.
شانهبهسر تاجش را به زمین میگذارد
ڪه تو شهبانوے ڪوهستانها شوی
ڪفشدوزڪها خالهاے سیاهشان را
براے گردنبندِ تو در بارانها رها میڪنند
قوچها براے تو با درختِ صنوبر میجنگند
مه نمیگذارد ڪه ببینمت.
تو هستے و نیستی
خالقِ امروزِ من!
تو هستے و نیستی
و سرانگشتهایم پهلو میگیرند
بر صفحهے ڪاغذ
و گواه میآورند
سورههاے سپید را
از دریاے مه.. .
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در اندوهِ اسبها
دلتنگے درهها
قطراتِ شبنم،
مه نمیگذارد ڪه ببینمت.
شانهبهسر تاجش را به زمین میگذارد
ڪه تو شهبانوے ڪوهستانها شوی
ڪفشدوزڪها خالهاے سیاهشان را
براے گردنبندِ تو در بارانها رها میڪنند
قوچها براے تو با درختِ صنوبر میجنگند
مه نمیگذارد ڪه ببینمت.
تو هستے و نیستی
خالقِ امروزِ من!
تو هستے و نیستی
و سرانگشتهایم پهلو میگیرند
بر صفحهے ڪاغذ
و گواه میآورند
سورههاے سپید را
از دریاے مه.. .
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را در پیرهنم می جویم...
درخونم..!
در آتش باغهایم....
که درختانش قلم..
مه و بارنش کاغذند....
ترا در صبحانه ی موسیقی می جویم...
وقتی که به نت های چکیدن آب...
در لیوانت خیره است..!
در لرزش طیاره ها...
وقتی به نام تو برخورد می کنند..
و ترا نمی یابم...!
مگر هنگامی که در آینه ها خیره ام...
در گردبادی تیره از هنجره ها...
سربازان...حاکمان..
و سکوت دستش را باز میکند...
تا آبی بنوشم که تو تقدیسش کرده ای...
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
درخونم..!
در آتش باغهایم....
که درختانش قلم..
مه و بارنش کاغذند....
ترا در صبحانه ی موسیقی می جویم...
وقتی که به نت های چکیدن آب...
در لیوانت خیره است..!
در لرزش طیاره ها...
وقتی به نام تو برخورد می کنند..
و ترا نمی یابم...!
مگر هنگامی که در آینه ها خیره ام...
در گردبادی تیره از هنجره ها...
سربازان...حاکمان..
و سکوت دستش را باز میکند...
تا آبی بنوشم که تو تقدیسش کرده ای...
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را
در پیرهنم می جویم
در خونم
در آتش باغ هایم
که درختانش قلم
مه و بارانش کاغذند.
تو را
در صبحانه موسیقی می جویم
وقتی که به نت های چکیدن آب در لیوانت خیره است
در لرزش طیاره ها
وقتی به نام تو برخورد می کنند.
و تو را نمی یابم
مگر هنگامی که در آینه ها خیره ام
در گردبادی تیره از حنجره ها، سربازان، حاکمان
و سکوت دستش را باز می کند
تا آبی بنوشم که تو تقدیسش کرده یی.
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در پیرهنم می جویم
در خونم
در آتش باغ هایم
که درختانش قلم
مه و بارانش کاغذند.
تو را
در صبحانه موسیقی می جویم
وقتی که به نت های چکیدن آب در لیوانت خیره است
در لرزش طیاره ها
وقتی به نام تو برخورد می کنند.
و تو را نمی یابم
مگر هنگامی که در آینه ها خیره ام
در گردبادی تیره از حنجره ها، سربازان، حاکمان
و سکوت دستش را باز می کند
تا آبی بنوشم که تو تقدیسش کرده یی.
#شمس_لنگرودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀