💖کافه شعر💖
2.76K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.07K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
.
راهی به هیچ صحن و سرایی نداشتم
تب داشتم، امید شفایی نداشتم

من شهروند شهر فراموش بوده‌ام
در ذهن هیچ آینه جایی نداشتم

غم‌های عالم آمده بود از چهار سو
اما چراغ راهنمایی نداشتم

پا گیج بود و دست به هر سو که می‌گریخت
ظلمت ادامه داشت، عصایی نداشتم

همزادهای بختکی‌ام در گلوی من
فریاد را زدند، صدایی نداشتم

شب را شبیه شاخه‌ی بی‌نغمه زیستم
دیگر بریده بودم و نایی نداشتم

کم کم تمام روزنه‌ها بسته می‌شدند
یعنی که خوف بود، رجایی نداشتم

دست غریق بودم و کارم تمام بود
ای وای اگر که دست دعایی نداشتم

#سید_حسین_میری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
راهی به هیچ صحن و سرایی نداشتم
تب داشتم، امید شفایی نداشتم

من شهروند شهر فراموش بوده‌ام
در ذهن هیچ آینه جایی نداشتم

غم‌های عالم آمده بود از چهار سو
اما چراغ راهنمایی نداشتم

پا گیج بود و دست به هر سو که می‌گریخت
ظلمت ادامه داشت، عصایی نداشتم

همزادهای بختکی‌ام در گلوی من
فریاد را زدند، صدایی نداشتم

شب را شبیه شاخه‌ی بی‌نغمه زیستم
دیگر بریده بودم و نایی نداشتم

کم کم تمام روزنه‌ها بسته می‌شدند
یعنی که خوف بود، رجایی نداشتم

دست غریق بودم و کارم تمام بود
ای وای اگر که دست دعایی نداشتم

#سید_حسین_میری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
راهی به هیچ صحن و سرایی نداشتم
تب داشتم، امید شفایی نداشتم

من شهروند شهر فراموش بوده‌ام
در ذهن هیچ آینه جایی نداشتم

غم‌های عالم آمده بود از چهار سو
اما چراغ راهنمایی نداشتم

پا گیج بود و دست به هر سو که می‌گریخت
ظلمت ادامه داشت، عصایی نداشتم

همزادهای بختکی‌ام در گلوی من
فریاد را زدند، صدایی نداشتم

شب را شبیه شاخه‌ی بی‌نغمه زیستم
دیگر بریده بودم و نایی نداشتم

کم کم تمام روزنه‌ها بسته می‌شدند
یعنی که خوف بود، رجایی نداشتم

دست غریق بودم و کارم تمام بود
ای وای اگر که دست دعایی نداشتم

#سید_حسین_میری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀