💖کافه شعر💖
2.6K subscribers
4.39K photos
2.93K videos
12 files
1.04K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
بی سبب نیست که بادیدن تو خنده کنم
بانفسهای مسیحا دل خود زنده کنم

آنقَدَر ازتو دراین سینه غزلها دارم
که دلِ خسته به اشعارِ تو آکنده کنم

توهمانی که دلم درپیِ سودای تو رفت
آسمان خواهم از انوارِ تو تابنده کنم

هرکه باعشق درافتاد برافتاد یقین
مدعی راهمه جا ساکت وشرمنده کنم

نظری بردلِ ماکن که شود مستِ جمال
کشورِ عشق به آن چشمِ تو پاینده کنم

توشوی رهبر وسالارِ همه دلشدگان
عاشقان را به درِ عشق پناهنده کنم

شاهِ شطرنجِ دلت کیش کند فرزینش
آمدم دل به رخِ ماهِ تو بازنده کنم

#داودواعظی_مصباح

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم شکایت از این سردی زمانه کند
مگر به فصل زمستان گلی جوانه کند

به قعرچاه مرا دردِ دوریت ای گل
زبیکسی چه کنم روز وشب روانه کند

چراهمیشه مرا دیدنت شده عادت؟
که وصل روی تورا دم به دم بهانه کند

چه میشود برسد دست من به پیچش زلف
به اشتیاق شبی گیسوی تو شانه کند

چه چاره ای کنم این فکرِ پر سراسیمه
برای دیدن تو فکر زیرکانه کند

به تیرغیب دچارم که بخت بد دارم
به سنگ میخورد اقبالم و کمانه کند

بیا وبادل من همنشین و همدم باش
که مرغ دل به هوایت هوای دانه کند

نه میروم پی یاری دگر نه جام شراب
اگر که تیرنگاهت مرا نشانه کند

#داودواعظی_مصباح

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای گوزوم آغلاما بیل دردیوه درمان گله جاق
قیش گیدوب یازدا آچان غنچه ی خندان گله جاق

توکه جاق سینه سینه ساچلارینی دلدارین
ایده جاق درد وغمین عومرونی تالان گله جاق

داغدا قارلار ارییب سوآخاجاق باغچالارا
هربولاغ جوشقون اولوب شاد و خرامان گله جاق

لاله لرقیرمیزی رنگه بویانوب چوللرده
اورگین خوشلوقونا گورنیجه امکان گله جاق

یئر یاشول دون گیئنیب گوزقاش آتار هرگلنه
سوئگولون سینه ده سازی سنه مهمان گله جاق

بزم عشرت قورولوب حسرت اورکدن گیده جاق
بزم جانانه گوزل زلفی پریشان گله جاق

شمع وپروانه گول وبولبولون احوالینی گور
یازگلیب سونبولیله سوسنه ده جان گله جاق

بیرطرفدن یاغاجاق رحمتِ یزدان یاغوشی
بیرطرفدن اوخیان بولبول خوشخوان گله جاق

دوداقین غنچه سینی نازیله یاریم آچاجاق
بیر اوپوشلن سیخیلان قلبیمه سامان گله جاق

#داودواعظی_مصباح

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
با قافیه ی عشق شدی همدم رازم
در وسعت زیبایی تو کلبه بسازم

احساس جوانی کنم از گرمی قلبت
با خاطره ی وصلت روی تو بنازم

از یمن وجودت غم دل می رود از یاد
در سختی ایام دگر بار نبازم

بنشین به برم ای صدف معرفت و عشق
تا جعد سیه موی توباعشق نوازم

گل کرده ببین  پنجره با دیدن رویت
بر عطر شکوفای دلت هست نیازم

عطر خوش گیسوی تو گلزار ندارد
مستانه به سودای تودر سوز و گدازم

آشفته ترین حالت گیسوی پریشان
هرلحظه شود قبله گه راز ونیازم

سلطان محبت که تو باشی دل ما را
من عاشق دلباخته در اوج فرازم

#داودواعظی_مصباح

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
توبه اگرچه کرده ام باز گناه میکنم
رنگِ سفیدِ بخت خود بی تو سیاه میکنم

مشتریم به گوهرت محوِ طلوعِ طلعتت
میرود ارکفم عنان تاکه نگاه میکنم

سهمِ من از جهان ببین دلهره و سراب شد
عمرِ گرانِ خود فقط بی تو تباه میکنم

فوجِ بلا و بیکسی درپیِ من روانه شد
نیست تحملم ولی خواه و نخواه میکنم

یک شبِ عمرم ازصفا باتواگر سحر شود
کی به گلایه یک دمی ناله و آه میکنم؟

ازهمه جاکه راندنم نیست مجال ماندنم
درد دل و گلایه را با دلِ چاه میکنم

قاصدخوش خبر اگر مژده ی وصلت آورد
جان ودل و گلاب و گل زینتِ راه میکنم

نامدی و جهان شده تیره و شامِ من عزا
چشمِ پر از امید را خیره به ماه میکنم

#داودواعظی_مصباح

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
فرشِ زیرپای تو باشد تمامِ کهکشان
کرده ای تسخیر دنیا را به مهرت مهربان

ازطلوعِ خاورِ خورشیدِ چشمت صبحدم
روزِ زیبایی برای اهلِ عالم شد عیان

طلعتِ نورِ رخت خورشید را شرمنده کرد
زیرِ بارانِ بهاری بنگر آن رنگین کمان

مشرق ومغرب تمنای ظهورت را کنند
شهرتِ شیداییت رفته فراتر از کران

هورِ هستی بخش هم باتو هم آوا میشود
تاشود زیباتر از هر روز روی آسمان

ای فروغِ دیده های عاشقانِ بیقرار
جامِ مینا گشته از لعلِ مذابت ارغوان

حسرتِ روی تورا مهتاب هردم میکِشد
تاکند یک شب تورا در آسمانش میهمان

مثلِ آبِ چشمه جوشان و زلالی آفرین
تانفس داری بماند این زلالی جاودان

دردلت موجِ محبت دلستانی میکند
گشته ای باغِ غزل راعاشقانه باغبان

یکدم از یادِ توغافل نیست دلهای حزین
باتو باشد محفلِ شعر وغزلها شادمان

#داودواعظی مصباح

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
حدیث عشق تورا عاشقان کنند ازبر
صفای سینه ی نازت فراتر از گوهر

سفیر مهر و محبت تویی دراین وادی
صبا مگر که رساند به گوش ازتو خبر

یقین وصال تورا آرزوی دل باشد
دو دیده ازغمِ هجران همیشه باشد تر

نوای چنگ و رباب و صدای لرزانم
زند به وقتِ جدایی به جانِ خسته شرر

نداری از دلِ بیچاره ام خبر گویا
که میخورم ز فراقت همیشه خونِ جگر

ظهورِ نورِ رخت عالمی منور کرد
ندیم از گلِ رویت ستاره ای بهتر

رسیده شهره ی مهرت به طاقِ عرشِ برین
تویی که محفلِ جانانه گشته ای ساغر

یکی دوتا نه هزاران ستاره در پیشت
نشسته اند تماشایِ زهره ی ازهر

#داودواعظی مصباح

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ساقی بریز باده دوپیمانه بیشتر
مستانه سرنهم درِ میخانه بیشتر

منکه ندیده ام به جز از لذتِ سراب
با شربِ می مگر شود افسانه بیشتر

جان را فداکنم به رهت ای فرشته خو
گردد منوّر از رخِ تو خانه بیشتر

یا بروصالِ توبرسم عاشقی کنم
یاسوزم از شراره ی فتانه بیشتر

من باشم وتو باشی وحرفِ نگفته ام
خواهم نوازشم کند آن شانه بیشتر

آن شانه ای که سربنهم مست وبیقرار
آید شمیمِ شاخه ی ریحانه بیشتر

دستم چو شانه شانه کند زلفِ عنبرت
باشم بروی سینه ی جانانه بیشتر

#داودواعظی_مصباح

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز با چشمان نازت خنده بر عالم زدی
کار عشق و عاشقی را نازنین برهم زدی

خنده ی مستانه ات دل رابه رویا برد و باز
تیر نابودی به قلب غصه ها و غم زدی

تاگرفتی وسعتِ دلهای عاشق را به دست
برسویدای دلِ هرعاشقی پرچم زدی

تا سحرگاهان تراوید از لبِ لعلت مذاب
قطره ی آبِ طلا بر صورتِ شبنم زدی

بسکه میبخشی به میخانه صفا و دلبری
دست بربالایِ دستِ بخششِ حاتم زدی

تشنه ی آبِ بقا بودیم کز راه آمدی
ازشرابت بردلِ مجروحِ ما مرهم زدی

آفرین برهمتِ والایت ای سروِ چمان
دستِ رد برسینه ی نامرد ونامحرم زدی

#داودواعظی_مصباح

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بریده هجر تو ای نازنین امان مرا
ببین که داغِ تو برده ز کف توان مرا

بیا نیا که‌نشد کار،حرف مااین است
کساد کرده دو رویی ببین دکان مرا

به‌یمنِ مقدم پاکت‌جهان‌شودرضوان
بگیر دستِ گهر بارِ خود عنان مرا

به‌جمعه‌ها که‌رسم‌دست‌بردعاهستم
به‌شور وشوقِ وصالت‌ببین‌فغان‌مرا

زدستِ‌ظلم‌وجهالت‌خوشی‌نمانده‌دگر
کشیده‌اند به بی‌راهه‌چون‌کیان مرا

بیاکه غرقِ‌صفاوخوشی شود عالم
به نور، تا که منوّر کنی کران مرا

نمازِ حاجتِ خود را ادا کنم با تو
ملیح و ناز و محنّا بکن اذان مرا

برای آمدنت لحظه می‌شمارم تا
به‌شهدِ وصل،معطّر کنی‌دهان مرا

بدون روی‌تو عمرِ گران هدر کردم
حساب‌کن به‌کرم‌سودوهم‌زیان‌مرا

بیا و دادِ ستمدیگان بگیر آقا
که‌ظلم کرده‌جراحت‌ تن‌وروان‌مرا

بگو گناهِ منِ دل بریده آیا چیست
خراب کرده فلک‌خشتِ‌آشیان‌مرا

عنایتی بکن ای‌صاحبِ‌کرم یکدم
پناه باش به‌هرجای دوستان مرا

#داودواعظی مصباح

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
زوزه های گرگ بی رحمی که دارد عزم جنگ
عرصه رابر برّه ی بیچاره کرده تنگِ تنگ

ماهیِ آزادِ دریا گشته پنهان در خفا
میهراسد ازهجومِ نابهنگامِ نهنگ

تاکند آهوی زیبا قصدِ صحرا یا چمن
درکمینش منتظر بنشسته آماده پلنگ

این چه قانونیست هرکس پول دارد یا که زور
میشود مشهور و مینامند نامش را زرنگ

آنکه بی فکر و تعقّل میکند عزم شکار
گرکمان گیرد به دستش میخورد تیرش به سنگ

هرکه می بازد به دنیاعقل و دینش را یقین
میشود دلبسته ی رنگ ولعابش بی درنگ

درمثل دنیا به ظاهرآن عروسِ خوشگل است
دلبر وفتانه باشد مه جمال وشوخ وشنگ

باطنش اما فریب و حقه و دوز و کلک
هرکه عاشق شد به دنیا میشود شهدش شرنگ

آخرِ دنیا فنا و مکنتِ دنیا فناست
گرچه باشدظاهرش زیبا و نقشش رنگ رنگ

تا غنی میبیند آوارِ ضعیفِ مستمند
بهرِ ویران کردنش گیرد به دستِ خود کلنگ

ای که داری میفروشی آبرویت را به نان
باچه رویی میزنی پیشانی خود مُهرِ ننگ؟

ازوجودت پاک کن حرص وطمع راچون طمع
میکند پای تورا در زندگانی سست ولنگ

تابه کی براین جهان بی وفا دلبسته ای
کم بزن بردامنِ بی اعتبارِ پست چنگ

#داودواعظی_مصباح

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀