💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.37K photos
2.91K videos
12 files
1.02K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
آتش عشقت به خاكستر بدل كرد آخرم
گر نداری باور از دنيای ويرانم بپرس

در تب عشق تو می سوزد چراغ هستی ام
سوزشم را اينك از اشعار سوزانم بپرس

#حسين_منزوی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
اتاق را همه خورشید می‌کنی هر صبح

سلام آینهٔ روی رف نهادهٔ من!





#حسين_منزوی

#درودها_یاران_جان_صبحتون_بخیر

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
اتاق را همه خورشید می‌کنی هر صبح

سلام آینهٔ روی رف نهادهٔ من!





#حسين_منزوی
#درودها_یاران_جان_صبحتون_بخیر

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
برق سپيده ديدم در مشرق جبينت
گلها به ديده چيدم از باغ آستينت

در اوج خويش همچون خورشيد نيمروزی
ای حلقه‌ ی افق‌ها در سايه ی نگينت

چون باده ميتراود از كوزه ای نگارين
شعری كه می‌تراود از چشم نازنينت

چشم تو گرم نجواست با من كه آمدی؟ آه!
عمری نشسته بودم اق عشق در كمينت

آيا تو آن صدايی ای آشنا كه بايد
تا جاودان بپيچد در هستی‌ام طنينت؟

#حسين_منزوی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
برق سپيده ديدم در مشرق جبينت
گلها به ديده چيدم از باغ آستينت

در اوج خويش همچون خورشيد نيمروزی
ای حلقه‌ ی افق‌ها در سايه ی نگينت

چون باده ميتراود از كوزه ای نگارين
شعری كه می‌تراود از چشم نازنينت

چشم تو گرم نجواست با من كه آمدی؟ آه!
عمری نشسته بودم اق عشق در كمينت

آيا تو آن صدايی ای آشنا كه بايد
تا جاودان بپيچد در هستی‌ام طنينت؟

#حسين_منزوی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
آتش عشقت به خاکستر بدل کرد آخرم
گر نداری باور از دنیای ویرانم بپرس

پرده در پرده همه خنیاگر عشق توام
شور و شوقم را از آوازی که می خوانم بپرس

#حسين_منزوی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
آتش عشقت به خاکستر بدل کرد آخرم
گر نداری باور از دنیای ویرانم بپرس

پرده در پرده همه خنیاگر عشق توام
شور و شوقم را از آوازی که می خوانم بپرس

#حسين_منزوی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
آتش عشقت به خاکستر بدل کرد آخرم
گر نداری باور از دنیای ویرانم بپرس

پرده در پرده همه خنیاگر عشق توام
شور و شوقم را از آوازی که می خوانم بپرس

#حسين_منزوی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
مرا مست کردی شرابی مگر
گرفتی مرا شعر نابی مگر؟

گرفتم سراغ تو را از نسیم
گل نو رس من ، گلابی مگر؟

به سوی تو می‌آیم اما دریغ
مرا میفریبی سرابی مگر؟

رهاندی مرا ازغم تشنگی
چه سبزم به یاد تو آبی مگر؟

زبرق نگاهت چنان برف کوه
دلم آب شد آفتابی مگر؟

#حسين_منزوی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
برق سپيده ديدم در مشرق جبينت
گلها به ديده چيدم از باغ آستينت

در اوج خويش همچون خورشيد نيمروزی
ای حلقه‌ ی افق‌ها در سايه ی نگينت

چون باده ميتراود از كوزه ای نگارين
شعری كه می‌تراود از چشم نازنينت

چشم تو گرم نجواست با من كه آمدی؟ آه!
عمری نشسته بودم اق عشق در كمينت

آيا تو آن صدايی ای آشنا كه بايد
تا جاودان بپيچد در هستی‌ام طنينت؟

#حسين_منزوی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
برق سپيده ديدم در مشرق جبينت
گلها به ديده چيدم از باغ آستينت

در اوج خويش همچون خورشيد نيمروزی
ای حلقه‌ ی افق‌ها در سايه ی نگينت

چون باده ميتراود از كوزه ای نگارين
شعری كه می‌تراود از چشم نازنينت

چشم تو گرم نجواست با من كه آمدی؟ آه!
عمری نشسته بودم اق عشق در كمينت

آيا تو آن صدايی ای آشنا كه بايد
تا جاودان بپيچد در هستی‌ام طنينت؟

#حسين_منزوی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
برق سپيده ديدم در مشرق جبينت
گلها به ديده چيدم از باغ آستينت

در اوج خويش همچون خورشيد نيمروزی
ای حلقه‌ ی افق‌ها در سايه ی نگينت

چون باده ميتراود از كوزه ای نگارين
شعری كه می‌تراود از چشم نازنينت

چشم تو گرم نجواست با من كه آمدی؟ آه!
عمری نشسته بودم اق عشق در كمينت

آيا تو آن صدايی ای آشنا كه بايد
تا جاودان بپيچد در هستی‌ام طنينت؟

#حسين_منزوی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
مرا مست کردی شرابی مگر
گرفتی مرا شعر نابی مگر؟

گرفتم سراغ تو را از نسیم
گل نو رس من ، گلابی مگر؟

به سوی تو می‌آیم اما دریغ
مرا میفریبی سرابی مگر؟

رهاندی مرا ازغم تشنگی
چه سبزم به یاد تو آبی مگر؟

زبرق نگاهت چنان برف کوه
دلم آب شد آفتابی مگر؟

#حسين_منزوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
به سینه می‌زندم سر، دلی کـه کرده هوایت
دلی کـه کرده هـوای، کرشمه‌ های صدایت

گِـره بـه کارِ من افتـاده است، از غمِ غـربت
کجاست چابکیِ دست‌ های عقده گشایت؟

«دلم گرفته برایت»زبانِ ساده‌ی عشق است
سلیس و ساده بگـویـم: دلـم گرفته برایت!

#حسين_منزوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرا مست کردی شرابی مگر
گرفتی مرا شعر نابی مگر؟

گرفتم سراغ تو را از نسیم
گل نو رس من ، گلابی مگر؟

به سوی تو می‌آیم اما دریغ
مرا میفریبی سرابی مگر؟

رهاندی مرا ازغم تشنگی
چه سبزم به یاد تو آبی مگر؟

زبرق نگاهت چنان برف کوه
دلم آب شد آفتابی مگر؟

#حسين_منزوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
من خود نمی‌روم دگری می‌برد مرا
نابرده باز سوی تو می‌آورد مرا

 در اين مراقبت چه فريبی است ای تبر
هيزم شكن برای چه می‌پرورد مرا ؟

 عمری است پايمال غمم تا كه زندگی
 اين بار زير پای كه می‌گسترد مرا

 شرمنده نيستيم ز هم در گرفت و داد
 چندانكه می‌خورم غم تو ، می‌خورد مرا

 قسمت كنيم آنچه كه پرتاب می‌شود
 شاخه گل قبول تو را، سنگ رد مرا


#حسين_منزوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز

هر چند خط کشیده بر آیینه‌ات زمان
در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز

سودای دلنشین نخستین و آخرین!
عمرم گذشت و توام در سری هنوز

ای نازنین درخت نخستین گناه من!
از میوه‌های وسوسه بارآوری هنوز

آن سیب‌های راه به پرهیز بسته را
در سایه سار زلف، تو می‌پروری هنوز

با جرعه‌ای ز بوی تو از خویش می‌روم
آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز

#حسين_منزوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شمیم پیرهنی با  نسیم
صبح فرست
که چشم در رهم ای
گل به بوی درمانت...


#حسين_منزوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

شمیم پیرهنی
با  نسیم صبح فرست
که چشم در رهم ای
گل به بوی درمانت...


#حسين_منزوی
#سلام_صبحتون_بهشت
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من تو را در چالشی از عشق دعوت میکنم
حس نا آرام خود را با تو قسمت میکنم

شرم اگر چه مهلت حرفم نداده بارها
با غزل اینبار در گفتن جسارت میکنم

هر چه دارم جزهمین دفترچه ی شعرو قلم
در کناری میگذارم با تو خلوت میکنم

واژه ها گر در حضورت رنگ خود را باختند
با کلامی ساده در عشقم سماجت میکنم

رشوه خواهم داد خورشید طلایی را به زور
تا نبیندصورتت را چون حسادت میکنم

یا تو میمانی پس از امشب کنارم سالها
یا نمیمانی و من با غصه عادت میکنم


#حسين_منزوی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀