یک بوسه می خواهم ز تو، امروز و فردا می کنی
شاید که می دانی مرا، این گونه شیدا می کنی
از شهد شیرین لبت، یک جرعه می خواهم فقط
دیوانه دیگر کردی ام، از بس مبادا می کنی
از لب نشد، از چانه ات ، از سیب های گونه ات
از چشم چون جادو که خود بر من هویدا می کنی
گفتی برو وقت دگر، بخشم تو را صد بوسه ای
یک بوسه ی نقد کنون، با نسیه سودا می کنی؟
چندان لجاجت می کنی، گویی که سنگ خاره ای
اما یقین دارم تو هم، تغییر پیدا می کنی
#جواد_امیرحسینی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
شاید که می دانی مرا، این گونه شیدا می کنی
از شهد شیرین لبت، یک جرعه می خواهم فقط
دیوانه دیگر کردی ام، از بس مبادا می کنی
از لب نشد، از چانه ات ، از سیب های گونه ات
از چشم چون جادو که خود بر من هویدا می کنی
گفتی برو وقت دگر، بخشم تو را صد بوسه ای
یک بوسه ی نقد کنون، با نسیه سودا می کنی؟
چندان لجاجت می کنی، گویی که سنگ خاره ای
اما یقین دارم تو هم، تغییر پیدا می کنی
#جواد_امیرحسینی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
درک این فاصله بین من و تو دشوار است
وصلت ای ماهِ دل افروز، دگر پندار است
من که عمری است به پایِ دلِ تو سوخته ام
سهمم از عشق تو جانا، نه همین مقدار است
سالها وعده ی وصلت چه به روزم آورد
حاصلش چشم پرآب و بدنی تبدار است
این همه رنج و بلا بر سر من آوردی
چون اسیری که کتک خوردن او اجبار است
آنچنان مست تو بودم که نمی دانستم
عشق من در نظرت،ای گلِ من، ابزار است
بس کن این ظلم که تابم بسر آمد، جانا
سینه از جور و جفای تو دگر انبار است
می کُشی این تن رنجور، تو و وجدانت!
محتضر را چه نیازی به چنین آزار است؟
#جواد_امیرحسینی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
وصلت ای ماهِ دل افروز، دگر پندار است
من که عمری است به پایِ دلِ تو سوخته ام
سهمم از عشق تو جانا، نه همین مقدار است
سالها وعده ی وصلت چه به روزم آورد
حاصلش چشم پرآب و بدنی تبدار است
این همه رنج و بلا بر سر من آوردی
چون اسیری که کتک خوردن او اجبار است
آنچنان مست تو بودم که نمی دانستم
عشق من در نظرت،ای گلِ من، ابزار است
بس کن این ظلم که تابم بسر آمد، جانا
سینه از جور و جفای تو دگر انبار است
می کُشی این تن رنجور، تو و وجدانت!
محتضر را چه نیازی به چنین آزار است؟
#جواد_امیرحسینی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
دیشب دوباره یادش آمد به خانه ی من
مهمان خلوتم شد یار شبانه ی من
یادش چو ماه هر شب تابیده بر دل من
روشن شود ز نورش شبهای ویرانه ی من
آن بی وفا نگارم کز هجر او ملولم
یادش وفا کند با این قلب دیوانه ی من
با یاد او خوشم من، اما چه می شد آخر
هجرش رسد به پایان دلدار دردانه ی من
جانم به لب رسیده، آن شمعِ جان کجا شد
می خواهد آخر بسوزد جان چو پروانه ی من
از دوری و فراقش، ترسم چنان بگریم
کز سیلِ اشک گردد ویرانه، کاشانه ی من
می ترسم آخر بیاید روزی که من نباشم
از یاد رفته باشد غمگین فسانه ی من
#جواد_امیرحسینی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
مهمان خلوتم شد یار شبانه ی من
یادش چو ماه هر شب تابیده بر دل من
روشن شود ز نورش شبهای ویرانه ی من
آن بی وفا نگارم کز هجر او ملولم
یادش وفا کند با این قلب دیوانه ی من
با یاد او خوشم من، اما چه می شد آخر
هجرش رسد به پایان دلدار دردانه ی من
جانم به لب رسیده، آن شمعِ جان کجا شد
می خواهد آخر بسوزد جان چو پروانه ی من
از دوری و فراقش، ترسم چنان بگریم
کز سیلِ اشک گردد ویرانه، کاشانه ی من
می ترسم آخر بیاید روزی که من نباشم
از یاد رفته باشد غمگین فسانه ی من
#جواد_امیرحسینی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
کاش می شد خاک کوی بارگاهت می شدم
اولین قربانی روی چو ماهت می شدم
تا که شاید پیش پای تو فرو افتم به خاک
کاش می شد اشک چشمان سیاهت می شدم
کاش می شد شاخه ای گل می شدم در دست تو
سرخوش از ناز و نیاز گاه گاهت می شدم
کاش می شد تار مویی می شدم در گیسویت
غرق در رقص و سماع صبح گاهت می شدم
کاش می شد صبح و شب محو دو چشمان تو شد
ناخدایی می شدم غرق نگاهت می شدم
کاش می شد چون زلیخا یک نظر بر من کنی
تا چنان یوسف اسیر بی گناهت می شدم
۸
ای خدای عشق و عرفان، ای دلیل عاشقی
کاش می شد حلقه بوس خانقاهت می شدم
این همه ای کاش ها قلب مرا پژمرد و کشت
کاش می شد زنده از گرمای آهت می شدم
#جواد_امیرحسینی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
اولین قربانی روی چو ماهت می شدم
تا که شاید پیش پای تو فرو افتم به خاک
کاش می شد اشک چشمان سیاهت می شدم
کاش می شد شاخه ای گل می شدم در دست تو
سرخوش از ناز و نیاز گاه گاهت می شدم
کاش می شد تار مویی می شدم در گیسویت
غرق در رقص و سماع صبح گاهت می شدم
کاش می شد صبح و شب محو دو چشمان تو شد
ناخدایی می شدم غرق نگاهت می شدم
کاش می شد چون زلیخا یک نظر بر من کنی
تا چنان یوسف اسیر بی گناهت می شدم
۸
ای خدای عشق و عرفان، ای دلیل عاشقی
کاش می شد حلقه بوس خانقاهت می شدم
این همه ای کاش ها قلب مرا پژمرد و کشت
کاش می شد زنده از گرمای آهت می شدم
#جواد_امیرحسینی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️