💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
شب گذشت از نیمه و عشقم تو بیداری هنوز
مثل من شاید تو هم با غم گرفتاری هنوز

در تبِ عشقِ تو میسوزد تنم چون کوره ای
دلخوش از بیماریم چون تو پرستاری هنوز

در کنارت آرزوهایم به مقصد میرسد
چون چراغ روشنم در هر شب تاری هنوز

دلبریهایت دوچندان میشود لطفا بخند
بهترین آرامشم هستی و دلداری هنوز

دلخوشی های فراوانی طلب داری قبول
بوسه های بیشماری هم بدهکاری هنوز

لشگر غم آمده غارت کند امشب مرا
غم ندارم چون به غمهایم تو غمخواری هنوز

حرفِ دل را مینویسد در غزل سنگ صبور
بهترین مَطلَع برای خلقِ اشعاری هنوز

#جواد_الماسی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
آرزو دارم دلت بی غم، خوشی‌ها بی‌شمار
باب میل تو بچرخد چرخه‌ی این روزگار

آرزو دارم لبت خندان به کامت دلخوشی
فصل فصلِ سال تو زیبا شود همچون بهار

این دعای من برای توست ای محبوب من!
دوستانت برقرار و دشمنانت خارِ خار

کوه باشی، استوار و مثل دریا بی‌کران
تا ابد هرگز نبینم من تو را با غم دچار

آسمان آرزوهایت همیشه صاف صاف
حاجتت باشد یکی با حکمت پروردگار

آرزو دارم که زخم عشق تو باشد عمیق
هیچ زخمی دلنشین‌تر نیستش جز زخم یار

هیچ در دستش ندارد جز غزل، سنگ صبور
این غزل تقدیم تو ای بهترین دار و ندار❤️✌️

#جواد_الماسی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
محبوب منی دارو ندارم شده ای تو
آشوب منم صبر و قرارم شده ای تو

دل در قفس عشق تـو آزادتـرین است
دلخواه ترین بند و حصارم شده ای تو

لبـخنـد تــو نقـاشی زیبــای خـداوند
سرسبز ترین فصل بهارم شده ای تو

با بودن تو هیچ نیازم به کسی نیست
غمخوار منی وکس و کارم شده ای تو

غیر از تو دگر من به کسی دل نسپارم
مهتابِ شبِ تیره و تارم شده ای تو

آغوش تو هست امن ترین نقطه ی دنیا
ازغصه و غــم راه فــرارم شده ای تــو

صد شکر خدا را تو شدی سنگ صبورم
همدردم و همصحبت و یارم شده ای تو

#جواد_الماسی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بعدِ تـو حالِ دلم هیچ زمان خوب نبود
همهٔ شهر به جز وحشت و آشوب نبود

چون پرستوی مهاجر همه جا سرزده ام
همه جا خانه ولۍخانه ی محبوب نبود

همه شب سوختم از دردِ فراقت گلِ من
چه کنم جنسِ دل ازآهن و ازسنگ نبود

بعدِ تـو هیچ کسی، جایِ تـو را پُر نکند
چهرهٔ هیچ کسی، مثلِ تو مجذوب نبود

به تـو با اشک نوشتم همه ی خاطره را
و کنون مانده بـه جز دفترِ مرطوب نبود

بعدِ تو نامِ مرا غصه نوشت سنگِ صبور
جنسِ عشقِ منوتو چینۍو مرغوب نبود

#جواد_الماسی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شاخه ای گُل را اسیرِ دستِ طوفان دیده ای؟
کـودکِ گـم کرده مـادر، در خیابان دیده ای؟

بـاغبـانی کـه تمـامِ حـاصـل اش آفـت زده
یـا گُـلِ پـژمرده ای را در گلستـان دیده ای؟

نیمه شب ها شاهدِ صد بـار مُردن بوده ای؟
خواب و بیـداری بگو حالِ پریشان دیده ای؟

شــاهـدِ مـرگِ تمــامِ آرزوهـا بـوده ای؟
مـادری را در عـزای طفـلِ بی جان دیده ای؟

با نقـابِ خنـده بـر صورت نشستی انجمن؟
در میـانِ خنده ها چشمـانِ گریان دیده ای؟

خیسِ دلتنگی شدی در لحظه های بیکسی؟
بلبـلی بی آشیـان را در زمستـان دیده ای؟

حالِ من صدها برابر بدتر ازاین گفته هاست
مثلِ من سنگِ صبوری را به دوران دیده ای؟

#جواد_الماسی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
آمدی لیلی ولی مجنـون از اینجا رفته است
خسته شد از بیوفایۍکوله بارش بسته است

آمدی لیـلی! ولی این آمدن بی فایده است
عشق هامون گو چرا بوی خیانت داده است

آمدی لیلی ولی اینجا شقـایق خسته است
تا ابد رَختِ عزا بر مرگِ عشق پوشیده است

آمدی لیلی ولی شهرِ دلم بی حوصله است
نوش دارویی ولی ،سهرابِ تو که مُرده است

آمدی لیـلی ولی این آمدن بی پـرده است
چونکه مجنونت دگر، از زندگانی رفته است

مثلِ هرشب غصه ام تنهاییم را رانده است
تا سپیده پیشِ من آن با وفایم مانده است

یک نفر نـامِ مرا سنگِ صبورم خوانده است
بعدِ مرگم شعـرهایم یـادگاری مانده است

#جواد_الماسی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
به دل آهنگ غمگین چون صدای نی لبک دارم
و من با ابر تیره دردی مشترک دارم

به هرکس خوبی ام لیکن جوابم با بدی بوده
به این احوال خود سوزم که دستی بی نمک دارم

#جواد_الماسی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب گذشت از نیمه و عشقم تو بیداری هنوز
مثل من شاید تو هم با غم گرفتاری هنوز

در تبِ عشقِ تو میسوزد تنم چون کوره ای
دلخوش از بیماریم چون تو پرستاری هنوز

در کنارت آرزوهایم به مقصد میرسد
چون چراغ روشنم در هر شب تاری هنوز

دلبریهایت دوچندان میشود لطفا بخند
بهترین آرامشم هستی و دلداری هنوز

دلخوشی های فراوانی طلب داری قبول
بوسه های بیشماری هم بدهکاری هنوز

لشگر غم آمده غارت کند امشب مرا
غم ندارم چون به غمهایم تو غمخواری هنوز

حرفِ دل را مینویسد در غزل سنگ صبور
بهترین مَطلَع برای خلقِ اشعاری هنوز

#جواد_الماسی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
چرخ گردون با دلم به به چه بازی میکند
با من خسته عجب بنده نوازی میکند

چون نسیمی گه ملایم، گه طوفانی مخوف
وای عجب حال وهوایی بی قراری میکند

میشوم مهمان نا خوانده برایت خاطرات
تلخ وشیرینش عجب مهمان نوازی میکند

مثل هر شب قطره های اشک بامن همسفر
دیدگان منتظر شب زنده داری میکند

آب و جارو میکنم من کوچه های بیکسی
بهر دیدارت عزیز، لحظه شماری میکند

من که خود زخمی زجور روزگار و سرنوشت
از چه رو بر زخم کهنه ، زخم کاری میکند

منکه با یادش کنم روزو شبم را طی ولی
آن عزیز مهربان، نا مهربانی میکند

میشوم سنگ صبور و صبر در راه وصال
روزگارم گر چه با من کج مداری میکند

#جواد_الماسی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شاخه ای گُل را اسیرِ دستِ طوفان دیده ای؟
کـودکِ گـم کرده مـادر، در خیابان دیده ای؟

بـاغبـانی کـه تمـامِ حـاصـل اش آفـت زده
یـا گُـلِ پـژمرده ای را در گلستـان دیده ای؟

نیمه شب ها شاهدِ صد بـار مُردن بوده ای؟
خواب و بیـداری بگو حالِ پریشان دیده ای؟

شــاهـدِ مـرگِ تمــامِ آرزوهـا بـوده ای؟
مـادری را در عـزای طفـلِ بی جان دیده ای؟

با نقـابِ خنـده بـر صورت نشستی انجمن؟
در میـانِ خنده ها چشمـانِ گریان دیده ای؟

خیسِ دلتنگی شدی در لحظه های بیکسی؟
بلبـلی بی آشیـان را در زمستـان دیده ای؟

حالِ من صدها برابر بدتر ازاین گفته هاست
مثلِ من سنگِ صبوری را به دوران دیده ای؟


#جواد_الماسی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خانـه‌ای ویرانـه را آباد کردن مشکل است
یـا دلی آزرده را، دلشاد کردن مشکل است

یک نفـر باشی مقابل لشکری از درد و غم
بی سپر بر آهِ دل، امداد کردن مشکل است

بلبـلی کُنـجِ قفـس، آوازِ غـم سر می‌ دهد
کنجِ زندان ازخوشی فریادکردن مشکل است

دفتـرِ دیـروز در دیـروز مانـد و بستـه شد
خاطراتِ تلخ را، بر بـاد کردن مشکل است

کارِ مَه رویـان در عـالم جز جفا چیزی نبود
دل شود بندِ کسی آزاد کردن مشکل است

پس بيا سنگ صبورم خانه‌ ای ویران مکن
خانـه ی ویرانه را، آباد کردن مشکل است

#جواد_الماسی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر تو باشی ماه من، تاریکی شب دیدنی است
چشم تو در خواب باشد، نازنین بوسیدنی است

خالق هستی چو نقاشی، کشیده روی تو
مثل گیلاس است لبهایت، نگارم چیدنی است

دست و پا گم میکنم، تا بوی عطرت میرسد
ضرب قلبم چند برابر، حال و روزم دیدنی است

میشود شاعر به شوقت، هم قلم، هم دفترم
شعر در وصف تو باشد، نازنینم خواندنی است

گاه گاهی سر بزن، بر عاشق دل خسته ات
رد پایت تا ابد، بر خاطراتم ماندنی است

خنده کن، بشکن سکوتی که به شبها آمده
با صدای خنده ات، غصه ز دنیا راندنی است

عشق این سنگ صبور، با تو شود معنا عزیز
عشق از چشمان خسته، نازنینم خواندنی است

#جواد_الماسی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر تو باشی ماه من، تاریکی شب دیدنی است
چشم تو در خواب باشد، نازنین بوسیدنی است

خالق هستی چو نقاشی، کشیده روی تو
مثل گیلاس است لبهایت، نگارم چیدنی است

دست و پا گم میکنم، تا بوی عطرت میرسد
ضرب قلبم چند برابر، حال و روزم دیدنی است

میشود شاعر به شوقت، هم قلم، هم دفترم
شعر در وصف تو باشد، نازنینم خواندنی است

گاه گاهی سر بزن، بر عاشق دل خسته ات
رد پایت تا ابد، بر خاطراتم ماندنی است

خنده کن، بشکن سکوتی که به شبها آمده
با صدای خنده ات، غصه ز دنیا راندنی است

عشق این سنگ صبور، با تو شود معنا عزیز
عشق از چشمان خسته، نازنینم خواندنی است

#جواد_الماسی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نی بزن خواهش
ولی #امشــب ڪمی غمگین نواز

خـوش نباشـد حـال مـن امشـــب
ڪمی با من بساز


#جواد_الماسی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آمدی لیلی ولی مجنـون از اینجا رفته است
خسته شد از بیوفایۍکوله بارش بسته است

آمدی لیـلی! ولی این آمدن بی فایده است
عشق هامون گو چرا بوی خیانت داده است

آمدی لیلی ولی اینجا شقـایق خسته است
تا ابد رَختِ عزا بر مرگِ عشق پوشیده است

آمدی لیلی ولی شهرِ دلم بی حوصله است
نوش دارویی ولی ،سهرابِ تو که مُرده است

آمدی لیـلی ولی این آمدن بی پـرده است
چونکه مجنونت دگر، از زندگانی رفته است

مثلِ هرشب غصه ام تنهاییم را رانده است
تا سپیده پیشِ من آن با وفایم مانده است

یک نفر نـامِ مرا سنگِ صبورم خوانده است
بعدِ مرگم شعـرهایم یـادگاری مانده است

#جواد_الماسی

‌ ‎‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفته بودی غم مخور سنگ صبورت میشوم



دست من را بیکسی محکمتر از محکم گرفت😔

#جواد_الماسی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بی تو مهتاب شبی کوچه مرا آآآآآه کشید
روی دیواره ی دل، عکس تورا ماه کشید

شانه بر شانه ی تو برد مرا سمت غزل
کوچه تا آخر شب در غزلم آه کشید

کوچه که سنگ صبور دل ناسور من است
ماه من ناز تو را در دل این چاه کشید

قصه ی مهر و وفا گفتم و گفتی که نگو
دست تقدیر مرا تا تو، به  اکراه کشید

دور از زخم زبان باد، گل با نمکم
رفت و کبریت در انبار پر از کاه کشید

خاطرم بارور از عشق سترون شده است
بی سبب نیست تو را این همه دلخواه کشید ..
بی تو مهتاب شبی غصه به قلبم جا شد
دل ماتم زده ام بی تو تک و تنها شد

شوق دیدار تو از  چشم ترم خواب ربود
دیدن رنگ خوشی بعد تو یک رویا شد

شب و صحرا و گل و سنگ که یادت مانده ؟
همه دل داده شدند و سر تو غوغا شد‌

پیش آن جوی که با هم لب آن بنشستیم
آنقدر اشک فشاندم که دگر دریا شد

تو به من سنگ زدی قلب مرا بشکستی
بعد تو غصه مرا همدم این شبها شد

خواستم بگذرم از کوچه ولی خاطره ها
در دلم تازه شد و مانع رفتن پا شد
بعدِ تـو حالِ دلم هیچ زمان خوب نبود
همهٔ شهر به جز وحشت و آشوب  نبود

چون پرستوی مهاجر همه جا سرزده ام
همه جا خانه ولۍخانه ی محبوب نبود

همه شب سوختم از دردِ فراقت گلِ من
چه کنم جنسِ دل ازآهن و ازسنگ نبود

بعدِ تـو هیچ کسی، جایِ تـو را پُر نکند
چهرهٔ هیچ کسی، مثلِ تو مجذوب نبود

به تـو با اشک نوشتم همه ی خاطره را
و کنون مانده بـه جز دفترِ مرطوب نبود

بعدِ تو نامِ مرا غصه نوشت سنگِ صبور
جنسِ عشقِ منوتو چینۍو مرغوب نبود

❤️
#جواد_الماسی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز یادت در دلم امشب قیامت می کند
بی تو دلتنگی مرا هرلحظه غارت میکند

میگذارم سر بروی شانه های بیکسی
فاصله امشب شده قاضی قضاوت میکند


واژه کم آورده ام تا وصف تو زیبا کنم
خوب میدانم قلم دارد جسارت می کند

هیچکس زیباتر از تو در جهان هرگز نشد
چشم را حیرت زده آن قد و قامت میکند

آنچنان دلبسته ات هستم برای لحظه ای
غافل از یادت که باشم دل شکایت میکند

بینهایت دوستت دارم فراوان بیشمار
آینه حتی به عشق ما حسادت میکند

هیچ دردستش ندارد جز غزل سنگ صبور
تا نفس دارد به تو عرض ارادت میکند

#جواد_الماسی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بندگی کن ای دلم اینجا کسی یارتونیست .
کس خریدار دل صادق دراین بازارنیست.

اسمان دارد گلایه ازجفادرحق عشق .
مثل باران هیچکس گویی عزادارتونیست.

قسمت پروانه شدسوختن اززهجر فراق .
ذره ،ذره اب شدشمع ولی غمخوارنیست.

راه پرپیچ وخمی داردجهان عاشقی .
ماکه ره گم کرده ایم ،راه بلدانگارنیست.

خلوتی بایدکه عاشق باخودش خلوت کند.
چون خریدار دل بشکسته جزمعبود نیست.

#جواد_الماسی

‌ ‎‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو  همانی که دل  از دیدن  تو سیر نشد
جاودان عشق تودرسینه ی من پیرنشد

بارها زخم زدند ، خسته شدم  ، نالیدم
از همه خسته ولی از تو که دلگیر نشد

بامن عاشق دلخسته چه کردی که چنین
زندگی بعد تو جز دلهره تفسیر نشد

روز وشب سوخته ام ساخته ام با غم تو
از  فراق تو مگر  اشک سرازیر نشد

هرکجا مینگرم غیر رُخت نیست که نیست
به جز عکس تو درآینه تصویر  نشد

آخر قصه ی ما بیکسی زود رس است
آخر قصه از اول که نفس گیر  نشد

با که گویم غم بی حد تو را سنگ صبور
دل او با دل تو بسته به زنجیر نشد


#جواد_الماسی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀