💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
دلــم یک بـوسه میخواهد ؛ که مرد افکن بـُوَد جانا
مـــرا آن بـــوسه ای را ده ؛ کـــه بـنـیـادم ور اندازد

مــرا محکـم در آغـوشت ؛ بگیـر و مست و لالـم کن
پس از آن بوسه باران کن، که مستیم از سر اندازد

شـدم هم کیش عاشق ها ؛ سر از پا من نه بشناسم
همـی دانــم که معشـوقــی ؛ همـین مـا را در اندازد

من از شهد لب ات امشب ؛ بـنـوشــم آن شـرابی را
که غیر از من کسی نوشد ؛ وی اش را در شر اندازد

تو ای مستانه ای جـانـا ؛ مـکن منع ام ز بـوسیدن
که راقـب با لـب لعل ات ؛ جـهـانـــی را بر اندازد


#بداهه_رامین_راقب

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
رسیده مژده ی وصلی که اتفاق افتاد
از آن زمان چه بگویم که بد فراق افتاد

میان طاق دو ابرو چنان سکوتی شد
یکی دعای دو زائر که در رواق افتاد

نشد که چشم بصیرت گشوده باشم تا
رمیده شد دل پاکت و انشقاق افتاد

از آن زمان چه گذشت و چه بر سرم آمد
قسم به بانی عالم چنین سیاق افتاد

بیا بیا که گذشته زمان عشرت شد
همایش گل و بلبل که خوش وفاق افتاد

سرای این دل پیرم به روی تو شد باز
تو کی شوی به سرایم که اشتیاق افتاد

یگانه عشق جوانی بیا که من هستم
مباد و آن دم و ساعت که این نفاق افتاد

#بداهه_رامین_راقب

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
رقص گیسوی پریشان تو بی جانم کرد
از خم کوچه هویدا شد و حیرانم کرد

مست آهنگ رهایی شدم آنگه که شبی
یک نگاه از پس آن پرده پریشانم کرد

ناله های من رسوای دو عالم نشنید
رخت هجرت به تنم راهی ایوانم کرد

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ی فال مرا بر سر پیمانم کرد

بخت من با غزلی خورد گره کز بد شانس
دل دیوانه ی من را به گریبانم کرد

راقب و معرکه ی شب زدگان گرد هم اند
عطر گیسوی تو چون آمده ویرانم کرد

#بداهه_رامین_راقب

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از همان لحظه ی آغاز دلت با ما بود
لبت اما پی اما اگرو حاشا بود

عشق فریاد نگاهت شد و بر بادم داد
تو نگفتی و جهان دید و سرش دعوا بود

هر زمان داد زدی نعره زدی بر سر من
عقده های دل شیدا شده ات پیدا بود

کم نیاوردم و تسلیم نشد قلب و دلم
مرد مجنون دل من خسته تر از لیلا بود

شعله ی حس تو سوزاند پر و بالم را
وسط معرکه ی عشق دلت رسوا بود

پرم از قصه ی پردرد که انشا کردی
ننوشتم غزلی چون به دلم غوغا بود

#زهرا_اسدی


جوابیه👇👇👇👇👇👇


راز نا گفته ی ما گفتی و خود پیدا بود
از سرِ شب لب تو باز و سخن از ما بود

ما که خود رفته به بادیم و جهان می داند
یادمان داد نگاهت که فقط نجوا بود

نعره را من نزدم ، خواهش بیجا کردم
رسم این گنبد دوّار چرا امّا بود ؟

ای خدا من چه کنم قلب تو سنگ است و ضخیم
قلب من همچو حباب و سرِ آن دعوا بود

بال و پر گفتی و سوزانده شد این شه پرِ من
مصلحت بوده که راقب ، صنم ات شیدا بود

#بداهه_رامین_راقب_موشّح

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب
به مومیایی لطف توام نشانی داد

تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد

#حافظ


جوابیه👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

رسیده مژده ی وصلی که اتفاق افتاد
از آن زمان چه بگویم که بد فراق افتاد

میان طاق دو ابرو چنان سکوتی شد
یکی دعای دو زائر که در رواق افتاد

نشد که چشم بصیرت گشوده باشم تا
رمیده شد دل پاکت و انشقاق افتاد

از آن زمان چه گذشت و چه بر سرم آمد
قسم به بانی عالم چنین سیاق افتاد

بیا بیا که گذشته  زمان عشرت شد
همایش گل و بلبل که خوش وفاق افتاد

سرای این دل پیرم به روی تو شد باز
تو کی شوی به سرایم که اشتیاق افتاد

یگانه عشق جوانی بیا که من هستم
مباد و آن دم و ساعت که این نفاق افتاد

#بداهه_رامین_راقب

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وحشت ما از شب و از ساحل و دریا نبود
ترس انسان از ازل از عشق بود و یک کلام

رشک قابیل آنچنان در خون انسان ها دوید
کُشت خوف عاشقی هابیلیان را  وسّلام

#بداهه_رامین_راقب

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شرمنده‌ام قربان! کمی باران ندارید؟

در خود پلاسیدم، شما گلدان ندارید؟

این قدر بداخمید! پس لبخندتان کو؟

جز این نگاه سرد یخ‌بندان، ندارید؟

قربان! چرا وقتی که می‌بینید ما را

در ذهنتان تصویری از انسان ندارید؟

گیرم که ما زشتیم، این آغازمان نیست

باشد، شما زیبا! ولی پایان ندارید؟

آه این تکبّر... این تکبّر، شرک محض است

در خود مگر، یا نوح، یا توفان ندارید؟

البته می‌بخشید، اما مطمئنید

مخلوط با ایمان‌تان، شیطان ندارید؟!

#عبدالرضا_فریدزاده


جوابیه 👇👇👇👇👇👇👇👇

رگبار      بارانم      ببین       ابر       بهارم
از  هر  گل  و  گلدان  بگی   بهر  تو  دارم

من خنده رو و شادم و یک دل پر از مهر
یعنی  که   گرمم  با  کسی  اخمی  ندارم

نخوت که در من مرده  مدتهاست مرده
روی   تو   را   میبینم   و   من  بی قرارم

از  خود  نگو  زشتی  که اصل خلقتی تو
قیمت  نداری  تا  که   بهرت  من   گذارم

بهر  خدا  از کبر  و از شیطان مکن بحث
من  تا  همیشه  از  خودم  هم  در فرارم

#بداهه_رامین_راقب

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀