💖کافه شعر💖
2.78K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
برای خواب معصومانه ی عشق
کمک کن بستری از گل بسازیم

برای کوچ شب هنگام وحشت
کمک کن با تن هم پل بسازیم

کمک کن سایه بونی از ترانه
برای خواب ابریشم بسازیم

کمک کن با کلام عاشقانه
برای زخم شب مرهم بسازیم

بذار قسمت کنیم تنهاییمونو
میون سفره ی شب تو با من

بذار بین من و تو دستای ما
پلی باشه واسه از خود گذشتن...


#ایرج جنتی عطایی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
تو فکر یک سقفم
تو فکر یک سقفم، یک سقف بی‌روزن
یک سقف پابرجا، محکم‌تر از آهن
سقفی که تن‌پوشِ هراس ما باشه
تو سردی شب‌ها، لباس ما باشه
سقفی اندازه‌ی قلب من و تو .. واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف آینه‌ها .. واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف، با تو از گل، از شب و ستاره میگم
از تو و از خواستن تو، میگم و دوباره میگم
زندگیم‌و زیر این سقف، با تو اندازه می‌گیرم
گم میشم تو معنی تو، معنی تازه می‌گیرم
سقف‌مون افسوس و افسوس، تن ابر آسمونه
یه افق یه بی‌نهایت، کمترین فاصله‎مونه

#ایرج_جنتی_عطایی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب آشیان شب‌زده ، چکاوک شکسته‌پر 
رسیده‌ام به ناکجا ، مرا به خانه‌ام ببر 

کسی به یاد عشق نیست ، کسی به فکر ما شدن 
از آن تبار خودشکن تو مانده‌ای و بغض من 

از این چراغ مُردگی از این بر آب سوختن 
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن 

چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست 
مرا به خانه‌ام ببر که شهر ، شهر یار نیست 

مرا به خانه‌ام ببر ستاره دل‌نواز نیست 
سکوت نعره می‌زند که شب ترانه‌ساز نیست 

مرا به خانه‌ام ببر که عشق در میانه نیست 
مرا به خانه‌ام ببر اگر چه خانه ، خانه نیست 

از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن 
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن 

چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست 
مرا به خانه‌ام ببر که شهر ، شهر یار نیست ...


#ایرج_جنتی_عطایی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
این چه شوریست که در دور قمر می‌بینم
همه افاق پر از فتنه و شــــــــــر می‌بینم

هـــــــر کسی روزه بِهی می‌طلــبد از ایام
علت آنست که هـــــــر روز بــَتَر می‌بیــــنم

ابلهان را همه شـــربت زگلاب و قند است
قوت دانا همه از خون جگــــــــر می‌بینم

اســـــــب تازی شـــده زخمی به زیر پالان
طوق زرین همـــه بر گردن خــر می‌بینم

دختران را همه در جنگ و جدل با مـــادر
پســــــــران را همه بد خواه پدر می‌بینم

هیـــــچ رحـــــمی نه برادر به برادر دارد
هیـــــچ شفقت نه پدر را به پـسر می‌بینم

پند حـــــــافظ بشنو خواجه برو نیکی کن
که من این پند به از گنج و گُهر می‌بینم

#ایرج_جنتی_عطایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
این چه شوریست که در دور قمر می‌بینم
همه افاق پر از فتنه و شــــــــــر می‌بینم

هـــــــر کسی روزه بِهی می‌طلــبد از ایام
علت آنست که هـــــــر روز بــَتَر می‌بیــــنم

ابلهان را همه شـــربت زگلاب و قند است
قوت دانا همه از خون جگــــــــر می‌بینم

اســـــــب تازی شـــده زخمی به زیر پالان
طوق زرین همـــه بر گردن خــر می‌بینم

دختران را همه در جنگ و جدل با مـــادر
پســــــــران را همه بد خواه پدر می‌بینم

هیـــــچ رحـــــمی نه برادر به برادر دارد
هیـــــچ شفقت نه پدر را به پـسر می‌بینم

پند حـــــــافظ بشنو خواجه برو نیکی کن
که من این پند به از گنج و گُهر می‌بینم

#ایرج_جنتی_عطایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با اینکه داس دلهره
گردن این دقیقه ها رو میشمره
با اینکه آینه از شبو گریه پره
با اینکه تو مهتاب و آب
صدای کوچ است و شتاب
با اینکه تو پستوی ذهن همه‌کس
رد گریزه و قفس
میشه قربانی این وحشت منحوس نشد
هنوزم میشه تسلیم شب و اسیر کابوس نشد
میشه باز سنگر از ترانه ساخت و به قرق سر نسپرد
هنوزم میشه عاشق شد و از ستاره مایوس نشد

#ایرج_جنتی_عطایی


❀═‎‌‌‌🌼
⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو شکوه دمیدنِ نوری
که نشسته به سینه‌ی آب
تو صدای شکفتن روزی
که رسیده ز قلّه‌ی خواب

تو گذشتی از توفان‌ها
تو گذشتی از باران‌ها
طاز بی‌کران‌ها

تو رسیدی از آن‌سوی دریا
گل و عشق و ترانه رسید
گلِ یخ از نسیم تو پژمرد
دل غنچه به سینه تپید

تو بمان
تو بمان
تو بمان ای همیشه‌بهار
ای شکوه سبزه‌زار...
❤️
#ایرج_جنتی_عطایی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀