💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.37K photos
2.91K videos
12 files
1.02K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
عشق پاڪم
با لب جمعه لبت رابه هوس میبوسم
ازهمین لحظه وتاقطع نفس میبوسم

من ڪه زندانےچشمان تـو بودم زازل
چشم زیباےتورا پشت قفس میبوسم

دل من راندهےوعده به وصلت.پس ازاین
طرح لب هاےتوراهم به عبس...میبوسم

نه ڪه پنهانےوباترس ونه درخوف ورجا
درهمین ڪوچه ونزدهمه ڪس میبوسم

هم به هنگام اذان ودم محراب نماز
هم ڪلیساےمسیح وقت جرس میبوسم

وقت این قافیه تنگ است وغزل مست توشد
شڪوه دارےڪه چراروےتوبس میبوسم؟

#اردشیر_هادوی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
با لب جمعه لبت رابه هوس میبوسم
ازهمین لحظه وتاقطع نفس میبوسم

من ڪه زندانےچشمان تـو بودم زازل
چشم زیباےتورا پشت قفس میبوسم

دل من راندهےوعده به وصلت.پس ازاین
طرح لب هاےتوراهم به عبس...میبوسم

نه ڪه پنهانےوباترس ونه درخوف ورجا
درهمین ڪوچه ونزدهمه ڪس میبوسم

هم به هنگام اذان ودم محراب نماز
هم ڪلیساےمسیح وقت جرس میبوسم

وقت این قافیه تنگ است وغزل مست توشد
شڪوه دارےڪه چراروےتوبس میبوسم؟

#اردشیر_هادوی
♥️👈

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
با لب جمعه لبت رابه هوس میبوسم
ازهمین لحظه وتاقطع نفس میبوسم

من ڪه زندانےچشمان تـو بودم زازل
چشم زیباےتورا پشت قفس میبوسم

دل من راندهےوعده به وصلت.پس ازاین
طرح لب هاےتوراهم به عبس...میبوسم

نه ڪه پنهانےوباترس ونه درخوف ورجا
درهمین ڪوچه ونزدهمه ڪس میبوسم

هم به هنگام اذان ودم محراب نماز
هم ڪلیساےمسیح وقت جرس میبوسم

وقت این قافیه تنگ است وغزل مست توشد
شڪوه دارےڪه چراروےتوبس میبوسم؟

#اردشیر_هادوی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖


آسمان حجم قشنگی ست برای من و تو
تا که بال و پر خود را به تماشا ببریم

شوق بوسیدن صبح است درون دل ما
باید این خاطره را آن سر دنیا ببریم ...

#اردشیر_هادوی
#سلام_صبح_بخیر

‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌
🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
هم ریمل وخط سرمه اش کم شده است
هم بستن روسریش محکم شده است
از برکت عمره های دانشجویی
این ترم #فرشته خانم آدم شده است

#حامد_عسکری


🔹جوابیه:
صد بار مگر مقابلم خم نشدی ؟
در گیر توهمات مبهم نشدی ؟
آدم شدم و دلیل آن نیست مهم
اما تو هنوز هم که #آدم نشدی !!!

#فرشته_خدابنده



🔸مطایبه:
مانند فرشته اید آدم بشوید
آدم بشوید و عاشق هم بشوید
یک ترم بگیرید دو واحد با من
با شعر به جای خطبه محرم بشوید

#دکتر_غلامعباس_سعیدی



بیچاره که کرد ، عاشقش هم بکند ؟
از ریمل و خط سرمه اش کم بکند ؟

اورا که درون خانه آدم نشده است
دانشکده میخواسته آدم بکند ؟

#فرح_دیبا



🔹مطایبه
شاید که فرشته خانم آدم بشود
یا بستن روسریش محکم بشود

اما تو بدان محال محض است اگر ...
از ریمل و خط سرمه اش کم بشود


#اردشیر_هادوی


بگذار فرشته خانم آدم نشود
این عقده ی در گلوش محکم نشود

یک ثانیه زلف او برقصد در باد
حوای غریب عشق و ماتم نشود


#امیر_رجایی

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
لیلی شعرم ... بیا اینجا هوا دم کرده است
هجر چشمانت مرا لبریز ماتم کرده است

لیلی شعرم ... نمی دانی که دور از یاد تو
هر غزل چشمان من را خیس شبنم کرده است

لیلی شعرم ... تمام خطبه های شعر من
چشم من را با دو چشمان تو محرم کرده است

من به یادت می سرایم گر نمیدانی ... بدان ...
این سرایش ها مرا رسوای عالم کرده است !!!

ناله هایم بی شمارند و طبیب عاشقان
از لبانت بر لبانم ذکر مرهم کرده است ...

لیلی شعرم ... نبین من را که قد خم کرده ام
درد دوری تو جانا قامتم خم کرده است

لیلی شعرم ... دگر قلبم عنانش را برید
در هوای کوی تو این بی پدر رم کرده است

قصد جانم را نموده در هواخواهی تو
آن چنان شیطان که قصد جان آدم کرده است

لیلی شعرم ... بدان پس لرزه های هجر تو
پیکر و جان مرا ویران تر از بم کرده است




#اردشیر_هادوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
با لب جمعه لبت را به هوس می بوسم
از همین لحظه و تا قطع نفس می بوسم

من که زندانی چشمان تو بودم ز ازل
چشم زیبای تو را پشت قفس می بوسم

دل من را ندهی وعده به وصلت ... پس از این
طرح لب های تو را هم به عبس ... می بوسم

نه که پنهانی و با ترس و نه در خوف و رجا
در همین کوچه و نزد همه کس می بوسم

هم به هنگام اذان و دم محراب نماز
هم کلیسای مسیح وقت جرس می بوسم

ابتدا نقش دو چشمان تو را می کشم و
روی این دفتر زیبا و سپس می بوسم

وقت این قافیه تنگ است و غزل مست تو شد
شکوه داری که چرا روی تو بس می بوسم؟

#اردشیر_هادوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
یادم باشد، شب که شد
دلتنگی ام را روی چادر شب آسمان بتکانم!
چشم به راهی هایم را
بر روی چشمک ستاره ها حک کنم!
گوشواره های پروین را بر گوش های ماه بیاویزم!
دست در دست شب بوها،
روی احساس خیس شبنم قدم بزنم!
پای صحبت دریا بنشینم!
کوه ها را برای هواخوری بیرون ببرم!
و دست آخر،
برای دلم قصه ی زنی را تعریف کنم،
که یک شب برای در آغوش کشیدن خواب های ناتمام
خودش را از لای شعرهایم بیرون کشید.



#اردشیر_هادوی_لولتی
#امتداد_شبتون_وصل_به_روشنای_مهر_و_امید

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀