💖کافه شعر💖
2.35K subscribers
4.29K photos
2.84K videos
11 files
959 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پای عشقت الهی بمیرم...♥️

🌹🌹

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
این روزها کلافهام از بس‌که می‌نگاهمت
من، یک پلنگ سرکشم بگذار تا بماهمت

عصیانم و نمی‌شوم جا در حریم سادگی
باور نمی‌کند کسی وقتی که سر به راهمت

آشِ نخورده می‌روم قعر جهنم عاقبت
از بس‌که در خیال خود همواره می‌گناهمت

زاده شدی حذر کنی از غم چشم‌های من
من، از ازل برای این زاده شدم بخواهمت

آسایش جهان همین مصرع بی‌نظیر ماست
تو باشی و شراب و من، البته بی‌مزاحمت

گیرم تو شب‌ترین شبی اوج شریف شفقی
این خط_ و این+ نشان که من، یک روز می‌پگاهمت

#احمد_جم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وانفسا
زبان آتشین واژه های من
تمام قلبم از آبی چشمان
سبزت رنگین است
گل واژه های زیبا
از مهرانگیزی نگاهت
مرا می کشاند
به مسیری که تو را می داند
اوازش
با آهنگ عاشقانه اش
کوک است
به سبزی و زیبایی
بادها و چکاوکـ ها ایمان دارد
آغوش عاشقانه اش قلبم را
به تپش در می اورد
اولین بوسه اش بر لبانم
چون اولین  بوسه ی عشق...

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بمان برای زمین تکیه گاه بردارم
نرو، برای خدا نورِ ماه بردارم

بیا غریزه‌ی حوّا به شوق تو بگذار
دوباره از سرِ آدم کلاه بردارم

چگونه میشود از چشمِ تو ـ دَری به بهشت -
میانِ دوزخِ دنیا نگاه بردارم؟

برای بردنِ تو باید از سپاهِ خودم
نه اسب‌های سفیدم، که شاه بردارم

ولی گمان نکنم بعد از این قمار سیاه
از آن میانه دلی رو به راه بردارم

چقدر حقِ من از آنچه گفتنی هم نیست
درست بوده که من اشتباه بردارم

خدا تو را که تراشید، چشم خود را بست
نگو کنارِ تو دست از گناه بردارم

#افشین_یداللهی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آمدن، رفتن، دویدن
عشق ورزیدن
در غم انسان نشستن
پابه به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن
کار کردن.. کار کردن.. آرمیدن
چشم انداز بیابان های خشک و تشنه را دیدن
از سبوی تازه آب پاک نوشیدن
هم نفس با بلبلان کوهی آواره خواندن
در تله افتاده آهو بچگان را شیر دادن
کار کردن.. کار کردن.. آرمیدن
یا شبی برفی پیش آتش ها نشستن
دل به رویاهای گرم شعله بستن

آری.. آری.. زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست
گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست

#سیاوش_کسرایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

تمام ذوقم این است
شب بشود
شهر خوابیده باشد
من
به هوای صدای قدم های خاطراتت
بیدار نشسته باشم
همه ذوقم این است
بدانم جایی، در آغوش گرم شب
به خواب رفته ای
و نفس های عمیق می کشی
همه ذوقم این است
که شب بشود
و من بی دغدعه
به تو فکر کنم

#مسعود_نادری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ذوق آغاز محبت بین، که در راه طلب
صرف شد عمر و به شوق اولین گامم هنوز

زانکه بودی مجلس افروزم، شد ایامی و هست
صبح صادق خوشه‌چین از خرمن شامم هنوز


#قدسی_مشهدی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
حضورت تفسیر خورشید ست
تابیده بر رَگه های تُرد یاسی احساسم
تراوش نوریست رخشان
باریده بر پنجره ایی از عشق ،،
عشقی که تبلور حیات من است؛
طیفی هزار رنگ
در سایه سار پرده ایی که عریان می کند
خیال خاطره بازی های با تو بودن را
دلتنگی که سُر می خورد بر روی شیبِ گونه هایم
و ردّی از زلالی عشق بر جا می گذارد .....
طعم سکوت را چاشنی فنجان زندگی می کند
که هنگام نوشیدنش
تلفیقی از بوی عطر تو و بوی نم باران غربت
مرا تا حوالی جان دادن و دلشوره می برد...
غبار سرد تنهایی را می نشاند بر چشمانم
و نبودن هیچ کسی
اینچنین شرجی نمی کند هوای چشمانم را.....


#باران_مقدم


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
دلش دریاست اما حس ساحل را نمی فهمد
نگاهش فرق بین حق و باطل را نمی فهمد

نشسته روی سجاده مداوم شعر می خواند
دل پیری که ادراکات عاقل را نمی فهمد

کنار جوی غرق شور و خوشحالیست سروستان
دلیل آفت این باغ سائل را نمی فهمد

شب زلفم شبیه عقده ی آغا محمد خان
سوالی دارد اما درد حاصل را نمی فهمد

منم آن برنوی پیری که لای گنجه پوسیدم
کسی درد و دل قابیل قاتل را نمی فهمد

#سپیده_پرکسب_کار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عاشقانه💕

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ .
میخواستم که در تو شکوفا شوم نشد
در باغ عشق همدم گلها شوم نشد

میخواستم چو واژه به قاموس عاشقی
با یک نگاه مهر تو معنا شوم نشد

میخواستم به سان نسیم سحرگهی
در کوچه باغ زلف تو پیدا شوم نشد

میخواستم به ساحل آرام یاد تو
همپای موج غرق تماشا شوم نشد

میخواستم چو قامت خورشید صبح گاه
گرم از فروغ آن رخ زیبا شوم نشد

میخواستم زحال تو ای نوبهار عشق
در کوچه سار خاطره جویا شوم نشد

میخواستم به مسجد چشمان ناز تو
صائم شوم زلال تمنا شوم نشد

#صائم_کاشانی
 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از سکوتم، صولتِ فریاد می ریزد به هم
وز حدیثم، قصه ی فرهاد می ریزد به هم

از سؤال بی جوابم ، وز هراسِ مبهمم
داد ویران می شود بیداد می ریزد به هم

خستگی هایم اگر جاری شود در ذهنِ سال
مهر می گرید مرا، خرداد می ریزد به هم

شعله پرپر می شود از هرمِ آه زخمی ام
آن چنان که برگِ گل در باد می ریزد به هم

می روم بر بالِ یاد اما در این تقدیرِ کور
در سراب بی نصیبی یاد می ریزد به هم

می نشینم در نگاهِ آفتاب اما دریغ
روزِ روشن در شبِ میعاد می ریزد به هم

من که سهلم در تبِ توفنده ی بارانِ یأس
کوه می پیچد به خود،پولاد می ریزد به هم

وای اینک در سیاهِ سینه ی فصلِ فریب
پیلتن با خدعه ی شغاد می ریزد به هم
 
#کامران_شاه_علی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من زنم
با ابرها می گریم
نم نم که ببارد
همان می شود
زیرلفظی ام
تا به بغضی پنهان بگویم بله ...

دلتنگ که بشوم
می روم گوشه آسمان ِ تنهایی ام
بی امان می بارم و می بارم ...
ناگاه زمین پر از گل های رنگارنگی می شود که مادر بزرگ برای بازکردن بخت بسته ی دختران آبادی دسته می کند گوشه ی چارقدش ...
و به سمت چشمه می رود تا اشک های مرا از روی گل ها بشوید.

#فریده_یوسفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
غزل ؛ مرکب عشق

درد وغم هم عاقبت روزی به پایان میرسد
تاج شاهی آخرش بر دست سلطان میرسد

گردش پرگار گردون؛چرخش مسحورعشق
در فراق عشق مجنون ؛ گریه آسان میرسد

غصه ها گرچه؛ ملامت میکنند ما عاشقان
هر چقدر در را ببندی عشق زانسان میرسد

چند و چون راز عاشق را  نفهمد سنگ دل
آسمان در خود بغرد؛خشم طوفان میرسد

در فراسوی خودت ؛ دنبال عشقی و ولی
عشق با یک صاعقه؛ ازجام سبحان میرسد

مرکب عشق تا قیامت برضمیر ذین ماست
آن سوار خوش خبر از سوی یاران میرسد


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بَر تختہ‌سنگ تڪیہ مےدَهَم،
بہ تپّہ‌ماهورهاے دوردست وُ
در هم تنیده چشم مےدوزم،
تُو از ڪُجا مےآیے؟!

بہ ترنّم آ،
در نبضم بتاز
وَ خُنبِ خالےِ لحظہ‌ها را
بہ شرابِ شایگانِ حضورت پُر ڪُن!

آه! اِےْ ماهِ شنونده!
مَسیرِ مُیَسَّرِ دیدارِ ما ڪُجاست؟

تصدُّقِ صِدقِ صدات شَوَم!
بہ ڪُجا مےبَرے دلم؟!؟

زیرِ سایہ‌ے صنوبرے صبور،
شانہ‌هاے شعر را سفت گرفتہ‌اَم
امّا؛ چیزے نمانده بےقرار بمیرم...!

#آرش_شاهری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در شبِ چشمان نازت ماه هم گم میشود
پیش لبخند تو غنچه بی تبسم  میشود

تا که گیسو را به دستان نسیمی میدهی
کوچه های شهر مست از بوی گندم میشود


#کمال_جعفری_امامزاده

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM