💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
جز دردِ تو در خانهٔ دل نیست متاعی
غم بر سرِ هم ریخته بسیار و دگر هیچ

از نیک و بدِ هر دو جهان نامزدِ ماست
یک سینه پر از حسرت دیدار و دگر هیچ...


#شفائی_اصفهانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

بارانی و در لطافت طبعت خلاف نیست
از اهالی نوری در سپهر تیرگی ها
موج می زند در لطافت زنانه ات،
صلابت عشق
چه در تلاطم است،
روحی ناشکیبا در حبس تنت
چشمانت می خندند اما...
زهرخندی بر جورچین
به غایت ناموزون خلقت
حنجره ات
گاه چه رسا فریاد می زند
صلای تنهایی را
ندای عشق زمزمه می شود
در جای جای شعرهایت
و اینچنینی تو....



#تاسیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در شبانه های ابری احساسم
از دلتنگی می نویسم
از بغض
از تنهائی
از باران
و از نبودن های تو
به من بگو
کجای این غربت و دلتنگی ایستاده ایی
کجای این نیامدن ها مانده ایی
که هر چه در عاشقانه هایم می سرایمت
تو نمی بینی
نمیخوانی
و من در این نوای عاشقی
صبورانه و بارانی تر از باران
به جاان  می خوانمت
و خیس می شود مژگان به انتظار نشسته ام
در پهنه ی وسیع چشمانی منتظر...

#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سحر باز آفتاب آمد ، به روز آورد دنیا را
مطلّا ساخت کهسار و تلالو داد دریا را

زرافشان کرد دامان قبای سبز صحرا را
تو هم چون آفتاب آخر، برون آ، لحظه ای یارا

که با این آفتاب ، عالم بتر از شب بوَد ما را
سزد تو آفتاب آیی و روز ما بیفروزی


#میرزاده_عشقی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
و آفتاب جلوه گر
زیبایی چشمانی ست که هر طلوع مرا
به عمق شُکوه خود می خواند...
خورشیدیست که می درخشد
بر پهنه ی دریای بیکران عشق
مرغکان احساسم
از گرمای تابش او
سر از گریبان سکوت و خواب بر میدارند
رقص کنان می پیچند میان موج ها
و در قلب من
ترانه شوق و سرمستی سر می دهند ...
ترانه ایی از عشق...
ترانه ایی از شور و خواستن...
ترانه ی دوست داشتن....



#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️ℒℴνℯ♥️

این آهنگ نوان محشره 🎙🌹


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


کعبه بی ذوق است و یاران را وداعی می کنیم
مژده اهل دیر را کانجا وداعی می کنیم

گر حدیث عشق کم گویی تو با آسودگان
جای منت هست، تحقیق صداعی می کنیم

زهر کو، خون جگر کو، شهد ناب و شیر چند
صبر دشوار است، با رضوان نزاعی می کنیم

در سماع ای شیخ موج از آستین ما بریز
در شهادت گاه او ما هم سماعی می کنیم

شیوه های زاهدان گر در شمار دین بود
غم مخور عُــــــــــرفی که ما هم اختراعی می کنیم

#عرفی_شیرازی         

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو را که می بینم
چون کودکی نوپا می شوم
صدای لبخندم فضا را عطرآگین می کند
دستان نحیفم به دوست داشتنت
به دور گردنت تابیده می شود
از شوق در آغوشت پنهان می شوم
تو فقط می دانی
خواستن من چیست
میان سینه ات می فشاری
و شانه ات را مأمن سرم می کنی
من به نجوایت
در گوشه ای بهشت تو
چشمان خورشیدم را
در دروازه نگاهت ساکن می کنم...

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وقت آن آمد که ما آن ماه را مهمان کنیم
پیش او شکرانه جان خویش را قربان کنیم

چون ز راه اندر رسد ما روی بر راهش نهیم
وانگهی بر خاک راهش دیده خون‌افشان کنیم

هرچه در صد سال گرد آورده باشیم این زمان
گر همه جان است ایثار ره جانان کنیم

گر نباشد ماحضر چیزی نیندیشیم از آن
آتشی از دل برافروزیم و جان بریان کنیم

شمع چون از سینه سوزد نقل از چشم آوریم
باده چون از عشق باشد جام او از جان کنیم

بر جمال دوست چندان می‌کشیم از جام جان
کز تف او عقل را تا منتها حیران کنیم

پای‌کوبان دست‌زن در های و هوی آییم مست
هم پیاپی هم سراسر دورها گردان کنیم

هر نفس بر بوی او عمری دگر پی افکنیم
هر زمان بر روی او شادی دیگرسان کنیم

گر در آن شب صبحدم ما را بود خلوت بسوز
صبح را تا روز حشر از خون دل مهمان کنیم

در نگنجد مویی آن دم گر بیاید ماه و چرخ
ماه را بر در زنیم و چرخ را دربان کنیم

در حضور او کسی ننشست تا فانی نشد
گر سر مویی ز ما باقی بود تاوان کنیم

چون حریفان جمله از مستی و هستی وا رهند
جمله را بی خویشتن بر خویشتن گریان کنیم

چون نه سرنه خرقه ماند از کمال نیستی
خرقه را با سربریم و کارها آسان کنیم

#حضرت_عطار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کاش در دنیای ما دیگر کسی تنها نبود
بی وفایی رسمِ آدمهای این دنیا نبود

زندگی معنای تنها غصه خوردن را نداشت
مهربانی بود و دنیا پوچ و بی معنا نبود

دل شکستن جرم بود و هرکسی دل می شکست
بعد از آن دیگر کسی مانند او رسوا نبود


#سعید_غمخوار

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به زخمِ حادثه‌ها نسپرد تو را یک شب
میان مرگ به‌یاد آورد تو را یک شب

درون آتشِ هیزم‌شکن مترسکِ پیر
به فکرِ خویش فرو‌می‌برد تو را یک شب

منم پدیده‌ی نحسی که با پس‌اندازش
میانِ هق‌هق خود می خَرد تو را یک شب

کنارِ مرتع غم بَرِّه‌ی خیالاتم
درون منظره‌ها می چَرد تو را یک شب

نوشته در غزلی شوم شاعرِ رسوا
که گرگ قصه‌ی من می‌دَرَد تو را یک شب

#امیر_دادویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آفتابم با طلوعِ خود صفا آورده ای
صبح را با چشمهایِ کهربا آورده ای

پرنیانِ آبیِ روشن طلایی رنگِ توست
این‌همه زیبا شدن را ز کجا آورده ای؟


#شهراد_میدری
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح می شود
و کیمیای عشق تو
جان می بخشد به زندگیم
خورشید نگاهت
گرم می کند زمهریر جانم را
شکوفه چشمانت شعری می شود
و بر دفتر دلم می ریزد
تبسم که بر لبانت نقش می بندد
همراه می شوم با نسیم
برای رسیدن به خدا
تا شکرگزار باشم برای شادمانیت
آهنگ خوش نوای صدایت
که بر گوش جانم می پیچد
معجزه ایی از عشق
حک می شود بر روی لبانم
دلم غنج می رود برای خواستنت
و ایمان می آورم به اینکه چقدر دوستت دارم....!!!



#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بنا ڪن رسم دلدارے ، دل و جان دادنش با من
بدہ پیغام خود از دور ، اشارت ڪردنش با من

بسوزان هرچہ می‌خواهے ولے دل را نوازش ڪن
بپا ڪن آتش عشقت ، سیاوش بودنش با من

رها ڪن دود آتش را ولے یاد مرا هرگز
سیہ ڪن آسمان با دود ، نیلے ڪردنش با من

تو و دل دادن دریا ، من و دنیایے از رویا
بزن ڪشتے بہ طوفان‌ها ، بہ ساحل بردنش با من

ز هر دردے درے بگشا ، بہ هر آهنگ شادے ڪن
بزن بر تار و پود دل ، مرتب ڪردنش با من

بگو از دل ، دل از دلواپسے ڪم ڪن
تو وا ڪن سفره‌ے دل را ، صبورے ڪردنش با من ...


#احمدرضا_ڪاظمی ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم برای با تو بودن
بسیار تنگ است در این هجوم ِ
خاموش از صداهای ِ مهر آمیز ،،،
دلم بودن کنار تو
نشستن
در کافه‌های خیالیُ
رویا پردازیهای پر شور میخواهد
دلم عینُ ،
دلم شینُ ،
دلم قافّ ؛؛؛
دلم " عشق " میخواهد
دلم باز هم
حال ُ هوای 
خوب ِ شورانگیز میخواهد؛؛؛
دلم شوق  یک "دوستت دارم"
از زبان تو...
دلم سرگشتگی
دلم اغوای عشق تو را میخواهد ...‌!!


#پارس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀