💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.37K photos
2.91K videos
12 files
1.02K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
زیر شال ترمه کاری جاده ی چالوس داری!
پیچ و تاب و شیب و بالا ، گشت نامحسوس داری!

ساحل پیشانی ات صاف، بوم نقاشی دریاست
بر قلمموی نگاهت رنگ اقیانوس داری

چای چشمت دَم کشیده حاصل چینِ بهاره است
در دل قوری چینی عِطر گل محبوس داری

در تراس خانه-چوبی بوی نان و بوی آتش..
روی دیوار قدیمی چند تا فانوس داری

زیر باران خیالت می شود بی چتر هم رفت
پای گل ها و درختان جنگل ِ معکوس داری

هرچه از فکر و خیالم بگذرَد تو زود خوانی
خط به خط قبل از #سپهرم ،در سرَم جاسوس داری؟

#سپهرA_Roohi

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنچه میبینی تو در آفاق و در کلّ ِ جهان..
یک هزارم از یکی ذرّه تو دیدی در عیان!

هرچه بوده، هر چه هست و هرچه آید نو پدید..
قطره باشد پیش ربّ و ،اوست اقیانوس ِ آن

او ندارد یک شریک و هم ندارد همچو خویش
با همه دارد شراکت، آشکارا و نهان

بعد ِ او آدم تواناتر بُود اندر زمین
لیک محدود است انسان در زمان و در مکان

عقل داده ، آدمی پیدا کند نادیده ها
فکر داده تا کند اندیشه در چون و چُنان

حجم ذرّه بیشتر از خویش ،حجم خالی است !
آنچه در ظاهر تُهی ،جای خدا باشد همان !

هرچه را که آفریده خود در او دارد حضور
ای #سپهرم بی خدا خط میخورد نظم جهان !

#سپهرA_Roohi

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
"یا رب بپذیرم"

امروز که گرم است در آغوش بگیر ام ..
این تن، همه سرداست به فردا ، چو بمیرم

کوتاه سلامی کن و دریاب جوابی
بسته است زبان، تا که در آن خاک اسیرم

یک جرعه ز مینای محبّت بده، بِستان
اینجا همه دریام، من آنجا چو کویرم!

بر گوش دلم قصه ی عاشق شدنت گو
افتاده به خاک اَر شوَم، حرفی نپذیرم!

بشنو ز نَوایم نفَسی شرح ِ فِراقت
نالیدم و رفتم چو نِی و سوخت نَفیرم

بی نام و نشان خسته ز اشعار #سپهرم
یارَب تو ببخشا و به نامم بپذیر ام ...

#سپهرA_Roohi

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
" نفهمیدیم و رفت "

از بهار زندگی چیزی نفهمیدیم و رفت
یک دَمی در نوجوانی ها نخندیدیم و رفت

صد سوال بی جواب از روزگاران داشتیم
از هزاران پرسش اما ، یک نپرسیدیم و رفت

کاروان لحظه ها از پیش چشم ما گذشت
سِکه ای زآن کیسه ی زَر چون ندزدیدم و رفت!

پنجه در پنجه جوانی را فرو انداختیم!
از یَل ِ پیری و پایانش نترسیدیم و رفت

سعی ِ ما بیهوده بود و قُلّه ی شادی بلند ..
فتح ِ کوهستان نکردیم و ، نکوشیدیم و رفت

از زُلال زندگی جامی پر است این شعرها .!
با #سپهرم جرعه ای از او ننوشیدیم و رفت ...

#سپهرA_Roohi

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
" کتاب زندگی "

از کتاب زندگی یک نام می ماند بجا
از شب مستان شکسته جام می ماند بجا

هرچه نوشیدی و نوشاندی به اهل میکده..
ساغری و ساقیِ خوشنام می ماند بجا

از شکار لحظه ها ناگه چنان پر می کشیم..
چون پرنده، دانه ها و دام می ماند بجا

زآنهمه رفتن تورا گر مقصدی حاصل نشد
جای پایی مختصر زآن گام می ماند بجا !

در میان دعویِ اندیشه و عقل و دلت ..
گر نمودی بر دلت اِبرام ، می ماند بجا

ای #سپهرم ،عاشقی ناپخته ای در زندگی
از تو اما شعرهای خام می ماند بجا ..!

#سپهرA_Roohi

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
" غم های جهان "

عمریست که غمهای جهان را به تو دادند..
ای دل، ز چه بر دوش تو این ، بار نهاندند؟

غیر از تو مگر هیچ کسی اهل ِ زمین نیست؟
که این سنگ ِ گران را به دو پای تو فتاندند!

از روز ازل می چکد از هر طرفَت خون
تیغی زده بر جانت و ، مرهَم نرساندند

بی هیچ، گناه ِ تو مسَلّم شد و کردند..
از پیش مجازات و ، ز فردوس بِراندند!

اندر قفس خاک به زنجیر کشیدند
در چرخش ایام چه بیهوده رهاندند!

ای دل نفسی دست بدار از سر ِ این عشق
یاران همه از دامن عشق، دست کشاندند

چندی ست که رسوای جهانی و ، #سپهرم..
هر جا غزل از عشق نوشته است، نخواندند ...

#سپهرA_Roohi

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
" آنچنانم ز غمت "

آنچنانم ز غمت ،، لاله ی پرپر دیدی؟!
مرغ بشکسته پر و بلبل بی سر دیدی؟

ناله ی ابر سیاهی به دَم سرخ غروب..
بارش یکسره و بغض مُکرر دیدی ؟!

تیغه ی داس و تبر ،شاخه ی نازک دیدی؟!
تیشه بر ریشه و رگهای صنوبر ،دیدی؟!

ظلم و تاراج مغول بر تن هر آبادی ..
یا به تاریخ جهان جور سِکندر دیدی؟

قلعه ی خالی و متروکه و ویران شده ای..
شعله بر پنجره و آتش ِ بر دَر دیدی؟!

سر به زانوی خیالت منم و شعر و غزل
خواب ِ دیوار گِلی، یاس ِ مُعطر دیدی ؟!

آنچنانم ز غمت ، حال #سپهرم این است..
ریل فرسوده ، قطاری به آخر دیدی ...؟!

#سپهرA_Roohi

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
" ردیف "

من نه زندانی وزنَم نه که حیران ردیف
وزن دلتنگی خودرا میکنم اینسان ردیف

خشت خشت ِ واژه ها را می گذارم روی هم
دور تا دور دلم ‌دیوار چون زندان ردیف

می گشایم از تن دیوارها یک پنجره ..
رو به مغرب منظر و یک راه بی پایان ردیف

هرچه می آید به سر می آورَم پای ِ قلم
در سرم هرآنچه می آید شود در جان ردیف

در سکوت دفترم دشتی پر از آلاله هاست
تا شود تشنه خیالم می کنم باران ردیف

پُشته پشته بغض ها آماده ی باریدنَند
در هوای آسمانم ابرها گریان ردیف

داستان شاعری های #سپهرم ساده است
قصه ی موج است و ساحل در شب طوفان ردیف ...

#سپهرA_Roohi

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀