آرام بڪَیر امشب
ما هر دو پر از دردیــم
درآتش و یخبنـــــدان داغیــــــم ولی سـردیم
از مرهــم یڪدیڪَر
تا زخمی هــم بودن
راهیسٺ ڪه به مقصـدبا عشـق سفر ڪردیم
#افشــین_یداللهـی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما هر دو پر از دردیــم
درآتش و یخبنـــــدان داغیــــــم ولی سـردیم
از مرهــم یڪدیڪَر
تا زخمی هــم بودن
راهیسٺ ڪه به مقصـدبا عشـق سفر ڪردیم
#افشــین_یداللهـی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح
با دستهای تو آشناست
نفست جان من است
عطر شعر های من است
کمی از عشق بگو
از غم باغچه ها
از فراسوی زمان
از دل بی تاب پرستوی مهاجر
"سخنی گوی به باغ
که هزاران چمن منتظرند"
اری
بخدا که تو صبحی و سلامت
مرهم بال شکسته ِقاصدک است
تو همان شمعدانی، لب ایوان ِدلی
صبح تویی
سلام تویی
عشق تویی
بخدا هم دم و هم راز تویی
"سلام بر تو عزیز مهربان جان
تو ای جانانه ی جانان
که مفهوم تمام عشقی ومهری
تورا امروز فرخنده و
صبحی عالی وسرشار
از نور خداوندی
صبحت بخیر مهرافرینا"
#پریناز ارشد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با دستهای تو آشناست
نفست جان من است
عطر شعر های من است
کمی از عشق بگو
از غم باغچه ها
از فراسوی زمان
از دل بی تاب پرستوی مهاجر
"سخنی گوی به باغ
که هزاران چمن منتظرند"
اری
بخدا که تو صبحی و سلامت
مرهم بال شکسته ِقاصدک است
تو همان شمعدانی، لب ایوان ِدلی
صبح تویی
سلام تویی
عشق تویی
بخدا هم دم و هم راز تویی
"سلام بر تو عزیز مهربان جان
تو ای جانانه ی جانان
که مفهوم تمام عشقی ومهری
تورا امروز فرخنده و
صبحی عالی وسرشار
از نور خداوندی
صبحت بخیر مهرافرینا"
#پریناز ارشد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای برآرندهٔ مه و خورشید
نقشبند جهان بیم و امید
ای به تو زنده جان و جسم به جان
جسم و جان را ز لطف توست روان
قبلهٔ روح آستانهٔ توست
دل مجروح ما خزانهٔ توست
#سنایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نقشبند جهان بیم و امید
ای به تو زنده جان و جسم به جان
جسم و جان را ز لطف توست روان
قبلهٔ روح آستانهٔ توست
دل مجروح ما خزانهٔ توست
#سنایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
چشمانت گرما بخش کدام جان
و روشنی بخش کدام افق ست
که تلالو خورشید نگاهت در بلندترین
ارتفاعِ زیبایی جلوه گری می کند
که هر چی می نگرم
هر چه می نگارم
ساقه ی نحیف و طُرد واژه هایم
به تماشای بلندای آفتاب دیدگانت نمی رسد
درخشندگی حضورت
طلوع و روشنی بخش سرزمین کدام قلب است؟؟؟
که نیستی و من در نداشتنت
دستانم بی رمق می شود و اندیشه هایم ناچیز
در برابر شکست این فاصله ها...
آنهنگام ست که بارانی می شوم و می بارم
بغض یک عمر نبودن هایت را
بر سر تمام واژه های دلتنگی ...
کلمات را سطر به سطر کنار هم می گذارم
که شعری شوند
به درازای فاصله های دور بودنم از تو
تا از اینجا که منم ،
این "وادی سکوت و تنهایی "
وآنجا که تویی،سرزمین شرجی عاشقانه ها
بوی نم خاک باران خورده ی شعرهایم
فضا را پر کند
و بر جان و احساس رهگذران بنشیند .....!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشمانت گرما بخش کدام جان
و روشنی بخش کدام افق ست
که تلالو خورشید نگاهت در بلندترین
ارتفاعِ زیبایی جلوه گری می کند
که هر چی می نگرم
هر چه می نگارم
ساقه ی نحیف و طُرد واژه هایم
به تماشای بلندای آفتاب دیدگانت نمی رسد
درخشندگی حضورت
طلوع و روشنی بخش سرزمین کدام قلب است؟؟؟
که نیستی و من در نداشتنت
دستانم بی رمق می شود و اندیشه هایم ناچیز
در برابر شکست این فاصله ها...
آنهنگام ست که بارانی می شوم و می بارم
بغض یک عمر نبودن هایت را
بر سر تمام واژه های دلتنگی ...
کلمات را سطر به سطر کنار هم می گذارم
که شعری شوند
به درازای فاصله های دور بودنم از تو
تا از اینجا که منم ،
این "وادی سکوت و تنهایی "
وآنجا که تویی،سرزمین شرجی عاشقانه ها
بوی نم خاک باران خورده ی شعرهایم
فضا را پر کند
و بر جان و احساس رهگذران بنشیند .....!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تنها نه همین خنده و سیماش خوشست
خشم و سقط و طعنه و صفراش خوشست
سر خواستهٔ گر بدهم یا ندهم
سر را محلی نیست تقاضاش خوشست
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خشم و سقط و طعنه و صفراش خوشست
سر خواستهٔ گر بدهم یا ندهم
سر را محلی نیست تقاضاش خوشست
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
توکه رفتی عشق مُرد و ردِ پایش محو شد
توی گوشم اچ افِ موج صدایش محو شد
همدم تنهایی ام کابوس گشت و بی کسی
آرزو دق کرد و بر لب خنده هایش محو شد
بسکه با وعده مجابم کرده رویاهای کال
پشت دستم سرخی تشت حنایش محو شد
بوسه ای حتی اگر بر من زده میرِ هوس
روی چال گونه هایم زود جایش محو شد
مثل زالو خونِ احساسِ مرا حسرت مکید
شور و شادی رفت و از روحم بقایش محو شد
گریه کردم بر تن سرد غرورم باز عشق
لحظه ای با من گریست،،، های هایش محو شد
#فیروز_احمد_سعیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
توی گوشم اچ افِ موج صدایش محو شد
همدم تنهایی ام کابوس گشت و بی کسی
آرزو دق کرد و بر لب خنده هایش محو شد
بسکه با وعده مجابم کرده رویاهای کال
پشت دستم سرخی تشت حنایش محو شد
بوسه ای حتی اگر بر من زده میرِ هوس
روی چال گونه هایم زود جایش محو شد
مثل زالو خونِ احساسِ مرا حسرت مکید
شور و شادی رفت و از روحم بقایش محو شد
گریه کردم بر تن سرد غرورم باز عشق
لحظه ای با من گریست،،، های هایش محو شد
#فیروز_احمد_سعیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رفتی و نرفت هوای تو از سر من❤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#گوزلیم
بیلسن گوزلیم سن نه قدر سئوگیلی جانسان
ظلم ائیله مه قوی سویلهمهسینلر جان آلانسان
سولدورما او گول چهرهنی آلدانما رقیبه
اوز قدرینی بیل كی نه قدر ایندی جاوانسان
اغیاره اینانما گوزلیم قورخورام اوندان
چوخ ساده سن هر سؤز كی دیللر اینانانسان
گول دنده ، چیچكدنده ، گونشدنده گوزل سن
سن باغ ملاحت یئتیرن سرو روانسان
گؤردوم یئنه مین نازیله بیگانیه باخدین
چوخ شبهه یه سالدین منی بیلدیم نیگرانسان
گؤر بیر نه گوزل لیكده یئتیرمیش سنی طالع
حسرت چكر عالم سنه مشهور جهانسان
واحید بو قدر سنده كی وار بیلکی محبت
دونیا قوجالیب گئتسه چتین سن قوجالانسان
#علی_آقا_واحید
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیلسن گوزلیم سن نه قدر سئوگیلی جانسان
ظلم ائیله مه قوی سویلهمهسینلر جان آلانسان
سولدورما او گول چهرهنی آلدانما رقیبه
اوز قدرینی بیل كی نه قدر ایندی جاوانسان
اغیاره اینانما گوزلیم قورخورام اوندان
چوخ ساده سن هر سؤز كی دیللر اینانانسان
گول دنده ، چیچكدنده ، گونشدنده گوزل سن
سن باغ ملاحت یئتیرن سرو روانسان
گؤردوم یئنه مین نازیله بیگانیه باخدین
چوخ شبهه یه سالدین منی بیلدیم نیگرانسان
گؤر بیر نه گوزل لیكده یئتیرمیش سنی طالع
حسرت چكر عالم سنه مشهور جهانسان
واحید بو قدر سنده كی وار بیلکی محبت
دونیا قوجالیب گئتسه چتین سن قوجالانسان
#علی_آقا_واحید
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چگونه تو را فراموش کنم؟!
مگر زمین می تواند چرخیدن را از یاد ببرد !!؟
و یا آفتاب طلوع کردن را....؟!
مگر موج های پریشان دریا،
می توانند از بوسه بارانِ گونه های مخملی ساحل،
دست بردارند ؟!
غیر ممکن ها را توقع نداشته باش،
گنجشگ ها تا زنده اند
پرواز را فراموش نمی کنند./
#آذین_قانع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مگر زمین می تواند چرخیدن را از یاد ببرد !!؟
و یا آفتاب طلوع کردن را....؟!
مگر موج های پریشان دریا،
می توانند از بوسه بارانِ گونه های مخملی ساحل،
دست بردارند ؟!
غیر ممکن ها را توقع نداشته باش،
گنجشگ ها تا زنده اند
پرواز را فراموش نمی کنند./
#آذین_قانع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای دل! حدیث صبر شنیدن ز بهر چیست؟
زهر است در پیاله، چشیدن ز بهر چیست؟
ای نیشِ غم! که مرهم آسایش منی
در زخمِ سینه نرم خلیدن ز بهر چیست؟
ای زهرِ فتنه! کز تو مرا تشنگی فزود
زان نیشِ غمزه دیر چکیدن ز بهر چیست؟
کشتِ وفای غیر نرست ای نسیم وصل!
چندین به شورهزار وزیدن ز بهر چیست؟
در حیرتم که بلهوسان چون ز زهر عشق
جامی نمیکشند، چشیدن ز بهر چیست؟
این دشت را سمومْ نسیم است و شعلهْ آب
ای سبزۀ امید! دمیدن ز بهر چیست؟
تو حسن لایزالی و من عشق بیزوال
ما هر دو آتشیم، رمیدن ز بهر چیست؟
عرفی خمار عشق، عذابی است بس الیم
جامی بکش، عذاب کشیدن ز بهر چیست؟
#عرفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زهر است در پیاله، چشیدن ز بهر چیست؟
ای نیشِ غم! که مرهم آسایش منی
در زخمِ سینه نرم خلیدن ز بهر چیست؟
ای زهرِ فتنه! کز تو مرا تشنگی فزود
زان نیشِ غمزه دیر چکیدن ز بهر چیست؟
کشتِ وفای غیر نرست ای نسیم وصل!
چندین به شورهزار وزیدن ز بهر چیست؟
در حیرتم که بلهوسان چون ز زهر عشق
جامی نمیکشند، چشیدن ز بهر چیست؟
این دشت را سمومْ نسیم است و شعلهْ آب
ای سبزۀ امید! دمیدن ز بهر چیست؟
تو حسن لایزالی و من عشق بیزوال
ما هر دو آتشیم، رمیدن ز بهر چیست؟
عرفی خمار عشق، عذابی است بس الیم
جامی بکش، عذاب کشیدن ز بهر چیست؟
#عرفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا صد غمِ دلکوب نخواهی خوردن
یک لقمۀ مرغوب نخواهی خوردن
چون ارّه نهی هزار دندان به جگر
هر چند که جز چوب نخواهی خوردن!
#بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک لقمۀ مرغوب نخواهی خوردن
چون ارّه نهی هزار دندان به جگر
هر چند که جز چوب نخواهی خوردن!
#بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کیستم بی تو ؟
آغاز یک حسرت
خنده ای از درد
یا درختی جا مانده از جنگل
چون شاخه ای شکستهِ بی بهار،
که نفس می کشم هنوز...
بی پناهم بی تو،
زیر سیلی های باد،
مقصدی بی آفتاب،
جا مانده ای در افق تیرگی ها...
از پینه ی پا بی رمق ماند زیر" پتک زمان"
کاش بودی...
با من فرسوده
در شبِ پر حسرت
تا طلوعی تازه ...
#ليلا_حاجتمند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آغاز یک حسرت
خنده ای از درد
یا درختی جا مانده از جنگل
چون شاخه ای شکستهِ بی بهار،
که نفس می کشم هنوز...
بی پناهم بی تو،
زیر سیلی های باد،
مقصدی بی آفتاب،
جا مانده ای در افق تیرگی ها...
از پینه ی پا بی رمق ماند زیر" پتک زمان"
کاش بودی...
با من فرسوده
در شبِ پر حسرت
تا طلوعی تازه ...
#ليلا_حاجتمند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه خوش نازیست نازِ خوبرویان
ز دیده رانده را در دیده جویان
به چشمی خیرگی کردن که برخیز
به دیگر چشم دل دادن که مگریز
به صد جان ارزد آن رغبت که جانان
نخواهم گوید و خواهد به صد جان
#نظامی_گنجوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز دیده رانده را در دیده جویان
به چشمی خیرگی کردن که برخیز
به دیگر چشم دل دادن که مگریز
به صد جان ارزد آن رغبت که جانان
نخواهم گوید و خواهد به صد جان
#نظامی_گنجوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بخوان مرا
چون غزلی ناتمام
که بند بند قافیه هایش
ردیف شده با تن هایی
بخوان مرا چون ترجیع بندی
که تکرار می شود
در انعکاس آینه ها
من پرم
از مثنوی بی تکرار رهایی
مرا از بر کن
چون شاه بیت شعری
که هر گز سروده نشده
و بعد
حاشا کن تمام واژه هایت را
چون سپیدی
که سر می خورد
بر قالب بی وزنی
من قصیده ی بی تکرار این روزهایم
بی تخلص های بیهوده
و تکراری
بخوان مرا
بی آن که لب باز کنی
با نگاهی به وسعت دشت های سر سبز
#شیدا_شهبازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون غزلی ناتمام
که بند بند قافیه هایش
ردیف شده با تن هایی
بخوان مرا چون ترجیع بندی
که تکرار می شود
در انعکاس آینه ها
من پرم
از مثنوی بی تکرار رهایی
مرا از بر کن
چون شاه بیت شعری
که هر گز سروده نشده
و بعد
حاشا کن تمام واژه هایت را
چون سپیدی
که سر می خورد
بر قالب بی وزنی
من قصیده ی بی تکرار این روزهایم
بی تخلص های بیهوده
و تکراری
بخوان مرا
بی آن که لب باز کنی
با نگاهی به وسعت دشت های سر سبز
#شیدا_شهبازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#عصر
ضیافت شعری ست
با دمنوشی از
مهرنگاهت
در فنجانی به رنگِ عشق
از جنس واژه های عاشقانه!
روبه #غروب خورشید
دست خیالت را می گیرم
تا اوج قله
به بلندترین نقطه ی این شهر
به پاک ترین نفس،
تمام عصر و غروب هایم
را با تو قدم میزنم
تا رنگیـن کمـانی از عشــق
در نگاه آبی آسمان
نقـش بندد.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ضیافت شعری ست
با دمنوشی از
مهرنگاهت
در فنجانی به رنگِ عشق
از جنس واژه های عاشقانه!
روبه #غروب خورشید
دست خیالت را می گیرم
تا اوج قله
به بلندترین نقطه ی این شهر
به پاک ترین نفس،
تمام عصر و غروب هایم
را با تو قدم میزنم
تا رنگیـن کمـانی از عشــق
در نگاه آبی آسمان
نقـش بندد.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گل بانو
حریر پوش شعر هاے شبِ من
چشمانت مستانه ے ذڪرهاے
شبانه من
#مینویسم
بر حریر آبشار موهایت
هِق هِق همه تنهائیم را
شُر شُر دلتنگیم میریزد
بر قامت شبِ خیالت
در هیاهوے بود و نبودت
در امتداد احساسے
بال و پر شڪسته
خودم را مے سپارم به عاشقانه هاے تو
#شعرم در پس حصار حریر دستهایت
فریادے از جنس سڪوت
بُغضے تِرک خورده
حوالے بودنت جولان میدهد
پے در پے مے بارد حس حضور آبے تو
هجوم لشڪر خواستنت
خیس بے تو بودن مے شوم
چتر بودنت ڪجاست؟
امشب خیالت را بغل مے گیرم
تو را بے مهابا نفس مے ڪشم
نیستی،دورے
امّا معجزه شانه هایت
میخڪوب مے ڪند
بودنت را در این شب
ُپر از تشویش
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حریر پوش شعر هاے شبِ من
چشمانت مستانه ے ذڪرهاے
شبانه من
#مینویسم
بر حریر آبشار موهایت
هِق هِق همه تنهائیم را
شُر شُر دلتنگیم میریزد
بر قامت شبِ خیالت
در هیاهوے بود و نبودت
در امتداد احساسے
بال و پر شڪسته
خودم را مے سپارم به عاشقانه هاے تو
#شعرم در پس حصار حریر دستهایت
فریادے از جنس سڪوت
بُغضے تِرک خورده
حوالے بودنت جولان میدهد
پے در پے مے بارد حس حضور آبے تو
هجوم لشڪر خواستنت
خیس بے تو بودن مے شوم
چتر بودنت ڪجاست؟
امشب خیالت را بغل مے گیرم
تو را بے مهابا نفس مے ڪشم
نیستی،دورے
امّا معجزه شانه هایت
میخڪوب مے ڪند
بودنت را در این شب
ُپر از تشویش
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی
چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی
از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
#خواجه_نصیرالدین_طوسی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی
از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
#خواجه_نصیرالدین_طوسی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دم نوش دلم قند تورا کم دارد
شیرینیِ لبخند تو را کـم دارد
برخیز هوای ابریِ بهمن ماه
خورشید دماوند تو را کم دارد
#یلدا_ڪولیوند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شیرینیِ لبخند تو را کـم دارد
برخیز هوای ابریِ بهمن ماه
خورشید دماوند تو را کم دارد
#یلدا_ڪولیوند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀