💖کافه شعر💖
2.78K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
غمهای جهان در دل پر غم داریم
وز بحر الم، دیدهٔ پر نم داریم

پس حوصلهٔ تمام عالم باید
ما را که غم تمام عالم داریم

#شیخ_بهایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نار خندان باغ را خندان کند
صحبت مردانت از مردان کند

گر تو سنگ صخره و مرمر شوی
چون به صاحب دل رسی گوهر شوی

مهر پاکان درمیان جان نشان
دل مده الا به مهر دلخوشان

کوی نومیدی مرو اومیدهاست
سوی تاریکی مرو خورشیدهاست

دل ترا در کوی اهل دل کشد
تن ترا در حبس آب و گل کشد

هین غذای دل بده از همدلی
رو بجو اقبال را از مقبلی


#مولانا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
روی سينهٔ اشعارم‌
مهربانی لَم داده است،
با آفتاب
به صراحتِ دريا سخن میگوید
تا از این فاصله ها
درگلبرگهای نازک گـلدان خیال
با تبسمی شیرین
دستان گرممان
تن‌پوش تن سردی شود
در تکرار نفسهای عشق
تا خلاصه کنیم
همهٔ عاشقانه های جهان را
در یک
#دوستت_دارم
همان‌آغازیک ‌پایان!

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
"جمعه "
در ڪنار تو
سبزترین غزلی است
ڪه فقط ؏شـق می‌تراود....
و شبنمِ چشمهاے تو لبریز از احساس
میڪند مرا....
"جمعه"،
دلم یڪ تو میخواهد ...
تا ابرِ ؏ـاشقانه‌هایت را ببارانم
و ؏ـاشقی را زندڪَی ڪنم...!!

#شهاب_شهابی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود

چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما به دست شراب دوساله بود

آن نافه مراد که می‌خواستم ز بخت
در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود

از دست برده بود خمار غمم سحر
دولت مساعد آمد و می در پیاله بود

بر آستان میکده خون می‌خورم مدام
روزی ما ز خوان قدر این نواله بود

هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید
در رهگذار باد نگهبان لاله بود

بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح
آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود

دیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاه
یک بیت از این قصیده به از صد رساله بود

آن شاه تندحمله که خورشید شیرگیر
پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود


#حافظ

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#آسمان
جامهٔ تاریک خودش را پوشید
#اشکِ مهتاب نشست
رویِ دستانِ پُر از خواهشِ من!
#دلِ من،
خسته‌ از نامردیست
از همین فاصله ها
بغضِ سنگین و غریبی دارد
گاه‌گاهی به خودش می پیچد!
سهمِ دنیای دلم به ‌خدا
#عشق
#نفس
#شادی بود!
کاش
اندکی معرفت و شور و وفا
داشت زمین!
کاش
ای‌کاش نبود.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر شب کنم اندیشه تا دل ز تو برگیرم



چون صبح شود روشن مهر تو ز سر گیرم

#عبایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
صبح...
که بیدار می‌شوم
می‌بینم تمام موهایم
سرشار از عطر ناب دستان توست
و عشق تو همان آفتابی است....
که از درونم طلوع می‌کند و
شعرهایم را مست حضورت می کند
پلک بگشا
تاگنجشک ها‌ بخوانند
و نسیم عطر تو را برشانه هایم بنشاند.
امروز زندگی یک تو را برای من کم‌ دارد
حضرت صبح
ای طـنین نام تو زیباترین ملودی عشـق

صبحت بخیر و شادی و شور

#مینو پناهپور

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو را دوستت دارم
مثل نسیم ، که هر صبح به لبهایش
رژ می زند به چشمهایش سرمه می کشد
لای موهایش گل عشق می کارد
و با عشق
پشت پنجره ی اتاقم
می نشید
و به اشتیاق
بوسیدنم
به پنجره ی نیمه بسته ی اتاقم عاشقانه
سلام می دهد ...


#امید_آذر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شوره زاریست دلم ،دشت غزل خیز که نیست
بی حضورت غزلم شعر دل انگیز که نیست

شده دنیا قفسم می گذرد عمر ولی
زندگی کنج قفس خاطره آمیز که نیست

شهریاری دگرم هر غزلش شرح من است
حال من خوشتر از آن شاعر تبریز که نیست

یا هم آغوش گلی یا تنت از جنس گل است
مثل عطر خوش تو (بوی دلاویز) که نیست

بیقرار تو ام و بی خبر از حال منی
مثل پیمانه ی من صبر تو لبریز که نیست

کرده خون چشم تو هر بار دلم را بس نیست؟
خم ابروست بر آن خنجر چنگیز که نیست

#سعید_اصلانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به سوی کوی دلدارم کشید این دل گریبانم ‌
خوشم با طره ی زلفش دگر چیزی نمی دانم ،

چنین است حال واحوالم نه هشیارم نه بیدارم ،
چو مجنونم پِی لیلی .. بیابانم بیابانم ،

تبسم کرد دلدارم ندانم اخر کارم ...
چنان هستم نمیدانم که از خویشم ویا انم ،

#راحم_تبریزی



❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر ما نه همه تنور سوزان باشد
ناگه ز درم درآی گرم آن باشد

چون وعده دهی نیابی سرد آن باشد
سرما نه همه سرد زمستان باشد

#رباعی_مولانا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای به خشم از بر من رفته و تنها مانده
تو ز جان رفته و درد تو به هر جا مانده

تا تو، ای دیده بینای من، اندر خاکی
نیست جز خاک درین دیده تنها مانده

خرمی تو که از ناکسی ام واماندی
وای بر من که من از چون تو کسی وامانده

گله زین سوختگی با که کنم چون جز دل
نیست سوزنده کسی بر من رسوا مانده

آه و صد آه که ایمن نیم از آتش آه
گر چه سر تا قدمم غرقه دریا مانده

ای مسلمانان، یارب دل تان سوخته باد
گر نسوزد دل تان بر من تنها مانده

لؤلؤی دیده عزیز است به چشم من، ازآنک
یادگاری ست کز آن لؤلؤی لالا مانده

قدر وامق چه شناسد مگر آن سوخته ای
که بود یک شبی ار پهلوی عذرا مانده

کس نداند غم خسرو مگر آن کس که مباد
بی چراغی بود اندر شب یلدا مانده

#امیر_خسرو_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سرنوشت
#همایون_شجریان


سرنوشت را باید از سر نوشت
شاید این بار کمی بهتر نوشت

عاشقی را غرقِ در باور نوشت
غُصه ها را قِصه ای دیگر نوشت

#شیرازی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
افسوس که عمر خود تباهی کردیم
صد قافلهٔ گناه، راهی کردیم

در دفتر ما نماند یک نکته سفید
از بس به شب و روز سیاهی کردیم

#شیخ_بهایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصرها
از چنگال تنهایی می گریزم
و در میان ازدحام خیال بافی ها
پشت دروازه ی دلتنگی
گم می شوم
و چشم های خیس از اشتیاق را
به موسیقی آرام گام های تو
می سپارم..!

#بهارتنکابنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سر باز کرد این بار هم یک‌ زخم تازه
خودکار، دفترچه، قلم، یک زخم تازه

در راه مکتب فرش کردم بستر خون
هر روز دارم دست کم، یک زخم تازه

فوج پرستو کوچ کرده دسته دسته
ما مانده‌ایم وهر قدم، یک زخم تازه

وا می‌کنم  تا بقچه‌‌اش را می‌شود کشف
در بین کیف دخترم، یک زخم تازه

خورشید، خون آلود در چنگ شب‌تار
بر شانه‌هایم بار غم، یک زخم تازه

نامم هزاره می‌زند تاریخ هر روز
بر فرق من سنگ ستم، یک زخم تازه

#سید_سکندر_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم می‌خواست بینم صورت او بی‌نقاب اما



به آن صورت که دل می‌خواستش دیدم به خواب اما...


ملا محمدحسین #رفیق_اصفهانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ﺧﺪﺍ ﺯ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﭘﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﺮﺍ
ﻭ ﺍﺯ ﺷﺮﺍﺏ ﺩﻫﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﻣﺮﺍ

ﻣﺮﺍ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﮔﺮﻩ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼﺍﺕ
ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺍﺯ ﮔﯿﺴﻮﯾﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺮﺍ

ﻭ ﺗﻮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﯼ ﻣﯽﺷﻮﯼ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ
ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺮﺷﻤﻪ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺨﺖ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻣﺮﺍ

ﺧﺪﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﺎﺯﻝ ﮐﺮﺩ
ﻭ ﺣﻠﻘﻪ کرد ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﻭﺍﻥ ﻣﺮﺍ

چه قدر بوسه رها کرده در حوالی من !
کدام نقطه زمین می زند لبان مرا...؟

خدا به نام تو آب آفرید ، آتش زد
خدا به نام تو سوزاند دودمان مرا

خدا چه قدر برایت گذاشت سنگ تمام
تمام کرد به نام تو داستان مرا

#ناصرحامدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀