سلام عاصی عاشق، سلام ای زن برتر
"زری" توی سووشون،" مارال" توی کلیدر
زن نقاب و النگو و خال و عشوه و خلخال
که شروه در شریانت، تنت پر از تب بندر
بخور باغ تماشا!، به اوجها متصاعد!
انار داغ به ساوه!، گلاب ناب به قمصر!
سلام ای زن دلخور، غرور برنو و دمپر
نماد طایفهٔ لر، هلا مونث پرپر!
چقدر گیس بریدی به مرگ کولبرانت
حرارت دف و آتش!، بلوط باغ مکدر!
دمیده از نفست آه، گل بنفش سحرگاه!
تو زعفران دمافتاده روی هُرم سماور
زن ستاره و سوزن! عروس تشنه و تشباد!
تن تو چون کپر و فقر، گرفته پشت تو سنگر
عروس شالی و ماهی! ببند شال و نشا کن
برنجهای معطر، به رنجهای معطر
زن نوازش و نارنج! حریر اطلسی و رنج!
شراب خُلّر شیراز! سرود هرچه قلندر!
عروس زخمی ترکش! سمندری تو به آتش
چقدر چلچله گشته، به روی دست تو پرپر
عروس- اسیر به تهران، که میزنی تن خود را
شبیه جوجه گنجشک به شیشههای مشجر
خلاصه؛ خُلق تو تنگ و خلاصه؛ حال تو ویران
کشیدهایم تو را آه...چقدر بی در و پیکر...
#رضا_علیاکبری
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
"زری" توی سووشون،" مارال" توی کلیدر
زن نقاب و النگو و خال و عشوه و خلخال
که شروه در شریانت، تنت پر از تب بندر
بخور باغ تماشا!، به اوجها متصاعد!
انار داغ به ساوه!، گلاب ناب به قمصر!
سلام ای زن دلخور، غرور برنو و دمپر
نماد طایفهٔ لر، هلا مونث پرپر!
چقدر گیس بریدی به مرگ کولبرانت
حرارت دف و آتش!، بلوط باغ مکدر!
دمیده از نفست آه، گل بنفش سحرگاه!
تو زعفران دمافتاده روی هُرم سماور
زن ستاره و سوزن! عروس تشنه و تشباد!
تن تو چون کپر و فقر، گرفته پشت تو سنگر
عروس شالی و ماهی! ببند شال و نشا کن
برنجهای معطر، به رنجهای معطر
زن نوازش و نارنج! حریر اطلسی و رنج!
شراب خُلّر شیراز! سرود هرچه قلندر!
عروس زخمی ترکش! سمندری تو به آتش
چقدر چلچله گشته، به روی دست تو پرپر
عروس- اسیر به تهران، که میزنی تن خود را
شبیه جوجه گنجشک به شیشههای مشجر
خلاصه؛ خُلق تو تنگ و خلاصه؛ حال تو ویران
کشیدهایم تو را آه...چقدر بی در و پیکر...
#رضا_علیاکبری
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
#حافظ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
#حافظ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بی تو از دست غم هجر ز پا افتادم
به سر من گذری کن که جهان بر گذر است
مردمان منکر عشق اند ، منم کشته ی او
شیوه ی ما دگر و شیوه ی مردم دگر است ...
#امیرخسرو_دهلوی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
به سر من گذری کن که جهان بر گذر است
مردمان منکر عشق اند ، منم کشته ی او
شیوه ی ما دگر و شیوه ی مردم دگر است ...
#امیرخسرو_دهلوی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بخت از دهان ِ دوست نشانم نمیدهد
دولت خبر ز راز ِ نهانم نمیدهد
از بهر ِ بوسهای ز لبش جان همیدهم
اینم همیستاند و آنم نمیدهد
مُردم دراین فِراق و درآن پرده راه نیست
یا هست و پرده دار نشانم نمیدهد
زلفش کشید باد ِ صبا چرخ ِ سفله بین
کان جا مجال ِ باد ِ وزانم نمیدهد
چندان که بر کنار چو پرگار میشدم
دوران چو نقطه ره به میانم نمیدهد
شِکر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بدعهدی ِ زمانه زمانم نمیدهد
گفتم رَوم به خواب و ببینم جمال ِدوست
حافظ ز آه و ناله امانم نمیدهد
#حافظ
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دولت خبر ز راز ِ نهانم نمیدهد
از بهر ِ بوسهای ز لبش جان همیدهم
اینم همیستاند و آنم نمیدهد
مُردم دراین فِراق و درآن پرده راه نیست
یا هست و پرده دار نشانم نمیدهد
زلفش کشید باد ِ صبا چرخ ِ سفله بین
کان جا مجال ِ باد ِ وزانم نمیدهد
چندان که بر کنار چو پرگار میشدم
دوران چو نقطه ره به میانم نمیدهد
شِکر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بدعهدی ِ زمانه زمانم نمیدهد
گفتم رَوم به خواب و ببینم جمال ِدوست
حافظ ز آه و ناله امانم نمیدهد
#حافظ
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#لزوم_داشتن_استاد
پیر را بگزین که بی پیر این سفر
هست بس پر آفت و خوف و خطر
آن رهی که بارها تو رفته ای
بی قلاووز, اندر آن آشفته ای
پس رهی را که ندیدستی تو هیچ
هیچ مرو تنها, ز رهبر سر مپیچ
#مثنوی_مولانا
📘برای سلوک, مرید پیری باش که در هر گوشه ای راهزنان ابلیس صفتند و شبهات و آفات در آن زیاد است که آن راهی را که بدون راهبر رفته باشی به حیرت و سرگشتگی دچار آمده ای
حال مباد که در این راه که هرگز آن را مشاهده نکرده ای تنها گام بسپاری
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
پیر را بگزین که بی پیر این سفر
هست بس پر آفت و خوف و خطر
آن رهی که بارها تو رفته ای
بی قلاووز, اندر آن آشفته ای
پس رهی را که ندیدستی تو هیچ
هیچ مرو تنها, ز رهبر سر مپیچ
#مثنوی_مولانا
📘برای سلوک, مرید پیری باش که در هر گوشه ای راهزنان ابلیس صفتند و شبهات و آفات در آن زیاد است که آن راهی را که بدون راهبر رفته باشی به حیرت و سرگشتگی دچار آمده ای
حال مباد که در این راه که هرگز آن را مشاهده نکرده ای تنها گام بسپاری
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چه میگوید به قلبِ من دوچشمانِ شرر بارت؟!
من از راز نگاهِ سر کشت همواره آگاهم!
معطر شد هوا ی این حوالی از گلِ رویت
ولی من همچو یوسف همچنان افتاده در چاهم!
نیازی نیست چون طوفان مرا از جا بر اندازی
که من در پیشِ روی تو همانندِ پَرِ کاهم!
تو با زخم زبانهایت روانم را می آزاری
ولی من با نگاهِ مهر با روحِ تو همراهم!
شدم بی مهر تو گم در میان این شب دیجور
دوچشمت را بجای تابشِ مهتاب می خواهم
برو آنجا که بستم با نگاهت عهد و پیمان ها
برای دیدنِ رویت چه بی تابانه در راهم!
#خاطره
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من از راز نگاهِ سر کشت همواره آگاهم!
معطر شد هوا ی این حوالی از گلِ رویت
ولی من همچو یوسف همچنان افتاده در چاهم!
نیازی نیست چون طوفان مرا از جا بر اندازی
که من در پیشِ روی تو همانندِ پَرِ کاهم!
تو با زخم زبانهایت روانم را می آزاری
ولی من با نگاهِ مهر با روحِ تو همراهم!
شدم بی مهر تو گم در میان این شب دیجور
دوچشمت را بجای تابشِ مهتاب می خواهم
برو آنجا که بستم با نگاهت عهد و پیمان ها
برای دیدنِ رویت چه بی تابانه در راهم!
#خاطره
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یارب، غم آن سرو خرامان به که گویم؟
دل نیست به دستم، سخن جان به که گویم؟
آه از دل من دود برآرد همه شب، آه
کاین سوختگی غم هجران به که گویم؟
#امیرخسرو_دهلوی
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دل نیست به دستم، سخن جان به که گویم؟
آه از دل من دود برآرد همه شب، آه
کاین سوختگی غم هجران به که گویم؟
#امیرخسرو_دهلوی
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شبی با گریه بر دفتر نوشتم دوستت دارم
ندا سر داد هر واژه که من آگاه آگاهم
تو ازکنج لبانت شعرمیریزد، زمستان است
و می ریزد لبالب واژه ها از عمق سرما هم
سکوتم راشکستم درشب تاریک و خاکستر
منم آن عبد دلتنگت، غریب و یار درگاهم
امان ازبوسه هایی که نشاندم برلب معشوق
زنی دل داده و عاشق،عزیز مرد دی ماهم
ستاره بالب خندان،چه زیباعشق می بارید
و من هربار میگفتم، سپردم دست تو ماهم
قلم میگفت بگذر از نگاهش، من نمیدانم
زچشمانش نوشتم بیت ها،هر چند کوتاهم
دلم آینده ای میخواهد وبختی که میدانم
کنارت غرق واژه میشویم هرلحظه اش با هم
چه یارب های بسیاری به گوش آسمان گفتم
ندا آمد بگو با من، تو از الفاظ زیبا هم
خدایا دوستت دارم، نباشی بنده ای خوارم
که عشق آسان نمود اول و من گمراه گمراهم
به هم میریزم و ماهی قلبم می پرد بیرون،
خروشان میکند امواج چشمان تو دریا هم
خداحافظ تمام واژه های مانده در سینه
که سنگم می شود آخر، شبانه مونس آهم
#آزاده_خدادای
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ندا سر داد هر واژه که من آگاه آگاهم
تو ازکنج لبانت شعرمیریزد، زمستان است
و می ریزد لبالب واژه ها از عمق سرما هم
سکوتم راشکستم درشب تاریک و خاکستر
منم آن عبد دلتنگت، غریب و یار درگاهم
امان ازبوسه هایی که نشاندم برلب معشوق
زنی دل داده و عاشق،عزیز مرد دی ماهم
ستاره بالب خندان،چه زیباعشق می بارید
و من هربار میگفتم، سپردم دست تو ماهم
قلم میگفت بگذر از نگاهش، من نمیدانم
زچشمانش نوشتم بیت ها،هر چند کوتاهم
دلم آینده ای میخواهد وبختی که میدانم
کنارت غرق واژه میشویم هرلحظه اش با هم
چه یارب های بسیاری به گوش آسمان گفتم
ندا آمد بگو با من، تو از الفاظ زیبا هم
خدایا دوستت دارم، نباشی بنده ای خوارم
که عشق آسان نمود اول و من گمراه گمراهم
به هم میریزم و ماهی قلبم می پرد بیرون،
خروشان میکند امواج چشمان تو دریا هم
خداحافظ تمام واژه های مانده در سینه
که سنگم می شود آخر، شبانه مونس آهم
#آزاده_خدادای
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
محکوم
کامران مولایی
همیشه
تــوو نـگات
ے حس آشناس
واســـــه من از همه
حسابـــــــــ تو جداس
وقتے با منے دنیـاا توو دستمه
همینڪه تـو با من بمونــے بسمه
از توو چشمـــــاے من چشماتو برندار
ڪ من تنهــــــــا تورو میخوام
جز تو ڪـــــــے میتونه
اروم ڪنــــه
منو یا
اینڪه با نگاش
محڪــوم
ڪنه منــــو
#ڪیجزتومیتونه❣
#ڪامران_مولایی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تــوو نـگات
ے حس آشناس
واســـــه من از همه
حسابـــــــــ تو جداس
وقتے با منے دنیـاا توو دستمه
همینڪه تـو با من بمونــے بسمه
از توو چشمـــــاے من چشماتو برندار
ڪ من تنهــــــــا تورو میخوام
جز تو ڪـــــــے میتونه
اروم ڪنــــه
منو یا
اینڪه با نگاش
محڪــوم
ڪنه منــــو
#ڪیجزتومیتونه❣
#ڪامران_مولایی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گرچه هر لحظه ز بیداد تو خونینجگرم
هم -به جان تو- که از جان به تو مشتاقترم
بر لبم حرف تو و در نظرم صورت توست
نام هر کس که برم، جانب هر کس نگرم
تا نپوشم ز رُخت دیده، نیارم به تو دید
از تو هرچند که دورم، به تو نزدیکترم
گریهی ابر بهاری، گروِ چشم من است
من ز هجران تو تا در گروِ چشمِ تَرم...
#مشربی_تکلو
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هم -به جان تو- که از جان به تو مشتاقترم
بر لبم حرف تو و در نظرم صورت توست
نام هر کس که برم، جانب هر کس نگرم
تا نپوشم ز رُخت دیده، نیارم به تو دید
از تو هرچند که دورم، به تو نزدیکترم
گریهی ابر بهاری، گروِ چشم من است
من ز هجران تو تا در گروِ چشمِ تَرم...
#مشربی_تکلو
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دلت چه شد که از آن شور و اشتیاق افتاد؟
چه شد که بین تو و من چنین نفاق افتاد؟
زمان به دست تو پایان من نوشت آری
مسیر واقعه این بار ، از این سیاق افتاد
دو رودخانه ی عشق من و تو شط شده بود
ولی دریغ که راهش به باتلاق افتاد
خلاف منطق معمول عشق بود انگار
میان ما دو موازی که انطباق افتاد
جهان برای همیشه ، سیاه بر تن کرد
شبی که ماه تمام تو در محاق افتاد
شکر به مزمزه چون شوکران شود زین پس
مرا که طعم دهان تو از مذاق افتاد
خزان به لطف تو چشم و چراغ تقویم است
که دیدن تو در این فصل ، اتفاق افتاد
چه زندگانی سختی است زیستن بی عشق
ببین پس از تو که تکلیف من چه شاق افتاد
پس از تو جفت سرشتی و سرنوشتی من !
غریبواره ی تو ، تا همیشه تاق افتاد
تو فصل مشترک عشق و شعر من بودی
که با جدایی تو بین شان طلاق افتاد
هوای تازه تو بودی ، نفس تو و بی تو
دوباره بر سرم آوار اختناق افتاد
به باور دل نا باورم نمی گنجد
هنوز هم که مرا با تو این فراق افتاد
#حسین_منزوی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چه شد که بین تو و من چنین نفاق افتاد؟
زمان به دست تو پایان من نوشت آری
مسیر واقعه این بار ، از این سیاق افتاد
دو رودخانه ی عشق من و تو شط شده بود
ولی دریغ که راهش به باتلاق افتاد
خلاف منطق معمول عشق بود انگار
میان ما دو موازی که انطباق افتاد
جهان برای همیشه ، سیاه بر تن کرد
شبی که ماه تمام تو در محاق افتاد
شکر به مزمزه چون شوکران شود زین پس
مرا که طعم دهان تو از مذاق افتاد
خزان به لطف تو چشم و چراغ تقویم است
که دیدن تو در این فصل ، اتفاق افتاد
چه زندگانی سختی است زیستن بی عشق
ببین پس از تو که تکلیف من چه شاق افتاد
پس از تو جفت سرشتی و سرنوشتی من !
غریبواره ی تو ، تا همیشه تاق افتاد
تو فصل مشترک عشق و شعر من بودی
که با جدایی تو بین شان طلاق افتاد
هوای تازه تو بودی ، نفس تو و بی تو
دوباره بر سرم آوار اختناق افتاد
به باور دل نا باورم نمی گنجد
هنوز هم که مرا با تو این فراق افتاد
#حسین_منزوی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
من همان هستم که بودم ، شاید او
چون مرا دیوانه ی خود دیده است
بیوفایی می کند بلکه من
دور از دیدار او عاقل شوم !
او نمی داند که من ، دوست می دارم جنون عشق را
من نمی خواهم که حتی لحظه ای
لحظه ای از یاد او غافل شوم !
#فروغ_فرخزاد
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من همان هستم که بودم ، شاید او
چون مرا دیوانه ی خود دیده است
بیوفایی می کند بلکه من
دور از دیدار او عاقل شوم !
او نمی داند که من ، دوست می دارم جنون عشق را
من نمی خواهم که حتی لحظه ای
لحظه ای از یاد او غافل شوم !
#فروغ_فرخزاد
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبور باش
هم حکمت را میفهمی
هم قسمت را میچشی
هم معجزه را میبینی...✌️
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هم حکمت را میفهمی
هم قسمت را میچشی
هم معجزه را میبینی...✌️
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
غمی بر جان من آمد که گویی قعر یک چاهم
ز بس در انتظار تو چو چشمی مانده بر راهم
بلا بر سر چو یوسف ار، زلیخا میشوی بر من
مپنداری که یک ارزن من از یاد تو می کاهم
نسیم عطر موهایت بهاری بر دل و جانم
که عشق آمد شدی جانا پگاهی بر شبانگاهم
پناهم از غم و دردی، وَ زیبایی و یکرنگی
گرت در برکشم روزی به دنیا همچو یک شاهم
همه سعیم به بد مستی نگاهی بر رخت زیبا
که لبخندی به لب هایت نگینی بر نظرگاهم
دعایم گر به وصلت شد ، اجابت در سرانجامم
رهم در توبه میجویم سیه رویی به درگاهم
نهان گر شد به می زری ز رخ یاری به سرخی زد
که پندم می دهد عاقل ولی بازت هوا خواهم
#فرامرز_یاری
#غ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ز بس در انتظار تو چو چشمی مانده بر راهم
بلا بر سر چو یوسف ار، زلیخا میشوی بر من
مپنداری که یک ارزن من از یاد تو می کاهم
نسیم عطر موهایت بهاری بر دل و جانم
که عشق آمد شدی جانا پگاهی بر شبانگاهم
پناهم از غم و دردی، وَ زیبایی و یکرنگی
گرت در برکشم روزی به دنیا همچو یک شاهم
همه سعیم به بد مستی نگاهی بر رخت زیبا
که لبخندی به لب هایت نگینی بر نظرگاهم
دعایم گر به وصلت شد ، اجابت در سرانجامم
رهم در توبه میجویم سیه رویی به درگاهم
نهان گر شد به می زری ز رخ یاری به سرخی زد
که پندم می دهد عاقل ولی بازت هوا خواهم
#فرامرز_یاری
#غ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀