#جبران_خلیل_جبران
قسم به پرستو
آنگاه که جفتش می میرد
و تنها به آشیانه باز میگردد!
چه غروبِ غریبی.
قسم به کرم شب تاب
آنگاه که از پیله بیرون میآید
و با نسیم هم آغوش میشود
چه پروازی.
قسم به خورشید
آنگاه که تو بر آن میتابی!
چه تلالویی.
قسم به همه دانهها
آنگاه که در خاک میمیرند
و در نور متولد میشوند!
چه رستاخیزی.
قسم به ساقهای که در باد میشکند
آنگاه که از ایشان جز خاکستری
بر جای نمیماند.
قسم به تمامی آیینه ها
آنگاه که در برابر آب قرار میگیرند .
قسم به لطافت قسم!
میدانم
که میدانی
#دوستتدارم .
#ق
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
قسم به پرستو
آنگاه که جفتش می میرد
و تنها به آشیانه باز میگردد!
چه غروبِ غریبی.
قسم به کرم شب تاب
آنگاه که از پیله بیرون میآید
و با نسیم هم آغوش میشود
چه پروازی.
قسم به خورشید
آنگاه که تو بر آن میتابی!
چه تلالویی.
قسم به همه دانهها
آنگاه که در خاک میمیرند
و در نور متولد میشوند!
چه رستاخیزی.
قسم به ساقهای که در باد میشکند
آنگاه که از ایشان جز خاکستری
بر جای نمیماند.
قسم به تمامی آیینه ها
آنگاه که در برابر آب قرار میگیرند .
قسم به لطافت قسم!
میدانم
که میدانی
#دوستتدارم .
#ق
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
همیشه در غم این واژه های تکراری
.
دلیل روشن آرامش منی ای عشق
.
هزار ولوله دیدم میان عمر، اما
.
تو بیکرانه ی آسایش منی ای عشق
.
#جواد_مزنگی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
دلیل روشن آرامش منی ای عشق
.
هزار ولوله دیدم میان عمر، اما
.
تو بیکرانه ی آسایش منی ای عشق
.
#جواد_مزنگی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
كار عمر آسان گرفتم، كار عشق آسان نشد
سر به صحراها نهادم بهر دل سامان نشد
نالهها از یاد بردم، دیگر این دل دل نماند
سرد و خاموش اوفتادم، دیگر این جان جان نشد
دیده بر هر نقش بستم، آنچه دیدم آن نبود
با حقیقت پیش رفتم، آنچه گفتم آن نشد
قیدها را پاره كردم، دردها نقصان ندید
زندگی را هیچ گفتم، روشن این زندان نشد
سینه كوشیدم كه گردد چون صدف چاك از وفا
اشكها غلتید اما، گوهر غلتان نشد
اختیار گریه را دادم به چشم خود ولی
سیل بنیان كن برون زین چشمهی جوشان نشد
بارها رفتم درون گردباد حادثات
ابر شد، باران فرود آمد، ولی طوفان نشد
پیكرم تا حد نابودی ز محنت سوده گشت
مشكلی بگشوده زین دندانهی سوهان نشد
با اجل می گفت اسكندر كه كردیم امتحان
با جهانی زور و زر این عمر جاویدان نشد
#معینی_کرمانشاهی
#ک
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
كار عمر آسان گرفتم، كار عشق آسان نشد
سر به صحراها نهادم بهر دل سامان نشد
نالهها از یاد بردم، دیگر این دل دل نماند
سرد و خاموش اوفتادم، دیگر این جان جان نشد
دیده بر هر نقش بستم، آنچه دیدم آن نبود
با حقیقت پیش رفتم، آنچه گفتم آن نشد
قیدها را پاره كردم، دردها نقصان ندید
زندگی را هیچ گفتم، روشن این زندان نشد
سینه كوشیدم كه گردد چون صدف چاك از وفا
اشكها غلتید اما، گوهر غلتان نشد
اختیار گریه را دادم به چشم خود ولی
سیل بنیان كن برون زین چشمهی جوشان نشد
بارها رفتم درون گردباد حادثات
ابر شد، باران فرود آمد، ولی طوفان نشد
پیكرم تا حد نابودی ز محنت سوده گشت
مشكلی بگشوده زین دندانهی سوهان نشد
با اجل می گفت اسكندر كه كردیم امتحان
با جهانی زور و زر این عمر جاویدان نشد
#معینی_کرمانشاهی
#ک
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خـدا کنـد کـه کسی، بی قـرارِ من باشد
کسی کـه تـا دَمِ آخـر، کنـارِ مـن بـاشد
مـن از دلِ سفـری، پُـر مَـلال مـی آیـم
کجاست آنکه در این راه، یـارِ من باشد؟
کسی که هر نفسِ پاکش آبروی منست
کسی کـه هـر قدمـش اعتبـارِ من باشد
رفیـقِ بـی کلـکِ ، جـاده هـای تنهـایی
شریـکِ خستـگیِ... روزگـارِ مـن بـاشد
همان گُلی کـه، در این راهِ زرد می شکفد
کسی کـه وقتِ تکیـدن بهـارِ مـن باشد
همانکسی که اگر، کوله بارِ من خالیست
تمـامِ مـن! همـه دار و نـدارِ مـن بـاشد
در این قفس چه اسیرم! چقدر بی تـابم!
چه میشود که شبی هم قطارِ من باشد؟
نمانده فاصله ای.. پـای ایستگاه ایکاش
عـزیـز گمـشده... چشم انتظارِ من باشد
#نـاشنــاس
#خ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
کسی کـه تـا دَمِ آخـر، کنـارِ مـن بـاشد
مـن از دلِ سفـری، پُـر مَـلال مـی آیـم
کجاست آنکه در این راه، یـارِ من باشد؟
کسی که هر نفسِ پاکش آبروی منست
کسی کـه هـر قدمـش اعتبـارِ من باشد
رفیـقِ بـی کلـکِ ، جـاده هـای تنهـایی
شریـکِ خستـگیِ... روزگـارِ مـن بـاشد
همان گُلی کـه، در این راهِ زرد می شکفد
کسی کـه وقتِ تکیـدن بهـارِ مـن باشد
همانکسی که اگر، کوله بارِ من خالیست
تمـامِ مـن! همـه دار و نـدارِ مـن بـاشد
در این قفس چه اسیرم! چقدر بی تـابم!
چه میشود که شبی هم قطارِ من باشد؟
نمانده فاصله ای.. پـای ایستگاه ایکاش
عـزیـز گمـشده... چشم انتظارِ من باشد
#نـاشنــاس
#خ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بیهوده بود سعی من و انتظار من
جانم به لب رسید و نیامد نگار من
آتش به جان آنکه مرا با کرشمه ای
افسون نمود و زد گرهی بد به کار من
من در خیال آنکه رها گشتم از الم
او در هوای اینکه شده شهریار من
دلخوش به وعده هایِ دروغینِ دلفریب
عمرم تباه گشت و سیه روزگار من
دی رفت و بهمن و اسفند بعد از آن
تیر آمده دوباره و گم شد بهار من
مرغ سحر، که ناله کند در فراغ دوست
ترک وطن نموده و رفت از دیار من
از دوستان ِ(#وفا) پیشه سالهاست
جز سایه ام نمانده کسی در کنار من
محزون مباش می رسد از راه آن نگار
می گویدم به جان، دلِ امیدوارِ من
روزی که او بیاید و بر ما نظر کند
بر جا نمانده هیچ زمن، جز غبار من
# کامبیز فرقان پرست
# وفا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جانم به لب رسید و نیامد نگار من
آتش به جان آنکه مرا با کرشمه ای
افسون نمود و زد گرهی بد به کار من
من در خیال آنکه رها گشتم از الم
او در هوای اینکه شده شهریار من
دلخوش به وعده هایِ دروغینِ دلفریب
عمرم تباه گشت و سیه روزگار من
دی رفت و بهمن و اسفند بعد از آن
تیر آمده دوباره و گم شد بهار من
مرغ سحر، که ناله کند در فراغ دوست
ترک وطن نموده و رفت از دیار من
از دوستان ِ(#وفا) پیشه سالهاست
جز سایه ام نمانده کسی در کنار من
محزون مباش می رسد از راه آن نگار
می گویدم به جان، دلِ امیدوارِ من
روزی که او بیاید و بر ما نظر کند
بر جا نمانده هیچ زمن، جز غبار من
# کامبیز فرقان پرست
# وفا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بگذر از شعر و غزل،هیچ مگو،رام توام
با من از عشق بگو،یوسف خوش نام توام
از دو چشمت شده ام مست،مرا می بینی ؟
آن چنان مست،که سودا زده ی جام توام
#یوسف_حمزه
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با من از عشق بگو،یوسف خوش نام توام
از دو چشمت شده ام مست،مرا می بینی ؟
آن چنان مست،که سودا زده ی جام توام
#یوسف_حمزه
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
طاووس من! حتی تو هم در حسرت رنگی!
حتی تو هم با سرنوشت خویش در جنگی!
یک روز دیگر کم شد از عمرت، خدا را شکر
امروز قدری کمتر از دیروز دلتنگی
از «خود» گریزانی چرا ای سنگ! باور کن
حتی اگر در کعبه باشی باز هم سنگی
عمریست در نی شور شادی میدمی، اما
از نی نمیآید به جز اندوه آهنگی
دنیا پلی دارد که در هر سوی آن باشی
در فکر سوی دیگری! آوخ چه آونگی!
#فاضل_نظری
#ط
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
حتی تو هم با سرنوشت خویش در جنگی!
یک روز دیگر کم شد از عمرت، خدا را شکر
امروز قدری کمتر از دیروز دلتنگی
از «خود» گریزانی چرا ای سنگ! باور کن
حتی اگر در کعبه باشی باز هم سنگی
عمریست در نی شور شادی میدمی، اما
از نی نمیآید به جز اندوه آهنگی
دنیا پلی دارد که در هر سوی آن باشی
در فکر سوی دیگری! آوخ چه آونگی!
#فاضل_نظری
#ط
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جز دلم، کو ز ازل تا به ابد عاشــــق رفت
جاودان کس نشنیدم که در این کار بماند
از صدای سخن عشـق ندیدم خوشتر
یادگاری که درین گنبد دوار بماند
🖋حافظ
🎤سحر محمدیبروجردی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جز دلم، کو ز ازل تا به ابد عاشــــق رفت
جاودان کس نشنیدم که در این کار بماند
از صدای سخن عشـق ندیدم خوشتر
یادگاری که درین گنبد دوار بماند
🖋حافظ
🎤سحر محمدیبروجردی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
وقت مرگ آمد ز رحمت بر سر بالین من
تلخ شد کام حسود از مردن شیرین من
او پی جور و جفا، من بر سر مهر و وفا
من به فکر مهر او، او در خیال کین من
دلبری رسم وی و عاشق کشی قانون وی
عاشقی کیش من و حسرت کشی آیین من
کاش آن دیر آشنا با خنجر آید بر سرم
تا مگر از دل برآید حسرت دیرین من
#فروغی_بسطامی
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تلخ شد کام حسود از مردن شیرین من
او پی جور و جفا، من بر سر مهر و وفا
من به فکر مهر او، او در خیال کین من
دلبری رسم وی و عاشق کشی قانون وی
عاشقی کیش من و حسرت کشی آیین من
کاش آن دیر آشنا با خنجر آید بر سرم
تا مگر از دل برآید حسرت دیرین من
#فروغی_بسطامی
#و
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
از یار آشنا سخن آشنا شنید
ای شاه حسن چشم به حال گدا فکن
کاین گوش بس حکایت شاه و گدا شنید
خوش میکنم به باده مشکین مشام جان
کز دلق پوش صومعه بوی ریا شنید
سر خدا که عارف سالک به کس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید
یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چهها شنید
اینش سزا نبود دل حق گزار من
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید
محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد
از گلشن زمانه که بوی وفا شنید
ساقی بیا که عشق ندا میکند بلند
کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنید
ما باده زیر خرقه نه امروز میخوریم
صد بار پیر میکده این ماجرا شنید
ما می به بانگ چنگ نه امروز میکشیم
بس دور شد که گنبد چرخ این صدا شنید
پند حکیم محض صواب است و عین خیر
فرخنده آن کسی که به سمع رضا شنید
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس
دربند آن مباش که نشنید یا شنید
#حافظ
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
از یار آشنا سخن آشنا شنید
ای شاه حسن چشم به حال گدا فکن
کاین گوش بس حکایت شاه و گدا شنید
خوش میکنم به باده مشکین مشام جان
کز دلق پوش صومعه بوی ریا شنید
سر خدا که عارف سالک به کس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید
یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چهها شنید
اینش سزا نبود دل حق گزار من
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید
محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد
از گلشن زمانه که بوی وفا شنید
ساقی بیا که عشق ندا میکند بلند
کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنید
ما باده زیر خرقه نه امروز میخوریم
صد بار پیر میکده این ماجرا شنید
ما می به بانگ چنگ نه امروز میکشیم
بس دور شد که گنبد چرخ این صدا شنید
پند حکیم محض صواب است و عین خیر
فرخنده آن کسی که به سمع رضا شنید
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس
دربند آن مباش که نشنید یا شنید
#حافظ
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
١) هر آنکه از سببِ وحشت غمی تنهاست
بدان که خصمِ دل است و مراقبِ تنهاست
٢) به چنگ و تَنْتَنِ این تن نهادهای گوشی
تنِ تو تودۀ خاک است و دَمدَمهش چو هواست
٣) هوایِ نَفْسِ تو همچون هوایِ گَردانگیز
عدوِّ دیده و بینایی است و خصمِ ضیاست
۴) تویی مگر مگسِ این مَطاعِمِ عَسَلین
که ز اِمْقُلُوه تو را دَرد و ز اِنْقُلُوه عَناست؟
۵) در آن زمان که در این دوغ میفُتی چو مگس
عجب که توبه و عقل و رَويَّتِ تو کجاست؟
۶) به عهد و توبه چرا چون فَتیله میپیچی؟
که عهدِ تو چو چراغی رهینِ هر نَکْباست
٧) بگو به یوسف، یعقوبِ هَجر را دریاب
که بی ز پیرهنِ نُصرتِ تو حبسِ عَماست
٨) چو گوشتْپاره ضَریریست مانده بر جایی
چو مُردهای است ضریر و عَقیلۀ اِحیاست
٩) به جایِ دارو او خاک میزند در چشم
بدان گمان که مگر سُرمه است خاک و دَواست
١٠) چو لاتُعافِ مِنَ الکافِرینَ دَیّاراً
دعایِ نوحِ نبیّ است و او مُجابْدعاست
١١) همیشه کَشتیِ احمق غریقِ طوفان است
که زشتْصنعت و مبغوضْگوهر و رسواست
١٢) اگرچه بحرِ کَرَم موج میزند هرسو
به حُکمِ عدل خبیثات مَر خبیثین راست
١٣) قَفا همیخور و اندر مکَش کَلا گَردن
چنان گلو که تو داری سزای صَفْع و قَفاست
١۴) گلو گشاده چو فرجِ فراخِ مادهخران
که …ِ خر نرَهد زو، چو پیشِ او برخاست
١۵) بخور تو ای سگِ گَرگین شِکَنبه و سرگین
شِکَمبه و دهنِ سگ، بلی سزا به سزاست
١۶) بیا بخور خرِ مرده، سگِ شکار نهای
ز پوز و ز شْکَم و طلعتِ تو خود پیداست
١٧) سگِ محلّه و بازار، صید کی گیرد؟
مقامِ صید، سَرِ کوه و بیشه و صحراست
١٨) رها کن این همه را، نامِ یار و دلبر گو
که زشتها که بدو دررسد، همه زیباست
١٩) که کیمیاست پناهِ وی و تعلّقِ او
مُصَرِّفِ همه ذرّاتِ اَسفَل و اَعلاست
٢٠) نهان کنَد دو جهان را درونِ یک ذرّه
که از تصرّفِ او عقل گول و نابیناست
٢١) بِدان که زیرکیِ عقل جمله دهلیزیست
اگر به علمِ فلاطون بُوَد برونِ سراست
٢٢) جنونِ عشق بِهْ از صدهزار گردونْعقل
که عقل دعویِ سَر کرد و عشق بیسَر و پاست
٢٣) هرآنکه سَر بُوَدش بیمِ سَر هَمَش باشد
حریفِ بیم نباشد هرآنکه شیرِ وَغاست
٢۴) رَوَد درونۀ سَمُّالخِیاط، رشتۀ عشق
که سَر ندارد و بیسَر، مُجرّد و یکتاست
٢۵) قلاوُزی کُنَدَش سوزن و روان کُنَدَش
که تا وصال ببخشد به پارهها که جداست
٢۶) حدیثِ سوزن و رشته بِهِل که باریک است
حدیثِ موسیِ جان کُن که با یدِ بیضاست
٢٧) حدیث و قصّۀ آن بحرِ خوشدلیها گو
که قطرهقطرۀ او مایۀ دوصد دریاست
٢٨) چو کاسه بر سرِ بحری و بیخبر از بحر
ببین ز موجْ تو را هر نَفَس چه گردشهاست
#مولانا
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بدان که خصمِ دل است و مراقبِ تنهاست
٢) به چنگ و تَنْتَنِ این تن نهادهای گوشی
تنِ تو تودۀ خاک است و دَمدَمهش چو هواست
٣) هوایِ نَفْسِ تو همچون هوایِ گَردانگیز
عدوِّ دیده و بینایی است و خصمِ ضیاست
۴) تویی مگر مگسِ این مَطاعِمِ عَسَلین
که ز اِمْقُلُوه تو را دَرد و ز اِنْقُلُوه عَناست؟
۵) در آن زمان که در این دوغ میفُتی چو مگس
عجب که توبه و عقل و رَويَّتِ تو کجاست؟
۶) به عهد و توبه چرا چون فَتیله میپیچی؟
که عهدِ تو چو چراغی رهینِ هر نَکْباست
٧) بگو به یوسف، یعقوبِ هَجر را دریاب
که بی ز پیرهنِ نُصرتِ تو حبسِ عَماست
٨) چو گوشتْپاره ضَریریست مانده بر جایی
چو مُردهای است ضریر و عَقیلۀ اِحیاست
٩) به جایِ دارو او خاک میزند در چشم
بدان گمان که مگر سُرمه است خاک و دَواست
١٠) چو لاتُعافِ مِنَ الکافِرینَ دَیّاراً
دعایِ نوحِ نبیّ است و او مُجابْدعاست
١١) همیشه کَشتیِ احمق غریقِ طوفان است
که زشتْصنعت و مبغوضْگوهر و رسواست
١٢) اگرچه بحرِ کَرَم موج میزند هرسو
به حُکمِ عدل خبیثات مَر خبیثین راست
١٣) قَفا همیخور و اندر مکَش کَلا گَردن
چنان گلو که تو داری سزای صَفْع و قَفاست
١۴) گلو گشاده چو فرجِ فراخِ مادهخران
که …ِ خر نرَهد زو، چو پیشِ او برخاست
١۵) بخور تو ای سگِ گَرگین شِکَنبه و سرگین
شِکَمبه و دهنِ سگ، بلی سزا به سزاست
١۶) بیا بخور خرِ مرده، سگِ شکار نهای
ز پوز و ز شْکَم و طلعتِ تو خود پیداست
١٧) سگِ محلّه و بازار، صید کی گیرد؟
مقامِ صید، سَرِ کوه و بیشه و صحراست
١٨) رها کن این همه را، نامِ یار و دلبر گو
که زشتها که بدو دررسد، همه زیباست
١٩) که کیمیاست پناهِ وی و تعلّقِ او
مُصَرِّفِ همه ذرّاتِ اَسفَل و اَعلاست
٢٠) نهان کنَد دو جهان را درونِ یک ذرّه
که از تصرّفِ او عقل گول و نابیناست
٢١) بِدان که زیرکیِ عقل جمله دهلیزیست
اگر به علمِ فلاطون بُوَد برونِ سراست
٢٢) جنونِ عشق بِهْ از صدهزار گردونْعقل
که عقل دعویِ سَر کرد و عشق بیسَر و پاست
٢٣) هرآنکه سَر بُوَدش بیمِ سَر هَمَش باشد
حریفِ بیم نباشد هرآنکه شیرِ وَغاست
٢۴) رَوَد درونۀ سَمُّالخِیاط، رشتۀ عشق
که سَر ندارد و بیسَر، مُجرّد و یکتاست
٢۵) قلاوُزی کُنَدَش سوزن و روان کُنَدَش
که تا وصال ببخشد به پارهها که جداست
٢۶) حدیثِ سوزن و رشته بِهِل که باریک است
حدیثِ موسیِ جان کُن که با یدِ بیضاست
٢٧) حدیث و قصّۀ آن بحرِ خوشدلیها گو
که قطرهقطرۀ او مایۀ دوصد دریاست
٢٨) چو کاسه بر سرِ بحری و بیخبر از بحر
ببین ز موجْ تو را هر نَفَس چه گردشهاست
#مولانا
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دل تنگم و ز عشق توام بار بر دل است
وز دست تو بسی چو مرا پای در گل است
شیرین تری ز لیلی و در کوی تو بسی
فرهاد جان سپرده و مجنون بیدل است
گر چه ز دوستی تو دیوانه گشتهام
جز با تو دوستی نکند هر که عاقل است
#سیف_فرغانی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
وز دست تو بسی چو مرا پای در گل است
شیرین تری ز لیلی و در کوی تو بسی
فرهاد جان سپرده و مجنون بیدل است
گر چه ز دوستی تو دیوانه گشتهام
جز با تو دوستی نکند هر که عاقل است
#سیف_فرغانی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
مگو افسانه مجنون، چو من در انجمن باشم
ازو، باری، چرا گوید کسی؟ جایی که من باشم
کسی افسانه درد مرا جز من نمی داند
از آن دایم من دیوانه با خود در سخن باشم
چسان رازی کنم پنهان؟ که از صد پرده ظاهر شد
مگر وقتی نهان ماند که در زیر کفن باشم
مرا جان کوه اندوهست و من جان می کنم، آری
ترا چون لعل شیرینست، من هم کوهکن باشم
#هلالی_جغتایی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مگو افسانه مجنون، چو من در انجمن باشم
ازو، باری، چرا گوید کسی؟ جایی که من باشم
کسی افسانه درد مرا جز من نمی داند
از آن دایم من دیوانه با خود در سخن باشم
چسان رازی کنم پنهان؟ که از صد پرده ظاهر شد
مگر وقتی نهان ماند که در زیر کفن باشم
مرا جان کوه اندوهست و من جان می کنم، آری
ترا چون لعل شیرینست، من هم کوهکن باشم
#هلالی_جغتایی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دل جور تو، ای مهر گسل، میخواهد
خود را به غم تو متصل میخواهد
میخواست دلت که بیدل و دین باشم
باز آی، چنان شدم که دل میخواهد
#شیخ_بهایی
#دال
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خود را به غم تو متصل میخواهد
میخواست دلت که بیدل و دین باشم
باز آی، چنان شدم که دل میخواهد
#شیخ_بهایی
#دال
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ناگهان چشم تَرم سمت پیامت افتاد
آه در عمق دل از وعدهی خامت افتاد
آدمِ سر به هوا بودم و اما چه رقم
یک و یکدم دلِ دیوانه به دامت افتاد
کسی را خواست خداوند؛ بنامم معشوق
خوش به حال تو که این قرعه به نامت افتاد
بعدِ یک عمر، جدا شد رهی ما با تاسف
رفتی و گریهی من در پی گامت افتاد
پس از آن رفتن و دیوانه شدن آیا که_
ممکن است بار دگر نیز به دامت افتاد؟!
#مریم_یارام
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آه در عمق دل از وعدهی خامت افتاد
آدمِ سر به هوا بودم و اما چه رقم
یک و یکدم دلِ دیوانه به دامت افتاد
کسی را خواست خداوند؛ بنامم معشوق
خوش به حال تو که این قرعه به نامت افتاد
بعدِ یک عمر، جدا شد رهی ما با تاسف
رفتی و گریهی من در پی گامت افتاد
پس از آن رفتن و دیوانه شدن آیا که_
ممکن است بار دگر نیز به دامت افتاد؟!
#مریم_یارام
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
Bego Ey Yar Bego
Ebi
عشق یعنی
گرچه از معشوق دلگیرے ولی
باز هم با خود بگویے از جدایے بهتر است
#الهامحقمرادخان❣
#ابی🎙
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گرچه از معشوق دلگیرے ولی
باز هم با خود بگویے از جدایے بهتر است
#الهامحقمرادخان❣
#ابی🎙
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀