💖کافه شعر💖
2.76K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
عاشقی مجنونم و حیران چه فرقی می کند
با خیالت میدهم جولان چه فرقی می کند

شاعری هستم تخلص در سرودن از تو با...
یک غزل، تک بیت یا دیوان چه فرقی می کند

زندگی زندان و حبسم تا ابد در حصر تو...
در سرم غوغا به دل طوفان چه فرقی می کند

نیستی سر در گریبان دارم و زانو بغل...
هجر را با درد بی درمان چه فرقی می کند

گفته بودی زود بر میگردی اما دیر شد...
فرودین، مرداد یا آبان چه فرقی می کند

چون نشد پیدا از آغاز اصل عشق و ماجرا
می روم تا نقطه ی پایان چه فرقی می کند

#جواد_کریمی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
رنج ، رسوایی ، جنون ، بی خانمانی ، داشتم
مرگ را کم داشت تنها، سفره ی رنگین من

یا به دست آور دوباره عشق او را یا بمیر!
با دلم پیمان من اینست و جان ، تضمین من


ُ#حسین_منزوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای عشق تو ما را به کجا می کشی ای عشق 
 جز محنت و غم نیستی ، اما خوشی ای عشق 

این شوری و شیرینی من خود ز لب توست
صد بار مرا می پزی و می چشی ای عشق

 #هوشنگ_ابتهاج


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بر سرِ آنم، که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصّه سر آید

خلوتِ دل، نیست جای صحبتِ اضداد
دیو چو بیرون رود، فرشته درآید

صحبت حُکّام، ظلمتِ شبِ یلداست
نور ز خورشید جوی، بو که برآید

بر درِ ارباب بی‌مروّت دنیا
چندنشینی که خواجه کی به در آید؟

ترکِ گدایی مکن، که گنج بیابی
از نظرِ رهروی، که در گذر آید

صالح و طالح، متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد؟ و که در نظر آید؟

بلبل عاشق! تو عمر خواه، که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

غفلت حافظ در این سراچه، عجب نیست
هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

*طالح: تبه کار و بدکردار

#حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای خنک آن مرد کز خود رسته شد
در وجود زنده‌ای پیوسته شد
وای آن زنده که با مرده نشست
مرده گشت و زندگی از وی بجست

"مولانا"
سوگل مشایخی

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
از باد صبا خواست دلم بوی تو را
چشمم ز چمن جُست گل روی تو را

آخر نه از این دچار گشتم، نه از آن
اندیشه نشان داد ره کوی تو را...

#سرمد_کاشانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
فارغ ز یاد دوست که باشی دقیقه‌ای
بی‌شک در آن دقیقه -دلا!- در مضیقه‌ای

بر ساحت حدیقه‌ی قدسم دگر مخوان
کز روی یار نیست نکوتر حدیقه‌ای

روز ازل که دَم زدم از عشق روی دوست
دل را ز من گرفت به جای وثیقه‌ای

از دشمنی شنیده‌ام این پند را که گفت
از دوستی مجوی گران‌تر عتیقه‌ای

هر ره که زاین سپس تو رَوی، من سپرده‌ام
بهتر ز راه عشق ندیدم طریقه‌ای

«صابر!» -به راستان که دَم از راستی زدند-
بیزارم از مصاحبتِ کج‌سلیقه‌ای...

#صابر_همدانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نورِ یارم، پیش و پس؟

#مولانا


بدون نور الهی کاری از عقل و هوش ساخته نیست.

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بیداد رفت لاله بر باد رفته را
یا رب خزان چه بود بهار شکفته را

هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید
نو کرد داغ ماتم یاران رفته را


استاد شهریار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرا با چشم گریان آفریدند
تو را با لعل خندان آفریدند

جهان را تیره‌رو ایجاد کردند
تو را خورشید تابان آفریدند

خطت را عین ظلمت خلق کردند
لبت را آب حیوان آفریدند

خم موی تو را دیدند بر روی
قرین کفر و ایمان آفریدند

پریشان زلف تو تا جمع گردید
دل جمعی پریشان آفریدند

سرم گوی خم چوگان او شد
چو گوی از بهر چوگان آفریدند

من از روز جزا واقف نبودم
شب یلدای هجران آفریدند

به مصر آن دم زلیخا جامه زد چاک
که یوسف را به کنعان آفریدند

به چه افتاد وقتی یوسف دل
که آن چاه زنخدان آفریدند

زمانی سرو را از پا فکندند
که آن قد خرامان آفریدند

صف عشاق را روزی شکستند
که آن صف های مژگان آفریدند

فروغی را شبی پروانه کردند
که آن شمع شبستان آفریدند

#فروغی_بسطامی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بی تو ای آرام جان یک ساعتم آرام نیست
وز تو ام حاصل به جز هجران نافرجام نیست


گر من از آشفتگی شوری کنم معذور دار
هر که را دل بر سر آتش بود ارام نیست

نزاری_قهستانی



❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من آمده ام کفتر از آن بام بگیرم
یک لحظه، نه! یک عمر تو را وام بگیرم

از بس که لبم بر لب سیگار نشسته
این بار، ز لبهای تو یک کام بگیرم

در گستره ی زندگی ام، موج زیاد است
در ساحل آغوش تو آرام بگیرم

مضمون غزل های مرا، شهر خریدار
وقتی که ز چشمان تو الهام بگیرم

دل را به تو دادم، بغلم کن بغلم کن
هرچند که یک شاعرِبد، نام بگیرم

گفتم که توافق بکن و عاشق من شو
تا عاقبتی نیک و بفرجام بگیرم

حتی که توافق نکنی، باز بمانم
نه ژست خروج از درِ برجام بگیرم!

لعنت به سیاست که شده قاطی شعرم
من آمده بودم که تو را وام بگیرم!

#رضوان_کریمی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
روز کردن با تو جانا در شب یلدا خوش است
نی غلط کردم ، شب وصل تو بی فردا خوش است

صحبت ما و تو با هم ، صحبت خار و گل است
بی تو ما را خوش نباشد ،گر تو را بی ما خوشست

ای که می پرسی میان مهوشان یار تو کیست
گرد سرتا پاش گردم آن که سرتا پا خوش است

#ملاحسن‌علی_یزدی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج

دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش
به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج

بیاض روی تو روشن چو عارض رخ روز
سواد زلف سیاه تو هست ظلمت داج

دهان شهد تو داده رواج آب خضر
لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج

از این مرض به حقیقت شفا نخواهم یافت
که از تو درد دل ای جان نمی‌رسد به علاج

چرا همی‌شکنی جان من ز سنگ دلی
دل ضعیف که باشد به نازکی چو زجاج

لب تو خضر و دهان تو آب حیوان است
قد تو سرو و میان موی و بر به هیئت عاج

فتاد در دل حافظ هوای چون تو شهی
کمینه ذره خاک در تو بودی کاج

#حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
Paridokht
Salar Aghili
پریدخت
#سالارعقیلی

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

به شمشیرم زد و با کس نگفتم
که راز دوست از دشمن نهان به

به داغ بندگی مردن بر این در
به جان او که از ملک جهان به

خدا را از طبیب من بپرسید
که آخر کی شود این ناتوان به

گلی کان پایمال سرو ما گشت
بود خاکش ز خون ارغوان به

به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
که این سیب زنخ زان بوستان به

دلا دایم گدای کوی او باش
به حکم آن که دولت جاودان به

جوانا سر متاب از پند پیران
که رای پیر از بخت جوان به

شبی می‌گفت چشم کس ندیده‌ست
ز مروارید گوشم در جهان به

اگر چه زنده رود آب حیات است
ولی شیراز ما از اصفهان به

سخن اندر دهان دوست شکر
ولیکن گفته حافظ از آن به

#حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
زدو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست این ها گل باغ آشنایی

همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه گدایی

مژه ها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهویی ختایی

در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است
به امید آن که شاید تو به چشم من در آیی 
 
سر برگ گل ندارم ز چه رو روم به گلشن
که شنیده ام ز گل ها همه بوی بی وفایی

به کدام مذهب است این به کدام ملت است این
که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی که درون خانه آیی 

به قمار خانه رفتم همه پاک باز دیدم 
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی    

در دیر می زدم من که یکی ز در درآید
که درآ درآ عراقی که تو هم از آن مایی

#عراقی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
یادش بخیر! عاشق کم طاقت شما
جانش به لب رسید، از آن هیبت شما

موهای باز و روسریِ نصفه نیم ام
بالا کشانده بود، تَب غیرت شما

تا نبش کوچه پشت سرم آمدی ولی ...
راضی نبودم اینکه شوَم، زحمت شما !

دل باختم به لحظه ی یک پلک هم زدن
از معجزات عشق، همین سرعت شما !

از هم مدار بودن ماه و ستاره مان
در حیرتم چرا نشدم قسمت شما؟!

از عشق های یک طرفه خسته گشته ام
این عشق های نصفه، بَلا نسبت شما

ختمش به خیر می شود این قصه ی قشنگ:
_چشم انتظار ماندنم و همت شما

#سارا_صابر


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
منی که لفظِ شراب از کتاب می‌شُستم


زمانه ، کاتبِ دکّانِ « مِىْ » فروشم کرد !

#ناشناس
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀