🍁
چیزے از من ڪم نشد،
اما خودم دیدم ڪه او
باخت آن ڪس را ڪه
جانش را برایش میڪَذاشت...
#علیرضافراهانی
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چیزے از من ڪم نشد،
اما خودم دیدم ڪه او
باخت آن ڪس را ڪه
جانش را برایش میڪَذاشت...
#علیرضافراهانی
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یاران! قفسم را به عبث در مگشایید
من را بگذارید و به پرواز درآیید
من بندیِ او هستم و دلشادم از این بند
زاین بیشتر افسانه به باطل مسُرایید
گلکشت و تماشا همه از آنِ شما باد
از پای من این بندِ بلا را مگشایید
زآشفته به جز خاطرِ آشفته مجویید
دیگر به سراغ منِ دیوانه میایید
من تشنهی دردم، نروم در پی درمان
او آب حیات است، سرابم منمایید
پُر باد شما را همه پیمانهی امّید
جامِ غمِ سَکرآور ما را مَرُبایید
ما مردصفت از همه عالم بگذشتیم
از خود نگذشتید، که نامرد شمایید!
از شمع به جز شعلهی شوریده مجویید
من «آذرم» و بیهُده بر من مگرایید...
#آذر_خواجوی
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من را بگذارید و به پرواز درآیید
من بندیِ او هستم و دلشادم از این بند
زاین بیشتر افسانه به باطل مسُرایید
گلکشت و تماشا همه از آنِ شما باد
از پای من این بندِ بلا را مگشایید
زآشفته به جز خاطرِ آشفته مجویید
دیگر به سراغ منِ دیوانه میایید
من تشنهی دردم، نروم در پی درمان
او آب حیات است، سرابم منمایید
پُر باد شما را همه پیمانهی امّید
جامِ غمِ سَکرآور ما را مَرُبایید
ما مردصفت از همه عالم بگذشتیم
از خود نگذشتید، که نامرد شمایید!
از شمع به جز شعلهی شوریده مجویید
من «آذرم» و بیهُده بر من مگرایید...
#آذر_خواجوی
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جهان عشق
#سنایی غزنوی
چرا ز رویِ لطافت بدین غریب نسازی!
که بس غریب نباشد ز مَهْ غریب نوازی
چه فتنه ای تو، که شب ها میانِ دیده چو روزی!
چه آفتی تو، که شب ها میان روح چو رازی!
چو من ز آتشِ غیرت نهادِ کعبه بسوزم
تو از میانِ دو ابرو هزار قبله بسازی
پس از فراز نباشد جز از نشیب، ولیکن
جهانِ عشقِ تو دارد پس از فراز فرازی
نه آن عجب که شنیدم که صبر نوش گدازد
عجب تر آنکه بدیدم ز نوش صبر گدازی
جمال و جاه و سعادت چو یافتی ز زمانه
بناز بر همه خوبان که زیبدت که بنازی
بقا و مال و جمالت همیشه باد چو عشقت
که هیچ عمر ندارد چو عمرِ عشق درازی.
#سنایی
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#سنایی غزنوی
چرا ز رویِ لطافت بدین غریب نسازی!
که بس غریب نباشد ز مَهْ غریب نوازی
چه فتنه ای تو، که شب ها میانِ دیده چو روزی!
چه آفتی تو، که شب ها میان روح چو رازی!
چو من ز آتشِ غیرت نهادِ کعبه بسوزم
تو از میانِ دو ابرو هزار قبله بسازی
پس از فراز نباشد جز از نشیب، ولیکن
جهانِ عشقِ تو دارد پس از فراز فرازی
نه آن عجب که شنیدم که صبر نوش گدازد
عجب تر آنکه بدیدم ز نوش صبر گدازی
جمال و جاه و سعادت چو یافتی ز زمانه
بناز بر همه خوبان که زیبدت که بنازی
بقا و مال و جمالت همیشه باد چو عشقت
که هیچ عمر ندارد چو عمرِ عشق درازی.
#سنایی
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
معشوقه و عشق عاشقان یک نفس است
رو هم نفسی جو، که جهان یک نفس است
با هم نفسی گر نفسی بنشینی
مجموع حیات عمر آن یک نفس است
#فخرالدین_عراقی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
رو هم نفسی جو، که جهان یک نفس است
با هم نفسی گر نفسی بنشینی
مجموع حیات عمر آن یک نفس است
#فخرالدین_عراقی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
کو سوسن و کو نسترن کو سرو و لاله و یاسمن
کو سبزپوشان چمن کو ارغوان کو ارغوان
#مولاناجان
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
کو سبزپوشان چمن کو ارغوان کو ارغوان
#مولاناجان
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
الا که از همگانت عزیـزتـر دارم
شکسته باد دلـم، گر دل از تـو بردارم
اگر چه دشمن جان منی، نمی دانم
چرا ز دوست ترت نیز، دوست تر دارم
بورز عشق و تحاشی مکن که با خبـری
تـو نیز از دل من، کز دلت خبـر دارم
قسم به چشم تو،که کور باد چشمانم
اگر به غیر تـــو با دیگری نظر دارم
اسیر سر به هوایی شوم، هم از تـو بتر
اگر هـوای یکی چون تو را، به سر دارم
کدام دلبـری ؟ آخر به سینه، غیر دلی
که برده ای تـو، دل دیگری مگر دارم؟
□
بـرای آمدنم آن چه دیگران دانند
بهانهای است که من مقصدی دگر دارم
دلـم به سوی تو پر می زند که میآیـم
بهشوق توست که آهنگ این سـفر دارم
دلمبرای تو،یک ذّرهشد،هماز این روست
کهشوق چشمهیخورشیدت،اینقدردارم
اگربه عشق هواداریام کنی وقت است
که صبـر کرده ام و نوبت ظفـر دارم
بهشوکران نکنم خـو،منی که در دهنت
سراغ بوسه ی شیرین تـر از شکـر دارم
□
شباست و خاطرهاى مىخزدبه بسترمن
تـو نيستى و خيـال تـو را به بـر دارم
براى آن كه به شـوق تـو پا نهم در راه
شباست و چشم شباويز با سحر دارم
#استاد_حسین_منزوی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شکسته باد دلـم، گر دل از تـو بردارم
اگر چه دشمن جان منی، نمی دانم
چرا ز دوست ترت نیز، دوست تر دارم
بورز عشق و تحاشی مکن که با خبـری
تـو نیز از دل من، کز دلت خبـر دارم
قسم به چشم تو،که کور باد چشمانم
اگر به غیر تـــو با دیگری نظر دارم
اسیر سر به هوایی شوم، هم از تـو بتر
اگر هـوای یکی چون تو را، به سر دارم
کدام دلبـری ؟ آخر به سینه، غیر دلی
که برده ای تـو، دل دیگری مگر دارم؟
□
بـرای آمدنم آن چه دیگران دانند
بهانهای است که من مقصدی دگر دارم
دلـم به سوی تو پر می زند که میآیـم
بهشوق توست که آهنگ این سـفر دارم
دلمبرای تو،یک ذّرهشد،هماز این روست
کهشوق چشمهیخورشیدت،اینقدردارم
اگربه عشق هواداریام کنی وقت است
که صبـر کرده ام و نوبت ظفـر دارم
بهشوکران نکنم خـو،منی که در دهنت
سراغ بوسه ی شیرین تـر از شکـر دارم
□
شباست و خاطرهاى مىخزدبه بسترمن
تـو نيستى و خيـال تـو را به بـر دارم
براى آن كه به شـوق تـو پا نهم در راه
شباست و چشم شباويز با سحر دارم
#استاد_حسین_منزوی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
غمین باغِ مرا باشد بهارِ راستین: پاییز
که با این فصل، من سِرّ و صفای دیگری دارم
هزاران را بهاران در فغان آرد، مرا پاییز
که هر روز و شبش حال و هوای دیگری دارم
#مهدی_اخوان_ثالث
#غ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که با این فصل، من سِرّ و صفای دیگری دارم
هزاران را بهاران در فغان آرد، مرا پاییز
که هر روز و شبش حال و هوای دیگری دارم
#مهدی_اخوان_ثالث
#غ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#صائب_تبریزی
خیال یار را
در دیده عاشق تماشا کن
که دارد شور دیگر
پرتو مهتاب در دریا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خیال یار را
در دیده عاشق تماشا کن
که دارد شور دیگر
پرتو مهتاب در دریا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گنجِ حق را مینجویی در دلِ ویران چرا؟
#غزلی_از مولانا جلال الدّین محمّد بلخی
_____
جمله یارانِ تو سنگ اند و توی مرجان چرا؟
آسمان با جملگان جسم است و با تو جان چرا؟
چون تو آیی جزو جزوم جمله دستک میزنند
چون تو رفتی جمله افتادند در افغان چرا؟
با خیالت جزو جزوم میشود خندان لبی
میشود با دشمنِ تو مو به مو دندان چرا؟
بی خط و بیخالِ تو این عقل اُمّی میبُوَد
چون ببیند آن خطت را، میشود خط خوان چرا؟
تن همیگوید به جان: « پرهیز کن از عشقِ او.»
جانْش میگوید: «حذر از چشمۀ حیوان چرا؟»
روی تو پیغامبرِ خوبیّ و حُسنِ ایزدست
جان به تو ایمان نیارد با چنین برهان چرا؟
کو یکی برهان که آن از روی تو روشن ترست؟
کف نبرّد کفرها زین یوسفِ کنعان چرا؟
هر کجا تخمی بکاری آن بروید عاقبت
برنروید هیچ از شه دانۀ احسان چرا؟
هر کجا ویران بُوَد آنجا امیدِ گنج هست
گنجِ حق را مینجویی در دلِ ویران چرا؟
بی ترازو هیچ بازاری ندیدم در جهان
جمله موزون اند، عالم نَبْوَدَش میزان چرا؟
گیرم این خربندگان خود بارِ سرگین میکشند
این سواران باز میمانند از میدان چرا؟
هر ترانه اوّلی دارد _دلا!_ و آخِری
بس کن آخَر این ترانه، نیستش پایان چرا؟
#مولانا
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#غزلی_از مولانا جلال الدّین محمّد بلخی
_____
جمله یارانِ تو سنگ اند و توی مرجان چرا؟
آسمان با جملگان جسم است و با تو جان چرا؟
چون تو آیی جزو جزوم جمله دستک میزنند
چون تو رفتی جمله افتادند در افغان چرا؟
با خیالت جزو جزوم میشود خندان لبی
میشود با دشمنِ تو مو به مو دندان چرا؟
بی خط و بیخالِ تو این عقل اُمّی میبُوَد
چون ببیند آن خطت را، میشود خط خوان چرا؟
تن همیگوید به جان: « پرهیز کن از عشقِ او.»
جانْش میگوید: «حذر از چشمۀ حیوان چرا؟»
روی تو پیغامبرِ خوبیّ و حُسنِ ایزدست
جان به تو ایمان نیارد با چنین برهان چرا؟
کو یکی برهان که آن از روی تو روشن ترست؟
کف نبرّد کفرها زین یوسفِ کنعان چرا؟
هر کجا تخمی بکاری آن بروید عاقبت
برنروید هیچ از شه دانۀ احسان چرا؟
هر کجا ویران بُوَد آنجا امیدِ گنج هست
گنجِ حق را مینجویی در دلِ ویران چرا؟
بی ترازو هیچ بازاری ندیدم در جهان
جمله موزون اند، عالم نَبْوَدَش میزان چرا؟
گیرم این خربندگان خود بارِ سرگین میکشند
این سواران باز میمانند از میدان چرا؟
هر ترانه اوّلی دارد _دلا!_ و آخِری
بس کن آخَر این ترانه، نیستش پایان چرا؟
#مولانا
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤️
در زمستان گرمم از گرمای تو
در بهاران شادم از اوای تو
فصل گرما گرمیش از قلب من
در خزان برگم و میمیرم به پیش پای تو
کاش فصل پنجمی در راه بود
کاش نامش فصل وصل ماه بود
کاش برگ برگ درختان خزان
برگ ریزان زرد و سرخ و نغمه خان
می سرودند این نوا با بخت تو...
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در زمستان گرمم از گرمای تو
در بهاران شادم از اوای تو
فصل گرما گرمیش از قلب من
در خزان برگم و میمیرم به پیش پای تو
کاش فصل پنجمی در راه بود
کاش نامش فصل وصل ماه بود
کاش برگ برگ درختان خزان
برگ ریزان زرد و سرخ و نغمه خان
می سرودند این نوا با بخت تو...
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گفتی از آمدن فصل خزان میترسی
از قدم بر سر کوی دگران میترسی
زخم ها دیده ای ای یار سفر کرده ما
اینک از وحشت این زخم نهان میترسی؟
میشود رفت ولی با دل پر درد چه کرد
وقتی از دغدغه دل نگران میترسی
باید از حادثه ها رد شد و دل داد ولی
نا تمام است اگر از خفقان میترسی
مثل آن شاخه پیری که به هنگام خزان
از پریشانی طوفان جوان میترسی
طعمه صحبت هر مردم نامرد نباش
تو نه آنی که ز هر زخم زبان میترسی
باورم نیست که تقدیر من این بود فقط
مثل من از گذر چرخ زمان میترسی؟
#جواد_سپهری
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
از قدم بر سر کوی دگران میترسی
زخم ها دیده ای ای یار سفر کرده ما
اینک از وحشت این زخم نهان میترسی؟
میشود رفت ولی با دل پر درد چه کرد
وقتی از دغدغه دل نگران میترسی
باید از حادثه ها رد شد و دل داد ولی
نا تمام است اگر از خفقان میترسی
مثل آن شاخه پیری که به هنگام خزان
از پریشانی طوفان جوان میترسی
طعمه صحبت هر مردم نامرد نباش
تو نه آنی که ز هر زخم زبان میترسی
باورم نیست که تقدیر من این بود فقط
مثل من از گذر چرخ زمان میترسی؟
#جواد_سپهری
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در ظلمتِ شامِ غم، ای عشق! تو ماهم باش
در سردیِ پاییزی، خورشید نگاهم باش
زَاندوهِ جفاهایش، گر شِکوه بَرم بر تو
ای سنگ صبورِ دل! خود نیز گواهم باش
دیوانه و هشیارم، غیر از تو مپندارم
در مستی و هشیاری، ای عشق! پناهم باش
با یاد تو میخوانم، هر قصه و هر شعری
در جادهی این افسون، همگام به راهم باش...
#فرح_عطاییفرد
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در سردیِ پاییزی، خورشید نگاهم باش
زَاندوهِ جفاهایش، گر شِکوه بَرم بر تو
ای سنگ صبورِ دل! خود نیز گواهم باش
دیوانه و هشیارم، غیر از تو مپندارم
در مستی و هشیاری، ای عشق! پناهم باش
با یاد تو میخوانم، هر قصه و هر شعری
در جادهی این افسون، همگام به راهم باش...
#فرح_عطاییفرد
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گوش کن ...
#عشق صدا می زند از دور
#غبارها_را_بتکان
قدم هایت را تند کن
و بیا تا جایی که
#زمان ،
در زنجیر نگاهمان متوقف شود...!
#محمد_بشیری
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#عشق صدا می زند از دور
#غبارها_را_بتکان
قدم هایت را تند کن
و بیا تا جایی که
#زمان ،
در زنجیر نگاهمان متوقف شود...!
#محمد_بشیری
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
•
ای روز آفتابی
ای روزهای خوب که در راهید!
ای جاده های گمشده در مه!
ای روزهای سخت ادامه!
از پشت لحظه ها به در آیید!
ای روز آفتابی!
ای مثل چمشهای خدا آبی!
ای روز آمدن!
ای مثل روز آمدنت روشن!
این روزها که می گذرد هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
#قیصرامین_پور
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای روز آفتابی
ای روزهای خوب که در راهید!
ای جاده های گمشده در مه!
ای روزهای سخت ادامه!
از پشت لحظه ها به در آیید!
ای روز آفتابی!
ای مثل چمشهای خدا آبی!
ای روز آمدن!
ای مثل روز آمدنت روشن!
این روزها که می گذرد هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
#قیصرامین_پور
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
به اغیار از تو این گرم اختلاطیها که من دیدم
عجب نبود اگر چون شمع دارم اشکباریها
#وحشی_بافقی
#در_جفا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عجب نبود اگر چون شمع دارم اشکباریها
#وحشی_بافقی
#در_جفا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا زدم پلک به هم، فرصت دیدار گذشت
غم و شادیِ جهان از کم و بسیار گذشت
برگ تقویم دوید از چمن و باغ بهار
فصل پاییز شد و زمزمه ی سار گذشت
شمع روی تو شب ما نفسی روشن کرد
بار اندوه از این سینه ی غمبار گذشت
«عاشقان را بگذارید بنالند همه»
زآنکه آن شهره ی شهر از سر بازار گذشت
چون سرابی به نظر آمده دریا بنگر
هر نفس بی تو چه غمگین و چه دشوار گذشت
حیف آگه نشدم عمر گران چون موجی است
زندگانی بهعبث در پی تکرار گذشت
تنگ شدحوصله آنگه قلم از پای فتاد
صبحِ فتح آمد و کارم ز نوشتار گذشت
#فهیمه_خلیلی
#ت
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
غم و شادیِ جهان از کم و بسیار گذشت
برگ تقویم دوید از چمن و باغ بهار
فصل پاییز شد و زمزمه ی سار گذشت
شمع روی تو شب ما نفسی روشن کرد
بار اندوه از این سینه ی غمبار گذشت
«عاشقان را بگذارید بنالند همه»
زآنکه آن شهره ی شهر از سر بازار گذشت
چون سرابی به نظر آمده دریا بنگر
هر نفس بی تو چه غمگین و چه دشوار گذشت
حیف آگه نشدم عمر گران چون موجی است
زندگانی بهعبث در پی تکرار گذشت
تنگ شدحوصله آنگه قلم از پای فتاد
صبحِ فتح آمد و کارم ز نوشتار گذشت
#فهیمه_خلیلی
#ت
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شوریده کرد شیوهٔ آن نازنین مرا
عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا
غم همنشین من شد و من همنشین غم
تا خود چها رسد ز چنین همنشین مرا
#عبید_زاکانی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا
غم همنشین من شد و من همنشین غم
تا خود چها رسد ز چنین همنشین مرا
#عبید_زاکانی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چشمای منتظر به پیچ جاده-قمیشی[ musicalbum2.blogfa.com ]
<unknown>
غروب است و من اینجا به یاد تو شعر میگویم
تا دلِ تنگم از نسیم دلنشین خاطرت وا گردد
#شهاب_شهابی
#غروبتون_زیبا❤️
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا دلِ تنگم از نسیم دلنشین خاطرت وا گردد
#شهاب_شهابی
#غروبتون_زیبا❤️
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀