💖کافه شعر💖
2.29K subscribers
4.27K photos
2.8K videos
11 files
936 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
تو در چشم منی هرجا که هستم
تو را هرجا که هستی می پرستم

دل درد آشنا را در تو دیدم
تو میدانی خدا را در تو دیدم

نمیدانم که بی تو چیستم من
اگر روزی نباشی نیستم من

در این سینه دلی دیوانه دارم
چه گویم،دشمنی در خانه دارم

حسد باخون بود نقش وجودش
همین است ار بسوزی تار و پودش

اگر آسوده هم ماند که دل نیست
دل است این نازنینم،سنگ و گل نیست

#هما_میرافشار‌

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
.
نمک بپاش بر این زخم لاعلاج، رفیق!
بمان که تازه بمانند زخم‌های عمیق

بگیر دست مرا، عمقِ درد بسیار است
به استخاره میاندیش در نجات غریق

من از قبیله‌ی شعرم؛ سلوک من این است
مرا چه کار به مقصود قاطعانِ طریق؟

به آرزوی قبول تو شعر می‌گویم
اگر موافق طبعت شود، زهی توفیق

غزل به حرمت عشق تو زنده‌است هنوز
چنان که آینه در موزه‌های عهد عتیق

مجال صبر ندارم، بیا که می‌خواهم
تو را ببینم و تنها بگویم از تو -رفیق!-

#یوسف_بینا

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد
شب خود را به همین شیوه سحر خواهم کرد

مو به مو بندهٔ آن زلف سیه خواهم شد
سال ها خواجگی دور قمر خواهم کرد

#فروغی_بسطامی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
بیا با ما مورز این کینه داری
که حق صحبت دیرینه داری

نصیحت گوش کن کاین در بسی به
از آن گوهر که در گنجینه داری

ولیکن کی نمایی رخ به رندان
تو کز خورشید و مه آیینه داری

بد رندان مگو ای شیخ و هش دار
که با حکم خدایی کینه داری

نمی‌ترسی ز آه آتشینم
تو دانی خرقه پشمینه داری

به فریاد خمار مفلسان رس
خدا را گر می‌دوشینه داری

ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری

حافظ

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
گلعُذاری ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس

من و هم‌صحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رَطل گران ما را بس

قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند
ما که رِندیم و گدا، دیر مغان ما را بس

بنشین بر لب جوی و گذر #عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس

نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس

از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

#حافظ

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
گره خورده روزگارم، گره ای که سر ندارد
چه کنم که یاد من را، احدی به سر ندارد

همه عمرِ من به پای، نظری به یار رفته
چه کنم که فکر کردم، نظری ضرر ندارد

تو خودت خودِ شفایی، نکند که بعد مرگم
برسی، که بعد مرگم، بخدا اثر ندارد

به دو چشم من نگفتی، که چرا زدی به باران
تو چه داشت آسمانت، که دو چشم تر ندارد؟

زره از تنم کشیدی و به جنگ عشق بردی
چه کند اسیر جنگی که دگر سپر ندارد؟

سرِ آن ندارد امشب، که برآید آفتابی
که هوای شب از این دل، هوس سفر ندارد


#میلاد_میرزایی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
‌‌‌‌‌‌
از کتاب شریف مثنوی معنوی

" گر همی خواهی که بفروزی چو روز
هستی همچون شب خود را بسوز"

* اگر می خواهی همچون روز فروزان و
روشنی بخش شوی, تاریکی هایِ
وجودت را آتش بزن و بسوزان...

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم

وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم

#مولوی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
مانند فرزندی که محتاج نگهداری ست
این گریه های بی دلیل از روی ناچاری ست

رنج بیابان دیدن و با کوه جنگیدن...
عاشق شدن زیباترین نوع خودآزاری ست!

#حسین_دهلوی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
داغ توسوخت‌جان‌مرا نیز و این‌سزاست

زیرا تـو نیز سوخته‌ی زهر کین شدی

#استاد_حسین_منزوی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من
غمگسار و همنشین و مونس شب‌های من

ای شنیده وقت و بی‌وقت از وجودم ناله‌ها
ای فکنده آتشی در جمله اجزای من

در صدای کوه افتد بانگ من چون بشنوی
جفت گردد بانگ که با نعره و هیهای من

ای ز هر نقشی تو پاک و ای ز جان‌ها پاکتر
صورتت نی لیک مغناطیس صورت‌های من

چون ز بی‌ذوقی دل من طالب کاری بود
بسته باشم گر چه باشد دلگشا صحرای من

بی تو باشد جیش و عیش و باغ و راغ و نقل و عقل
هر یکی رنج دماغ و کنده‌ای بر پای من

تا ز خود افزون گریزم در خودم محبوستر
تا گشایم بند از پا بسته بینم پای من

ناگهان در ناامیدی یا شبی یا بامداد
گوییم اینک برآ بر طارم بالای من

آن زمان از شکر و حلوا چنان گردم که من
گم کنم کاین خود منم یا شکر و حلوای من

امشب از شب‌های تنهایی است رحمی کن بیا
تا بخوانم بر تو امشب دفتر سودای من

همچو نای انبان در این شب من از آن خالی شدم
تا خوش و صافی برآید ناله‌ها و وای من

زین سپس انبان بادم نیستم انبان نان
زانک از این ناله است روشن این دل بینای من

درد و رنجوری ما را داروی غیر تو نیست
ای تو جالینوس جان و بوعلی سینای من


#مولانا

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
°
ڪَر شرم همی از آن و این باید داشت
پس عیب ڪسان زیرزمین باید داشت


ور آینــه‌وار ، نیڪــ و بــد بنمــائی
چون آینه، روے آهنین باید داشت



#مولانا

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
پر پروانه ببوسيد
پر پروانه قشنگ است

نسترن را بشناسيد
ياس را لمس ڪنيد
به خدا لاله قشنگ است!

همه جا مست بخنديد
همه جا عشق بورزيد
سينه باعشق قشنگ است!


#سهراب_سپهری

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
دردا که در این شهر، دلی شاد نماندست
یک بنـده ز بنـدِ ستـم ، آزاد نمـاندست

هر جا کـه رَوم ناله و فریاد و فغان است
در شهـر بـه جز نـالـه و فریاد نماندست

غیـر از هنـرِ ظلـم کـه در حدّ‌ِ کمال است
در هیچ هنر، هیچ کس استاد نماندست

از ظلـمْ حکایت چه کنم ، قصّه دراز است
الـقصّـه مگوییـد: کـه شـدّاد نماندست

داد از کـه زنـم؟ چون هـمه بیدادگرانند
مـا را هم از این جـور ، سرِ داد نماندست

از خـانـه‌ خرابی، هـمه هم‌ خانهٔ جغدیم
فـریـاد کـه یک خـانـهٔ آبـاد نمانـدست

ویـرانـه شد ایـن مُلک و امـارت نپذیرد!
کـز سیـلِ فنـا خـانـه ز بنیـاد نماندست

«اهلی» مَطَلب نعمتِ دنیا که درین عهد
فیضی بـه جز از لطفِ خداداد نماندست

#اهلی_شیرازی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
هر روز بامداد سلام علیکما
آن جا که شه نشیند و آن وقت مرتضا

دل ایستاد پیشش بسته دو دست خویش
تا دست شاه بخشد پایان زر و عطا

جان مست کاس و تا ابدالدهر گه گهی
بر خوان جسم کاسه نهد دل نصیب ما

تا زان نصیب بخشد دست مسیح عشق
مر مرده را سعادت و بیمار را دوا

برگ تمام یابد از او باغ عشرتی
هم بانوا شود ز طرب چنگل دوتا

در رقص گشته تن ز نواهای تن به تن
جان خود خراب و مست در آن محو و آن فنا

زندان شده بهشت ز نای و ز نوش عشق
قاضی عقل مست در آن مسند قضا

سوی مدرس خرد آیند در سؤال
کاین فتنه عظیم در اسلام شد چرا

مفتی عقل کل به فتوی دهد جواب
کاین دم قیامت‌ست روا کو و ناروا

در عیدگاه وصل برآمد خطیب عشق
با ذوالفقار و گفت مر آن شاه را ثنا

از بحر لامکان همه جان‌های گوهری
کرده نثار گوهر و مرجان جان‌ها

خاصان خاص و پردگیان سرای عشق
صف صف نشسته در هوسش بر در سرا

چون از شکاف پرده بر ایشان نظر کند
بس نعره‌های عشق برآید که مرحبا

می‌خواست سینه‌اش که سنایی دهد به چرخ
سینای سینه‌اش بنگنجید در سما

هر چار عنصرند در این جوش همچو دیک
نی نار برقرار و نه خاک و نم هوا

گه خاک در لباس گیا رفت از هوس
گه آب خود هوا شد از بهر این ولا

از راه روغناس شده آب آتشی
آتش شده ز عشق هوا هم در این فضا

ارکان به خانه خانه بگشته چو بیذقی
از بهر عشق شاه نه از لهو چون شما

ای بی‌خبر برو که تو را آب روشنی‌ست
تا وارهد ز آب و گلت صفوت صفا

زیرا که طالب صفت صفوت‌ست آب
وان نیست جز وصال تو با قلزم ضیا

ز آدم اگر بگردی او بی‌خدای نیست
ابلیس وار سنگ خوری از کف خدا

آری خدای نیست ولیکن خدای را
این سنتی‌ست رفته در اسرار کبریا

چون پیش آدم از دل و جان و بدن کنی
یک سجده‌ای به امر حق از صدق بی‌ریا

هر سو که تو بگردی از قبله بعد از آن
کعبه بگردد آن سو بهر دل تو را

مجموع چون نباشم در راه پس ز من
مجموع چون شوند رفیقان باوفا

دیوارهای خانه چو مجموع شد به نظم
آن گاه اهل خانه در او جمع شد دلا

چون کیسه جمع نبود باشد دریده درز
پس سیم جمع چون شود از وی یکی بیا

مجموع چون شوم چو به تبریز شد مقیم
شمس الحقی که او شد سرجمع هر علا

#مولانا
#غزل_شماره۲۰۲

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم

دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم

مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم

قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم
تحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم

خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم دل خرم نمی‌بینم

نم چشم آبروی من ببرد از بس که می‌گریم
چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمی‌بینم

کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد
به امید دمی با دوست وان دم هم نمی‌بینم

 #سعدی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM