💖کافه شعر💖
2.44K subscribers
4.3K photos
2.87K videos
11 files
976 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram


شب شعر است شبستان شبان پرغزل اسَت
نوش داروی لبت نوش چه شیرین عسل اسَت

آتش از شعله ی افروخته در محفل عشق
دو سه پیمانه زمجنون و شرابش بغل اسَت

لرزه هاخفته در آن حالت پس لرزه جنون
لرزش چشم دل و جان اثرش صد گسل اسَت

غیر این هرچه که آید به سرت هیچ نگوی
چون که عشق نیست نبوده است بَدل اسَت

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌‌


وا نفسا....ـ
زبان آتشین واژه های من
بادها
مسیر گیسوی و پیراهن
تو را می دانند
چکاوک اردیبهشت
آوازش را با اهنگ عاشقانه هایم
کوک می کند
من، به زیبایی
بادها و چکاوک ها
ایمان دارم
پروانه ای می شوم
با بالهای رنگارنگ
پر می زنم آسمان آبی را
در عرض شانه ات
روی دوپا راه می روم
با همهمه ای
از بوی بوسه
لب به سخن می گشایم
چگونه پروانه باشم
که آب در دلت تکان نخورد ؟
در میان حرفهایم می پری
با واژه های سرخ
اعتراف می کنی...
دوستت دارم
دمی مرا به آغوش باش...!

#ثریا_شجاعی_اصل


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

مرور می کنم
خودم را در هاله ای از نور
آوازی خوش خوابیده
در قلب پرآشوبم
می گذرم از سرزمین
یاس ها و سوسن ها
احساس لطیفم را می رسانم
به سیاه ترین شب
به آفتاب
رها شده
از اتاق تنهایی
در عطش آب می رسم
به دریای آبی خزر
نوازش می دهد
موج روحم را
و نور از پس ابرها
می نوازد چشمانم را
هم خمار
هم رها شده
از شوری چشمی
هماغوش با باد
می رسم
به تب و تاب
به آتش و عشق
قدم برمی دارم
به جانب تو
چگونه در جهان
چگونه در تو می بینم
بهشت را ؟
و چگونه بندگی می کنم
تو را در شراب قطره های باران
تو را در میان بهارستان آغوش؟

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀



موسیقی سکوت می نوازم
دیگر هیج اشکی نمی ریزم
آسمـانی می شوم
و دل خسته خود را
به آییـنه زندگی
وچشمان مــتروکه خــود را
بـه انتـظار تــولـدی دیگر می سپارم
با نوای دل غمبارم
مرثیه ای سر مـی دهم ـ!
ســتاره‌ ی کنج تاریکی شـبـهای دلم را
خاموش می کنم
از پشت ابر دلتنگی برمی خیزم
دوباره طلوع می کنم...


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قیامت بر پا کن
شراب هزار ساله را
در تابش سوزان خورشید
با دستانت روی لبم بنواز
تقدیر را رقم بزن
یگانه ترین عشق را
آیه آیه به خط سُهش
بر قلبم بنویس.
و در آتش عشق
به انگور لبانم بوسه بزن
من غرق در بی تابی
تو غرق در آغوش چشمانم
اعجاز عشق را
به حس سبز ماندن برسانیم
پر از فریاد دوستت دارمی...!
من تو را
عشق تو را
گلبرگ به گلبرگ گل سرخ را
به پیشانی ات جوان خواهم ساخت
و در بهشت نگاهت جاودانه خواهم ماند.

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

جان چشم واژه هایم
نقاشی می کنم رویای ارغوانی ام را
در آنسوی کلبه در باد
در افکارم از نگاه تو مدام می میرم
و از دم و بازدم نفسهایم
عاشقانه عاشق می شوی
دلبرانه
ماهرانه
با گفتن تو مال منی
در شکوه گل مریم
و شبنم نشسته بر روی گونه
به هزار رنگ و نوازش به پرواز درمی آییم.

#ثریا_شجاعی_اصل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺SON TÜRK
     M Ü S I Q I
🎙Aysel Elizade
🎧Yandirdin Qalbimi
🎬SORAYA ŞOJAEI ASL


قاف دل در گیر قلابت شده
شیرین من ...

#ثریا_شجاعی_اصل
🎙#پروانه
🎙#رضا_ماد

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من تو را نت به نت مینوازم
من تو را خط به خط شعر می کنم
من تو را شعر به شعر حفظ می کنم
من تو را در کوچه باغ آرزو نفس می کشم
میان رقص پروانه دور شعله شمع
در آرامش شبهای من مهتاب نیلگون
در میان موج های دریای خروشان
در بهارستان گلها و باغهای سبز
در عطر گلهای بهار نارنج
در نارگیلی درختان
در عشق
در نور
در شوق دستان
در تپش قلب
در هوای بارانی
خیسی طره ی گیسوی
هر دم
هر نفس
من تو را نت به نت مینوازم.

#ثریا_شجاعی_اصل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قسم به ایه عشق
که از غزل دو چشمانت
شعر عاشقی را آغاز کرد
قسم به دفتر عاشقانه ی قلبم
که یک به یک واژه ها
برای ستایش از تو شعررااعجاز کرد
قسم به انار وسیب سرخ بهشتی
که تصویر عشق را
در بوم تن شروع به پرواز کرد
قسم به خدای آسمان
که تقدیرم را برروی پلکهای تو
شروع به آواز کرد
(تو را به نهایت واژه های عشق دوست دارم)

#ثریا_شجاعی- اصل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


می خواهم بنویسمت
چشم در چشم
نفس به نفس
با ردیف
بی ردیف
در شعر و غزل
می خواهم ببوسمت
مثل ماه در گذر آسمان
مثل طلوع خورشید
در جیک جیک مستانه گنجشکان
می خواهم بنوازمت
مثل نگاه تو به نگاه من
مثل آهنگ نواخته شده
بر تار گیسوان یار
می خواهم بخوانمت
مثل آهنگ چایکوفسکی
لب به لب
مثل جدا شدن روح از بدن
می خواهم بپرستمت
مثل سجده در قبله گاه
مثل طواف به دور کعبه
دوباره
دوباره
میخواهم ببوسمت
لب به لب
مثل اشک بر روی گونه
مثل مرهم بر روی زخم

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


شبی در حال بیداری کمی مستی و هوشیاری
شنیدم یک صدامیگفت توخوابی یاکه بیداری

در آن اغمای پر وحشت توهم های بی پایان
دلم چون مته می لرزید همان کابوس تکراری

از آن ترسیدن ها هــرگز  نیاسودم  به آرامش
درون خلوتم خواندم خلاصم کن خــدا  یاری

حسابی می شوم خسته فلک بال و پرم بسته
صدایت می کنم  یارب شدم  محتــاج دلداری

ببین رنجیده  اشکالم کجــا می رفت احوالم
طبیب خالق مطلق من آن دردم  تــو تیماری


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


از تو می نویسم
کلمات عشق روی دفترم می رقصند
موج موج تنم را
به نبض حیات می برند
چشمانت می درخشد
صدایم اوج برمی دارد
بوی عطرت از تمام رگهای تنم
چون خون گذر می کند
شاخه های سترون و انگور
به فضای آسمان رنگ سبز می پاشد
دستانمان تب می کند
جرعه جرعه ی قلبم
تبدیل به شریان عشق بی نظیر تو
قایقی نگاهم را زیباتر می سازد.

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


می خواهم بنویسمت
چشم در چشم
نفس به نفس
با ردیف
بی ردیف
در شعر و غزل
می خواهم ببوسمت
مثل ماه در گذر آسمان
مثل طلوع خورشید
در جیک جیک مستانه گنجشکان
می خواهم بنوازمت
مثل نگاه تو به نگاه من
مثل آهنگ نواخته شده
بر تار گیسوان یار
می خواهم بخوانمت
مثل آهنگ چایکوفسکی
لب به لب
مثل جدا شدن روح از بدن
می خواهم بپرستمت
مثل سجده در قبله گاه
مثل طواف به دور کعبه
دوباره
دوباره
میخواهم ببوسمت
لب به لب
مثل اشک بر روی گونه
مثل مرهم بر روی زخم

#ثریا_شجاعی_اصل


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


این چه حسیست که احساسگر الطاف است
بی گمان بانــک برون آیـد از آن حراف است

آن چه نقش قلمم ریخته در کاغــذ و بــوم
نکـته ها ثبت شده محــرم دل صـراف است

به طـواف حــرم عشق  چــو بیــهوده روی
مرکز ثقل جهان گـــردش بس اوقاف است

دل غمگین شــده یــوسف افتــاده به چــاه
آرزو خانه ی او ؛ له شــده در انصاف است

گوش ما مست از آن نغمه سُـــرای ابـــدی
عدنم نـآمده مبهوت  هــمان اوصاف است

ادعا از غم رندان چو لبت خنـــدان بـــود
جمله مانند و مثالِ از مــثل آن ناف است

گـــر نفهمیــده کسی  مــعنی آن قافــیه ام
شـــعر خــوانــی نکند چون بکند الاف است


#ثریا_شجاعی_اصل



❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


می نویسم از عشق
به تقویمی که
سراغش را یکبار می گیرد
دقایق و لحظه ها
بر مدار بیست و چهار ساعت
به نام او سر می چرخاند
غروبها پشت پای پنجره در وقت آمدنش
به دورش چون باد می چرخد
می نویسم از عشق
به دو فنجان چای روی میز چوبی
و دستانی که روی هم آرام می شود
تا در دم و بازدمی
دوستت دارمی از عمق وجود
بر روی لبش روان سازد
می نویسم از عشق
حجابی که از تن خود کنار می گذارد
تمام قد آیینه ی نگاهش را
به های احساس
به تن پوش عشق می رساند
می نویسم از عشق
در زمانه ای که
دل را خرج بیهوده ها می کنند.

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#گیسو

عطر گیسوے گلابت گردہ افشانم ڪند
شربت شهد لبت بس بوسہ بارانم ڪند
گل ندیدم طول عمرم قد تو زیبا و ناز
مسخ تو زیبا شدن سرشار ایمانم ڪند

عشق تو درس وفا وعاشقے دادہ بما
وَز مرام و معرفت؛ درگیر عرفانم ڪند
حضرت عشق وقسم دادم بنام آتشت
گرمے آغوش مستت؛ در زمستانم ڪند

بادڪے ازسوے مشرق میدمد بوے تورا
مستے عطر تنت؛ سر در گریبانم ڪند
مینگارد این قلم در وصف تو تا ناڪجا
قفل و زنجیرت به قلبم یڪ نگهبانم ڪند

نڪتہ اتمام شعرم؛ میدود اما خموش
درسڪوت چشم تو؛ اشعار نالانم ڪند
رندے عشقم نمیفهمد غم رندانہ اش
رند بازے چون ثریا حبس و زندانم ڪند


#ثریا_شجاعی_اصل


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سرمستی جان از کف اعجاز تو باید
تاب و تب مجنون  لب ابراز تو باید

مسرور شعف مطرب میخانهٌ جانی
گویی نفس ساز من؛ از ساز تو باید

پاییز گذشت ؛ از گذر عطر شمیمت
عطاری گل غمزه ی ؛ شهناز تو باید

آمیزه به سرلوحه؛ جامت نفسم نوش
کان شهد عسل ؛  از نفس ناز تو باید

آمد که بگوید بنوازد ؛  غزلش عشق
پروانه و شمع؛ از پی شهباز تو باید

این بارشدم مست و غزلخوان تو دلبر
ساقی پی من ؛ از پس طناز تو باید

گوشم همه جان شد؛ به نوای غزل تو
یوسف ز ره عشق به پرواز  تو باید

#ثریا_شجاعی_اصل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


دلم برای دیدار تو سُر می خورد
نگاهم به ورای نگاه تو
در جاده راه می رود
چشمانت چون ستاره‌های شب
در آسمان قلبم می درخشد
به هر نفسی که می‌کشم،
به هر آهنگی که گوش می دهم
صدای واژه هایت
در وجودم رخنه می کند
عطر تنت ،
گرمای آغوشت ،
در خواب‌هایم
همچون افسانه ای شیرین
شمع های روشن
به مستی عشق را
روی پرده ی اتاق
به دوستت دارمی آهنگین
از لب من و تو
به رقص بوسه در می آورد.


#ثریا_شجاعی_اصل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


ای الهه ی عشق
ندای قلبت را
به خواسته ی قلبم نزدیکتر کن
نجوای دوست داشتن سربده
تمام جهان را به یک اشاره
در شبی مجاب رقص بفرما
دو چشمان مهربانت را
به همسایگی چشمانم برسان
و جمهوری احساس را
در تبسم مهری
به تجسم گاه ابدی هموار کن
سایه ی شاه وارنه ام را
به خلوت یاز
در سه تار گیسوانت
با نیمی از من
و نیمی از تو
در نیمه شب
به شانه از بوی بوسه
در غزلی عاشقانه رها ساز
تا یک ستاره از این آسمان
مال من باشد.

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌غزل گره عشق خدا


چشم یاهو که نظر بر دل ما بگشاید
گره از کار دلت  ؛ عشق خدا بگشاید

چون که باران بزند بر ره دلدادگی ات
اشک غم قفل در آن مژه ها بگشاید

می ساقی چو بریزد به همان ساغر ما
ساقی مست ؛   در میکده ها بگشاید

غم اگر بار سفر بسته ز عالم بدرود
خنده از غنچهٌ گل ؛درهمه جا بگشاید

این جهان پر شده از شوکت ربانی او
چون نسیم سحری باد صبا بگشاید

حذر از مهر نکن مهر خدا موهبتست
شربت شهد گلان؛ بر تو سوا بگشاید

مرهم دل که دوایش همه جا میجویی
نفس صبح سحرگاه ؛ که هوا بگشاید

آیت عشق؛ فقط تربت سر منزل دل
که ثریا تو ببین؛ عشق کجا بگشاید


#ثریا_شجاعی_اصل

🎙#رضا_ماد


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀