💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram

  اسلحه‌ها را زنده به گور کنید...
  و گندم بکارید...!

  دیکتاتورها را خلع درجه،
  و بر سینه‌ی کشاورزان
  مدال حک کنید!

  چوبه‌های دار را بتراشید
  مجسمه‌ی آزادی بسازید
  و در میدان شهر بگمارید!

  انبار مهمات را بسوزانید
  و کتابخانه بسازید!

  فشنگ‌ها را خفه کنید
  و قلم‌ها را مسلح!

  موشک‌ها را در قفس کنید
  و پرندگان را آزاد!

  مرزها را به هم بدوزید
  و پرچم‌ها را در قلب‌ نهان کنید!

  انسانیت را قاب کنید
  بر سینه‌ی دیوار بکوبید
  و قبله بسازید!

  کلیساها و مساجد را آذین ببندید
  مطربان بنوازند...
  خدا را دعوت کنید
  تا با کودکان برقصد!

  آری...
  زندگی زیباست...
  همچو سیبی سرخ
  در دستانِ زنی عریان!


#ئاکو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


یک شب اگر به دیدارم بیایی
تمام جهان را واسطه قرار می دهم
برای نرفتنت
آسمان را قسم میدهم به
قداست چشمان تو
که ماه را خاموش
ستاره ها را کور کند
تا هیچ مهتابی نتابد برای روشنی راهت
باران را قسم به باریدن
آنچنان که
تمام جاده های رفتنت
شسته شود...
و تو نا گزیر از ماندن
من سرشار از شوق بودنت
و سرمست
از عطر تنت
که در خانه ی جانم
پراکنده می شود...!


#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح است طلوعِ روی ماهت خوش باد
اعجازِ  نهفته در نگاهت خوش باد...

بارانِ  امید و مهر  بارد  ز لبت...
لبخندِ قشنگِ صبحگاهت خوش باد.


#محسن_خانچی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عشق آن درد عمیقی است که از جان نرود
عاشق آن است که هرگز پی درمان نرود

حق بر این بود که در وادی بی‌منطقِ عشق
آن‌که دشوار به چنگ آمده آسان نرود

رد پایی است که در برف به جا مانده از او
کاش تا جان به تنم هست، زمستان نرود

آخرین جمله که پیش از سفرش یادم هست
قسمش بود که می‌گفت به قرآن نرود

کیست مردی که به یعقوب بگوید این را
یوسفش عاشق مصر است به کنعان نرود

گاه پایان سفر عاقبتش کوری ماست
لطفعلی را خبرش کن که به کرمان نرود


#هادی_معراجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ناخواسته بر پیکرِ من پیله تنیدی!
تا دل به تو بستم ز دلم ساده بُریدی!

آهسته به سویم به‌قدم آمدی امّا
تا حرفِ سفر شد ز من از شوق دویدی!

رفتی همه دیدند ز داغت چه کشیدم
لب باز بکن تا که ببینم چه کشیدی؟!

گویند اگر مرده‌ام از غصّه درست است
با رفتنت آمد به سرم هر چه شنیدی!

با قصدِ نوازش شده بودم به تو نزدیک
چون رنگ ز رخسارِ من از ترس پریدی!

یک‌بارِ دگر آمدی از عشق بخوانم
امّا چه کنم دوست کمی دیر رسیدی!

خالی شده قلبم ز تو از وقتِ وداعت!
آن روز که از چشمِ من آهسته چکیدی

از شعله‌ی من دور شو پروانه‌ی مجنون!
جز سوختنِ بال و پر از عشق چه دیدی؟!

دلسوزی‌ات ای کاش که اینگونه نمی‌شد!
له کرد غمت شاخه گلی را که نچیدی!

شد کشتی دل در غمِ خود غوطه‌ور امّا
یک‌بار هم ای باد موافق نوزیدی!


#محمد_شیخی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" انقضایش می رسد "

شعر از : سپهرRoohi
دکلمه ؛ جناب صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
 
بگو آخر چه شعری می گشاید اخم نازت را
بگو با من چه سازی می فریبد انقباضت را

بگو از التهاب تلخ تنهائی که می سوزد
درون سینه تا صورت گل خندان بازت را

که می داند ولی شاید نماند فرصتی فردا
بگو تا بشنوم امروز گرمای نیازت را

نگو چون خوب می‌دانم که پشت چهره‌ی سردت
دلی پر جوش می بازد غرور یکه تازت را

به دام عشق افتادن و لبخند خداوندی
مبارک باد می باید شروع شور سازت را

نترس ازعاشقی‌چون‌آنچه‌می‌ماند‌فقط‌عشق است
و آن شاید بچیند شاخه ی اخم درازت را

تن خاکی نمی فهمد سروش استجابت را
بیا با عشق معنا کن بلندای نمازت را

مسیر تلخ انسانی فنا ، حیف است اما تو
نرو با عشق برگردان مسیر انقراضت را
 
#ایمان_کاظمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای آنکه تو را یار نبوده‌است و نباشد

بر طاعت تو نیست کسی جز تو مرا یار

در طاعت تو جان و تنم یار خرد گشت

توفیق تو بوده‌است مرا یار و نگهدار

#ناصرخسرو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ز بی‌تابی بسی شب گردِ کویت تا سحر گشتم
سحرگه چون دعای بی‌اثر، نومید برگشتم

بسی شب از هجوم آرزو در کنجِ تنهایی
تو را حاضر تصوّر کردم و بر گردِ سر گشتم


#میرزا_ابوتراب_فرقتی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
"یڪ شب که نگاهم به نگاهت گره اے خورد
شد قرعه ے این سینه ے پر عشق به نامت"

تا دل بِبَرے از من دیوانه، تو گفتی
شیرین شده دنیاے تو و هست به ڪامت

تا غرق تو شد ساحل آرام دلِ من
با موج غمت یڪ شبه بردیش به غرامت

پا پس تو کشیدے زمن و هیچ ندیدے
اندر پی هر خاطره ات خم شده قامت

من ماندم و این عشق به سامان نرسیده
عمرے دل خود را زده ام چوب ملامت

یڪ شب تو از این پنجره ے عشق پریدے
شد وعده ے دیدار من و تو به قیامت

#مهنازنجفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در پایان روزی دیگر ایستاده ام
خط پایان امروز.
و شب
مرا از خودش پر میکند.
تن خسته ام را در میآورم
از رخت آویز شانه خمیده ام می آویزم.
باز هم چای مانده از صبح بیخبری ام را بر سماور خیالم میگذارم تا سیاه سیاه سر بکشم.
من اینروزها
برای رسیدن به شب رخوت
خودم را در روز جا میگذارم.
در میان آدمها.
من اینروزها خودم را در بین واقعیت و حقیقت جا میگذارم.
من اینروزها اندیشه میکنم که رسالتی
فراتر از به دوش کشیدن الفاظ و قوافی، فراتر از شعر، فراتر از احساس بر گردن وجودم دارم.
من میاندیشم که اینروزها باری فراتر از زیستن را بر دوش باید کشید.
باری به قدر زندگی
به قدر آزادی
به قدر « وطن ».


#قلم_آوا_حیران_قزلباش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گل شکفت و شوق آن گل‌چهره از سر تازه شد
وای جان من! که بر دل داغ دیگر تازه شد

آمد از کویت نسیمی، غنچهٔ دل‌ها شکفت
گلشن جان زان نسیم روح‌پرور تازه شد

تا گذشتی همچو آب خضر بر طرف چمن
هر خس و خاشاک چون سرو و صنوبر تازه شد


#هلالی_جغتایی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
❤️امروز روز زیباے
⚪️عید قربان است ...
❤️باز امروز عــشق
⚪️مــــهمان دل هاست

❤️خداوندا......!!!!
⚪️تا هر رنجی به رحمت
❤️هر غصه ای به شادی 
⚪️هر بیماری به سلامتی 
❤️هر فراقی به وصل 
⚪️هر تاریکی به نور 
❤️پروردگارا تمام آرزو هایمان را 
⚪️غرق محبت و نگاه گرمت قرار بده
❤️♡الهی آمین♡

❤️عید قربان بر عاشقان مبارک🌸

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عطر گیسوی تو پر کرده هوا را ، نکند
لای موهای خودت قمصر کاشان داری


چشم هایت ، عسل ناب ِ سهند و سبلان
و ... لبانی که به شیرینی سوهان داری


#امیرنقدی‌لنگرودی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سلامتی‌خودم‌ورفیقای‌گلم❤️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نو بهاران است و می افتد به یاد زندگی
هُرم رویش می دهد در انجماد زندگی

اول هر ساله همراه خودش می آورد
رونقی از نو به بازار کساد زندگی

هر نفس کِل میکشد در رگ رگ گلبوته ها
شعر باران می تراود بامداد زندگی

چشمه جاری میشود از شانه های کوهسار
شاخه پر گل می شود در امتداد زندگی

ژاله مرهم می شود بر زخم ناسور خزان
نفش شادی می کشد رقص مداد زندگی

غنچه روی مسند سبز چمن کِل می کشد
مثل ماهی می درخشد بر چکاد زندگی..

#علی_معصومی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
و چه
احساس قشنگی ست

پرستیدن #تـღـو
یا که
خندیدن
#تـღـو
و صفایی که دلم می برد
از دیدن
#تـღـو..
واژه ها حرف به حرف،
جز پراکندگی قلب و نگاه،
نیست که نیست!
پشت این پنجرۀ تنهایی
تو بیا
جان بده اندیشۀ  من
شاید این لحظه به بعد
همه دنیای من و ما و شما
رنگ احساس هویدا بشود
این همان
#عشق
میان دل ماست.


#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀