یادته اون روز اومدی
گفتی شما؟
پرسیدم شما؟
با تک بیت شعری خندیدی و گفتی
عاشقم عشفت سزاوارم نمی دانی بدان
اخم کردم و گفتم
عاشقی مجنون گرفتاری ،نمی خواهم بدان
بلند شدی
بغض کردی
گفتی مگر می شود تو را دید و نخواست
خندیدم و گفتم
عشق سیری چند؟
روزی می آیند و روزی می روند
نزدیکتر شدی و غم و درون چشمام دیدی
گفتی کسی هست که بتونه بیشتر از
من تو را بخواد؟
عمیق تر شدم به نگاهت و حرفت
گفتم من می روم تو ثابت کن
آدم ماندن هستی
رفتم و هنوز به اثباتش منتظرم...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفتی شما؟
پرسیدم شما؟
با تک بیت شعری خندیدی و گفتی
عاشقم عشفت سزاوارم نمی دانی بدان
اخم کردم و گفتم
عاشقی مجنون گرفتاری ،نمی خواهم بدان
بلند شدی
بغض کردی
گفتی مگر می شود تو را دید و نخواست
خندیدم و گفتم
عشق سیری چند؟
روزی می آیند و روزی می روند
نزدیکتر شدی و غم و درون چشمام دیدی
گفتی کسی هست که بتونه بیشتر از
من تو را بخواد؟
عمیق تر شدم به نگاهت و حرفت
گفتم من می روم تو ثابت کن
آدم ماندن هستی
رفتم و هنوز به اثباتش منتظرم...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این است ، سرود من و بلبل به چمنها
فریاد ز بیمهری این عهدشکنها
نشنیده کس ، از غنچهٔ مستور تو حرفی
امّا به زبانها ز تو افتاده سخنها
روزی که دهد زلف تو ، بر باد، غبارم
در خاک شود غالیهبو، جیب کفنها
چون خاک سر کوی تو گیرند در آغوش
در حشر نیارند ز جان یاد ، بدنها
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فریاد ز بیمهری این عهدشکنها
نشنیده کس ، از غنچهٔ مستور تو حرفی
امّا به زبانها ز تو افتاده سخنها
روزی که دهد زلف تو ، بر باد، غبارم
در خاک شود غالیهبو، جیب کفنها
چون خاک سر کوی تو گیرند در آغوش
در حشر نیارند ز جان یاد ، بدنها
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا کی در انتظار گذاری به زاریام؟
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریام
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جان سوز بود شرح سیهروزگاریام
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب که ساز داشت سرسازگاریام
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد
چشمی نماند شاهد شبزندهداریام
طبعم شکار آهوی سر در کمند نیست
ماند به شیر شیوه وحشی شکاریام
شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساریام
#شهریار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریام
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جان سوز بود شرح سیهروزگاریام
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب که ساز داشت سرسازگاریام
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد
چشمی نماند شاهد شبزندهداریام
طبعم شکار آهوی سر در کمند نیست
ماند به شیر شیوه وحشی شکاریام
شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساریام
#شهریار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"تنهایی"
″عاشق
همیشه تنها ست″
و معشوق
غنوده در معابرِ والا
خود به خویشیِ خویش
تنها؛
معشوق
عاشقی ست
که تنها ست
در عشق خویش
و عشق
جایگاه و رستنگاهِ ابدیِ
جهانهای نامتقاطع.
من
در تمامِ ابرهای نشسته به باران
و تمامیِ رعدعای شلاقی
نشان از درد مییابم.
من در کنارِ خنیاگری مغموم
و غریبی تکیهزده
به دیوارِ همسایه
همیشه
حس میکنم
فورانِ طوفانی خاموش را
در بُنِ گلوگاه.
جهان
تنها ست
و تن
پیچیده در شتابی گیج
مارپیچوار
خویش را
به دیوارهای نادیدنی
میکوبد.
#عیسیاسدیمیم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
″عاشق
همیشه تنها ست″
و معشوق
غنوده در معابرِ والا
خود به خویشیِ خویش
تنها؛
معشوق
عاشقی ست
که تنها ست
در عشق خویش
و عشق
جایگاه و رستنگاهِ ابدیِ
جهانهای نامتقاطع.
من
در تمامِ ابرهای نشسته به باران
و تمامیِ رعدعای شلاقی
نشان از درد مییابم.
من در کنارِ خنیاگری مغموم
و غریبی تکیهزده
به دیوارِ همسایه
همیشه
حس میکنم
فورانِ طوفانی خاموش را
در بُنِ گلوگاه.
جهان
تنها ست
و تن
پیچیده در شتابی گیج
مارپیچوار
خویش را
به دیوارهای نادیدنی
میکوبد.
#عیسیاسدیمیم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون برسی به بحر ما واقف حال ما شوی
تا نرسی به ما چو ما عارف ما کجا شوی
موج و حباب را بمان آب چو تشنگان بجو
تا که به عین ما چو ما واصل عین ما شوی
#شاه_نعمت_الله_ولی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا نرسی به ما چو ما عارف ما کجا شوی
موج و حباب را بمان آب چو تشنگان بجو
تا که به عین ما چو ما واصل عین ما شوی
#شاه_نعمت_الله_ولی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم مےخواهد بنویسم
از قطار زندگے ڪه از آن جا ماندهام
در برزخے نا عادلانه مے پوسم
از بهارے ڪه شڪوفه هایش داغے شده
است بر دلم و نوبرانه هایش زهرے بر گلو ..
از نوازش دستانے ڪه هیچوقت سهم
من نخواهدبود و از شیرینے
بوسه هایے ڪه هیچوقت نخواهم چشید..
اما دلم میخواهد بنویسم
از چشمهایت
آه چشمهایت
همان دو گوے بلورین ڪه
وقتے آنسوے خیابان
با نڪَاهے رفتن مرا بدرقه میڪنی
مے درخشند و من
از دلتنگے تاب دیدنت را ندارم ...
وچارهاے ایے ندارم جز ناسزا ڪَفتن به
شلوغے خیابانها ے ڪه هیچڪدام
از رهگذرانش مرهم دردهایم
نخواهند بود..!..
#مینو_پناهپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از قطار زندگے ڪه از آن جا ماندهام
در برزخے نا عادلانه مے پوسم
از بهارے ڪه شڪوفه هایش داغے شده
است بر دلم و نوبرانه هایش زهرے بر گلو ..
از نوازش دستانے ڪه هیچوقت سهم
من نخواهدبود و از شیرینے
بوسه هایے ڪه هیچوقت نخواهم چشید..
اما دلم میخواهد بنویسم
از چشمهایت
آه چشمهایت
همان دو گوے بلورین ڪه
وقتے آنسوے خیابان
با نڪَاهے رفتن مرا بدرقه میڪنی
مے درخشند و من
از دلتنگے تاب دیدنت را ندارم ...
وچارهاے ایے ندارم جز ناسزا ڪَفتن به
شلوغے خیابانها ے ڪه هیچڪدام
از رهگذرانش مرهم دردهایم
نخواهند بود..!..
#مینو_پناهپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو آن احدی که احدی نیست مثالت
واقف نبود هیچ کس از هیچ کمالت
دستی نرسیده است به دامان جلالت
نی بوده و نی باشدو نی هست همالت
عالم همگی ریزەخور خان نوالت
در سلطنت و پادشهی نیست زوالت
جود و کرم و بخشش و عفو است خصالت
با آنکه نهانست ز انظار جمالت
#صامت_بروجردی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
واقف نبود هیچ کس از هیچ کمالت
دستی نرسیده است به دامان جلالت
نی بوده و نی باشدو نی هست همالت
عالم همگی ریزەخور خان نوالت
در سلطنت و پادشهی نیست زوالت
جود و کرم و بخشش و عفو است خصالت
با آنکه نهانست ز انظار جمالت
#صامت_بروجردی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از تو دلگیرم
از تویی که به دقایقم
رنگ دلتنگی پاشیده ای..
از تویی دلگیرم
که به خیالاتم پرِ پرواز می دهی
که سراغ از عاشقانه هایی بگیرد
که با تو هیچ گاه نخواهم داشت
قلمم را محصور دوست داشتن خود کرده ای
که در آغوش سطر به سطر دفترم
اشک بریزد ....
در دلم خواستنت بیقراری می کند
از تو دلگیرم که قرار از جانم برده ای...
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از تویی که به دقایقم
رنگ دلتنگی پاشیده ای..
از تویی دلگیرم
که به خیالاتم پرِ پرواز می دهی
که سراغ از عاشقانه هایی بگیرد
که با تو هیچ گاه نخواهم داشت
قلمم را محصور دوست داشتن خود کرده ای
که در آغوش سطر به سطر دفترم
اشک بریزد ....
در دلم خواستنت بیقراری می کند
از تو دلگیرم که قرار از جانم برده ای...
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گل نیلوفر از دلتنگی مرداب می ترسد
شب تاریک ما از رویت مهتاب می ترسد
کویر ذهنهای قهر با آوازه ی جنگل
به تکرارِ سراب از داستانِ آب می ترسد
به جا مانده ست عکسی خیس از لبخندها اما:
نگاهِ عکس هم از تنگنای قاب می ترسد
چه پنهان است در پشت ندامت از خطاکاری
که ابلیس از دروغ توبه ی تواب می ترسد
به صدق نیت زاهد مردد مانده شیطان هم
نماز از قامت شیطانِ در محراب می ترسد
گدا را واژه ی سلطان، نخواهد کرد شاه ای دل
که شاهِ عالم از بی اصلی القاب می ترسد
رسیده وقت بیداری به فردا شک نکن ای دل
که صبحِ روشن از قلبی که شد در خواب می ترسد
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب تاریک ما از رویت مهتاب می ترسد
کویر ذهنهای قهر با آوازه ی جنگل
به تکرارِ سراب از داستانِ آب می ترسد
به جا مانده ست عکسی خیس از لبخندها اما:
نگاهِ عکس هم از تنگنای قاب می ترسد
چه پنهان است در پشت ندامت از خطاکاری
که ابلیس از دروغ توبه ی تواب می ترسد
به صدق نیت زاهد مردد مانده شیطان هم
نماز از قامت شیطانِ در محراب می ترسد
گدا را واژه ی سلطان، نخواهد کرد شاه ای دل
که شاهِ عالم از بی اصلی القاب می ترسد
رسیده وقت بیداری به فردا شک نکن ای دل
که صبحِ روشن از قلبی که شد در خواب می ترسد
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای باد چو عزم آن زمین خواهی کرد
رخ در رخ یار نازنین خواهی کرد
از ماش بسی دعا و خدمت برسان
گو یاد ز دوستان چنین خواهی کرد؟
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رخ در رخ یار نازنین خواهی کرد
از ماش بسی دعا و خدمت برسان
گو یاد ز دوستان چنین خواهی کرد؟
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقدیم شما دوستان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ثمر عشق
هرچند به چشم تو شدم از دگران کم
درعشق تو کی بوده ام از سینه دران کم؟
با من سخن از عاشقی و عشق نگویند
در بی خبری نیستم از باخبران کم
من زخمی پا بسته ی صحرای تو هستم
یک لحظه نبودم که ازین همسفران کم
''سی مرغ'' شدن چیست مگر؟،تاخود''سیمرغ''
بی واهمه خود را کنی از بی خطران کم
موجی به سر صخره سرش را زد و میگفت
در شور و شری نیستم از شور و شران کم
با شوق تو ای سبزتر از هرچه بهاران
چون برگ شدم در قدم رهگذران کم
بالاتر ازین چیست ثمر مات تو هستم؟
خود را همه آن کردم ازین بی ثمران کم
#امیرابوالفضل_عباسیان_امیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هرچند به چشم تو شدم از دگران کم
درعشق تو کی بوده ام از سینه دران کم؟
با من سخن از عاشقی و عشق نگویند
در بی خبری نیستم از باخبران کم
من زخمی پا بسته ی صحرای تو هستم
یک لحظه نبودم که ازین همسفران کم
''سی مرغ'' شدن چیست مگر؟،تاخود''سیمرغ''
بی واهمه خود را کنی از بی خطران کم
موجی به سر صخره سرش را زد و میگفت
در شور و شری نیستم از شور و شران کم
با شوق تو ای سبزتر از هرچه بهاران
چون برگ شدم در قدم رهگذران کم
بالاتر ازین چیست ثمر مات تو هستم؟
خود را همه آن کردم ازین بی ثمران کم
#امیرابوالفضل_عباسیان_امیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بت پرستم نکن اینگونه به سیمای خودت
قبله را کج نکنی بر رخ زیبای خودت
سجده گاهم تویی و قبله ی سیار منی
جهت قبله نما ، چهره ی دیبای خودت
مثل انجیلی و توراتی و وحی آمده ای
شده ای مذهب من با دم گیرای خودت
ساحری یا که فرستاده ای از سمت خدا
می کنی معجزه با دست مسیحای خودت
#مسعود_محمدپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قبله را کج نکنی بر رخ زیبای خودت
سجده گاهم تویی و قبله ی سیار منی
جهت قبله نما ، چهره ی دیبای خودت
مثل انجیلی و توراتی و وحی آمده ای
شده ای مذهب من با دم گیرای خودت
ساحری یا که فرستاده ای از سمت خدا
می کنی معجزه با دست مسیحای خودت
#مسعود_محمدپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوست داشتن سکوت نیست !
گاهی دل تمنا می شود
فریاد می خواهد
مرد و زن ندارد !
وقتی دوستش داری
ب ایست پایِ احساست
پایِ دلت
یک گوشه نشستن
این پا و آن پا کردن
بهانه است !
بهانه ای برایِ غرورت
پایِ دلدادگی که به میان است
بی خیالِ حرف و حدیث باش
چه حدیثی بالاتر از
برقِ چشمانش
به وقتِ اعترافِ تو !
چه حرفی پاک تر از
کلماتِ چیده شده در ذهنِ عاشقت
و لکنتِ زبانت برایِ گفتنِ تمامشان ؟
دوست داشتن پا رویِ پا گذاشتن نیست !
دوستش داری ؟
به احترامِ دلت
زبان باز کن
ما آدمها عجیب بدهکارِ دل می شویم
این روزها...
#عادل_دانتیسم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاهی دل تمنا می شود
فریاد می خواهد
مرد و زن ندارد !
وقتی دوستش داری
ب ایست پایِ احساست
پایِ دلت
یک گوشه نشستن
این پا و آن پا کردن
بهانه است !
بهانه ای برایِ غرورت
پایِ دلدادگی که به میان است
بی خیالِ حرف و حدیث باش
چه حدیثی بالاتر از
برقِ چشمانش
به وقتِ اعترافِ تو !
چه حرفی پاک تر از
کلماتِ چیده شده در ذهنِ عاشقت
و لکنتِ زبانت برایِ گفتنِ تمامشان ؟
دوست داشتن پا رویِ پا گذاشتن نیست !
دوستش داری ؟
به احترامِ دلت
زبان باز کن
ما آدمها عجیب بدهکارِ دل می شویم
این روزها...
#عادل_دانتیسم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بوی تو را...!
نفس تو را...!
√از بوی باران بیشتر دوست دارم√
در میان خاک باران خورده
در آبی آسمان گستر
ماهی قرمز قلبم را شناور می کنم
نفس واژه ها را به نارنجی برگ درختان
در پاییز به تکاپو می اندازم
همزمان با ستاره ی قلبت
در غزل های شبانه
نازکی انگشتانم را
برای عاشقانه سرودن
به عریانی ترین موسیقی آغوش می نوازم
تا شبنم نشسته بر روی تنت
در دنج ترین حالت احساس
هزاران
هزار آلاله را
به لهجه ی فصیح عشق
در تار و پود تن
در دم و بازدم
برای پرواز به پروانگی برساند...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نفس تو را...!
√از بوی باران بیشتر دوست دارم√
در میان خاک باران خورده
در آبی آسمان گستر
ماهی قرمز قلبم را شناور می کنم
نفس واژه ها را به نارنجی برگ درختان
در پاییز به تکاپو می اندازم
همزمان با ستاره ی قلبت
در غزل های شبانه
نازکی انگشتانم را
برای عاشقانه سرودن
به عریانی ترین موسیقی آغوش می نوازم
تا شبنم نشسته بر روی تنت
در دنج ترین حالت احساس
هزاران
هزار آلاله را
به لهجه ی فصیح عشق
در تار و پود تن
در دم و بازدم
برای پرواز به پروانگی برساند...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آمدم آهسته تا با یک غزل خوابش کنم
پرده ی تاریکِ شب را غرقِ مهتابش کنم
عکسی از چشمان او در آسمان بگذارم و
از خجالت ، قرصِ مــاهِ نقره را آبش کنم
گفته بودم آینه محوِ تماشایش شود
خواستم تا بی نیاز از باده ی نابش کنم
موجی از دریا بیندازم به نرمی روی او
تا مگر مانندِ مرواریـد ، کمیابش کنم
نُت به نُت ، موسیقیِ بارانِ پشتِ شیشه را
با همین شب گریه ها لبریزِ مضرابش کنم
آسمان ، مستِ نگاه و نورِ ماه و سوزِ آه
بوسه بوسه لحظه ی دیدار بیتابش کنم
غنچه ی لبخندِ لبهایش مرامِ دلبری ست
آمدم امشب مونالیــزای در قابش کنم
#مهدی_حبیبی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پرده ی تاریکِ شب را غرقِ مهتابش کنم
عکسی از چشمان او در آسمان بگذارم و
از خجالت ، قرصِ مــاهِ نقره را آبش کنم
گفته بودم آینه محوِ تماشایش شود
خواستم تا بی نیاز از باده ی نابش کنم
موجی از دریا بیندازم به نرمی روی او
تا مگر مانندِ مرواریـد ، کمیابش کنم
نُت به نُت ، موسیقیِ بارانِ پشتِ شیشه را
با همین شب گریه ها لبریزِ مضرابش کنم
آسمان ، مستِ نگاه و نورِ ماه و سوزِ آه
بوسه بوسه لحظه ی دیدار بیتابش کنم
غنچه ی لبخندِ لبهایش مرامِ دلبری ست
آمدم امشب مونالیــزای در قابش کنم
#مهدی_حبیبی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
«این آسمان، به غیر سیاهی هنر نداشت
شبهای بی ستاره، که هرگز سحر نداشت»
در امتداد خسته ی عمری که می گذشت
شوقی به شهر غمزده شوری به سر نداشت
اشک و دعای نیمه شب و سوز و آه دل
هرگز به قلب تیره ی مردم اثر نداشت
بر دشت زرد عشق و وفا هر چه خیره ماند
کابوس شاخه های دلش جز تبر نداشت
چون باغ نیم سوخته در عمق باورش
دل، اشتیاقِ این که شود بارور نداشت
آتش گرفت دفتر شعرش غزل غزل
امّا از این لهیب، تنی بر حذر نداشت
سهمش شکست بود همیشه چرا که او
در محضر و مصاف حسودان سپر نداشت
آری خراب بود و خراشیده از جفا
جز خاطرات مرده ز خونِ جگر نداشت
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شبهای بی ستاره، که هرگز سحر نداشت»
در امتداد خسته ی عمری که می گذشت
شوقی به شهر غمزده شوری به سر نداشت
اشک و دعای نیمه شب و سوز و آه دل
هرگز به قلب تیره ی مردم اثر نداشت
بر دشت زرد عشق و وفا هر چه خیره ماند
کابوس شاخه های دلش جز تبر نداشت
چون باغ نیم سوخته در عمق باورش
دل، اشتیاقِ این که شود بارور نداشت
آتش گرفت دفتر شعرش غزل غزل
امّا از این لهیب، تنی بر حذر نداشت
سهمش شکست بود همیشه چرا که او
در محضر و مصاف حسودان سپر نداشت
آری خراب بود و خراشیده از جفا
جز خاطرات مرده ز خونِ جگر نداشت
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀