هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست
هر شیشه گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست
بر مرده دلان پند مده خویش نیازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
با مرد خدا، پنجه میفکن چو نمرود ...
این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست
خشنود نشو، دشمن اگر کرد محبت
خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست
جایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
صد بار اگر دایه، به طفل تو دهد شیر
غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست !
#شمس_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر شیشه گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست
بر مرده دلان پند مده خویش نیازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
با مرد خدا، پنجه میفکن چو نمرود ...
این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست
خشنود نشو، دشمن اگر کرد محبت
خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست
جایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
صد بار اگر دایه، به طفل تو دهد شیر
غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست !
#شمس_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عصر زيبايى است
کنار تو نشستن
و گوش سپردن
به آوایی
که بی شباهت به ضربان قلب تو نیست
مستم می کنی
وقتی دستم را می گیری
و روی قلبت می گذاری
از حال می روم
وقتی سر روی سینه ات دارم
نگاه کن
چه عاشقانه به خواب رفته ايم
#ژیلافراهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کنار تو نشستن
و گوش سپردن
به آوایی
که بی شباهت به ضربان قلب تو نیست
مستم می کنی
وقتی دستم را می گیری
و روی قلبت می گذاری
از حال می روم
وقتی سر روی سینه ات دارم
نگاه کن
چه عاشقانه به خواب رفته ايم
#ژیلافراهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
تا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم
شعر خونبار من ای باد بدان یار رسان
که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم
#حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم
شعر خونبار من ای باد بدان یار رسان
که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم
#حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
منتطرهستم بیایی می شمارم راه را
زیر گلبرگ اقاقی پای دیوارم هنوز
نبض حسم می زند آرام اما پر صدا
نام تو ورد زبانم نیمه هشیارم هنوز
کوه کوه از غصه دارم در دل ،اما باز هم
تا نرنجی، پیش پایت دشت هموارم هنوز
«رنج هجرت می گدازد روح » را دانسته ام
من از آن از دوری تو آه!!بیزارم هنوز
عشق در ظاهر حرام آمد برای دوستان
من نه پابند چنین ایمان و اقرارم هنوز
از نسیم روح بخشت دل صفایی تازه یافت
مانده ام در پای پیمانم وفادارم هنوز
می نوازی عاشقانه گیسوانم را که من
شادمان از بوسه ات چون نغمه ی تارم هنوز
#صفا _رجبی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زیر گلبرگ اقاقی پای دیوارم هنوز
نبض حسم می زند آرام اما پر صدا
نام تو ورد زبانم نیمه هشیارم هنوز
کوه کوه از غصه دارم در دل ،اما باز هم
تا نرنجی، پیش پایت دشت هموارم هنوز
«رنج هجرت می گدازد روح » را دانسته ام
من از آن از دوری تو آه!!بیزارم هنوز
عشق در ظاهر حرام آمد برای دوستان
من نه پابند چنین ایمان و اقرارم هنوز
از نسیم روح بخشت دل صفایی تازه یافت
مانده ام در پای پیمانم وفادارم هنوز
می نوازی عاشقانه گیسوانم را که من
شادمان از بوسه ات چون نغمه ی تارم هنوز
#صفا _رجبی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تنها دلیل اشک ز چشمم روان تویی
گهوار و زادبوم همه شاعران تویی
در سینه ام دلیست که گر بنگری در آن
در هر رگش بدون شک و بی گمان تویی
#ق_سالاروند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گهوار و زادبوم همه شاعران تویی
در سینه ام دلیست که گر بنگری در آن
در هر رگش بدون شک و بی گمان تویی
#ق_سالاروند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشم های تو چنان ریخته در بسترِ شعر
همه جا واژه به واژه شده در باورِ شعر
به تمنای نگاهت شده ام دربدری
به غزل یا که رباعی همه سرتاسرِ شعر
با همان ناز نگاهت، شده پر شور و شرر
تا به یک پلک زدن سوخته خاکسترِ شعر
وزن و هر قافیه را رقص دهد چشمانت
من که بیهوش ، شدم در بغل و محضر شعر
بی صدا، بی نفسی، اشک شدم غلتیدم
روی هر واژه ی تو در کنفِ دفترِ شعر
آخرش در همه اشعار ،،چنین فهمیدم
که تویی آن هنرِ ریخته در گوهرِ شعر
#مهدی_شهسواری
#خاکستر_شعر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همه جا واژه به واژه شده در باورِ شعر
به تمنای نگاهت شده ام دربدری
به غزل یا که رباعی همه سرتاسرِ شعر
با همان ناز نگاهت، شده پر شور و شرر
تا به یک پلک زدن سوخته خاکسترِ شعر
وزن و هر قافیه را رقص دهد چشمانت
من که بیهوش ، شدم در بغل و محضر شعر
بی صدا، بی نفسی، اشک شدم غلتیدم
روی هر واژه ی تو در کنفِ دفترِ شعر
آخرش در همه اشعار ،،چنین فهمیدم
که تویی آن هنرِ ریخته در گوهرِ شعر
#مهدی_شهسواری
#خاکستر_شعر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آن لطف که در شمایل اوست ببین
وآن خندهٔ همچو پسته در پوست ببین
نینی تو به حسن روی او ره نبری
در چشم من آی و صورت دوست ببین
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وآن خندهٔ همچو پسته در پوست ببین
نینی تو به حسن روی او ره نبری
در چشم من آی و صورت دوست ببین
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوستت دارم
نه اینکه
مالک تو باشم
نه
فقط جانم
در تسخیر نگاه توست
نگاهم می کنی
جان می گیرم
و چون
خودت را از من دریغ می نمایی
می میرم
#امیر_عباس_خالق_وردی❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نه اینکه
مالک تو باشم
نه
فقط جانم
در تسخیر نگاه توست
نگاهم می کنی
جان می گیرم
و چون
خودت را از من دریغ می نمایی
می میرم
#امیر_عباس_خالق_وردی❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جان ز ریش و سبلت تن فارغست
لیک تن ، بیجان بود مردار و پست
بارنامهٔ روح حیوانیست این
پیش تر رو روح انسانی ببین
بگذر از انسان هم و از قال و قیل
تا لب دریای جان جبرئیل
بعد از آنت جان احمد لب گزد
جبرئیل از بیم تو واپس خزد
#مثنوی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لیک تن ، بیجان بود مردار و پست
بارنامهٔ روح حیوانیست این
پیش تر رو روح انسانی ببین
بگذر از انسان هم و از قال و قیل
تا لب دریای جان جبرئیل
بعد از آنت جان احمد لب گزد
جبرئیل از بیم تو واپس خزد
#مثنوی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خورشید، سایه گسترِ شب های کوی توست
در پشت قابِ چشم دلم،پرس و جوی توست
اوجِ هزارو یک شبِ افسانه ام شدی
حالا تمامِ روز، دلم قصه گوی توست
لکنت گرفته قافیه، شعرم ردیف نیست
حتی سکوت،منتظرِ گفت و گوی توست
زخمی عمیق بر دلِ خاکی نشانده ای
تجویز هرتیمم من، در وضوی توست
درگیرودار حادثه، قلبم شکسته شد
آن تکه های آینهام روبه روی توست
حرفی نمیزنم دگر و .... نامه والسلام!
وقتی سکوت،پُر شده ازهای وهوی توست
#بهار_راد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در پشت قابِ چشم دلم،پرس و جوی توست
اوجِ هزارو یک شبِ افسانه ام شدی
حالا تمامِ روز، دلم قصه گوی توست
لکنت گرفته قافیه، شعرم ردیف نیست
حتی سکوت،منتظرِ گفت و گوی توست
زخمی عمیق بر دلِ خاکی نشانده ای
تجویز هرتیمم من، در وضوی توست
درگیرودار حادثه، قلبم شکسته شد
آن تکه های آینهام روبه روی توست
حرفی نمیزنم دگر و .... نامه والسلام!
وقتی سکوت،پُر شده ازهای وهوی توست
#بهار_راد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به آن وِردی که ریزد از لب شیخ
ندارم اعتماد از مذهبِ شیخ
به جای اوج یک رنگی ریا بود
دعا در ذکر یا رب یا ربِ شیخ
#علی_قیصری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ندارم اعتماد از مذهبِ شیخ
به جای اوج یک رنگی ریا بود
دعا در ذکر یا رب یا ربِ شیخ
#علی_قیصری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بی تو دنیای مرا بدجور غم برداشته
بعد تو حتی خدا دست از سرم برداشته
با تو بودن حس ناب مادری را داشت که
بار اول دیده فرزندش قدم برداشته
دست در دستم که بودی حال و روزم فرق داشت
مثل حال نوجوانی که علم برداشته
من که شاعر نیستم ، حتی دریغ از یک غزل!
یاد تو شاعر شده هر شب قلم برداشته
من کتاب تازه ای در عاشقی آورده ام
قبل من هر چند دینت صد پیمبر داشته
#علی_صفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بعد تو حتی خدا دست از سرم برداشته
با تو بودن حس ناب مادری را داشت که
بار اول دیده فرزندش قدم برداشته
دست در دستم که بودی حال و روزم فرق داشت
مثل حال نوجوانی که علم برداشته
من که شاعر نیستم ، حتی دریغ از یک غزل!
یاد تو شاعر شده هر شب قلم برداشته
من کتاب تازه ای در عاشقی آورده ام
قبل من هر چند دینت صد پیمبر داشته
#علی_صفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اشک ازگونه به دامان شدزمین کاری نکرد
دست بردم بر دعا عرش برین کاری نکرد
وعده دادم بر لب تشنه سراب آمدبه چشم
دین وایمان از کفم رفت و یقین کاری نکرد
سیل آمد خانه و اسباب را با خویش برد
تاشود سدی برآن دیوار چین کاری نکرد
بس گلو بودی برای بغضهای خفته ام
آنچنان باران بیامد آستین کاری نکرد
استخاره فال حافظ فال فنجان عاقبت
قهوه ی آن تلخ بودو انگبین کاری نکرد
هرکسی آمد به نحوی جیب خودرا پر نمود
شاه ملا هم برای سرزمین کاری نکرد
برگ برگ دفتر خاقان به خون دل نشست
این قلم هم جز بیاد باشتین کاری نکرد
#خاقان_کرمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دست بردم بر دعا عرش برین کاری نکرد
وعده دادم بر لب تشنه سراب آمدبه چشم
دین وایمان از کفم رفت و یقین کاری نکرد
سیل آمد خانه و اسباب را با خویش برد
تاشود سدی برآن دیوار چین کاری نکرد
بس گلو بودی برای بغضهای خفته ام
آنچنان باران بیامد آستین کاری نکرد
استخاره فال حافظ فال فنجان عاقبت
قهوه ی آن تلخ بودو انگبین کاری نکرد
هرکسی آمد به نحوی جیب خودرا پر نمود
شاه ملا هم برای سرزمین کاری نکرد
برگ برگ دفتر خاقان به خون دل نشست
این قلم هم جز بیاد باشتین کاری نکرد
#خاقان_کرمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل شکسته به قرب خدای راهبرست
که شیشه چون شکند در دکان شیشه گرست
صفای آب روان بیشتر ز استاده است
چه نعمتی است که عمر عزیز در گذرست
ز دست کوته خود ناامید چون باشم؟
که جای بهله کوتاه دست بر کمرست
شبی است همچو شب زلف او دراز مرا
که آفتاب قیامت ستاره سحرست
زنان سوخته رزقش همیشه آماده است
چو لاله هر که درین باغ آتشین جگرست
تو آن نه ای که به دوری ز دیده دور شوی
که روزگار جوانی همیشه در نظرست
شعور، آینه دار هزار تفرقه است
خوشا کسی که ز وضع زمانه بیخبرست
شراب لعل به اندازه صرف کن زنهار
که خون زیاده چو گردید رزق نیشترست
ز حسن بیش بود بهره دوربینان را
گل نچیده دوامش ز چیده بیشترست
ز خار تشنه جگر نگذرند صائب خشک
که پای آبله پایان عشق دیده ورست
#صائب_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که شیشه چون شکند در دکان شیشه گرست
صفای آب روان بیشتر ز استاده است
چه نعمتی است که عمر عزیز در گذرست
ز دست کوته خود ناامید چون باشم؟
که جای بهله کوتاه دست بر کمرست
شبی است همچو شب زلف او دراز مرا
که آفتاب قیامت ستاره سحرست
زنان سوخته رزقش همیشه آماده است
چو لاله هر که درین باغ آتشین جگرست
تو آن نه ای که به دوری ز دیده دور شوی
که روزگار جوانی همیشه در نظرست
شعور، آینه دار هزار تفرقه است
خوشا کسی که ز وضع زمانه بیخبرست
شراب لعل به اندازه صرف کن زنهار
که خون زیاده چو گردید رزق نیشترست
ز حسن بیش بود بهره دوربینان را
گل نچیده دوامش ز چیده بیشترست
ز خار تشنه جگر نگذرند صائب خشک
که پای آبله پایان عشق دیده ورست
#صائب_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاهى برايت مى نويسم ...
و بدست باد مى سپارم ...
شايد قاصدك در طوفان باد سرگردان ست
بدست تو نميرسد
از زخم هاى ديروز مى نويسم ...
و نا اميدى امروزم ....!!!
#مهسا_ميرزاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و بدست باد مى سپارم ...
شايد قاصدك در طوفان باد سرگردان ست
بدست تو نميرسد
از زخم هاى ديروز مى نويسم ...
و نا اميدى امروزم ....!!!
#مهسا_ميرزاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
براے دل بستن
باید دلت را
به دلش گره بزنی!
یڪے زیر...
یڪے رو...
مادر بزرگم میگفت:
" قالے دستباف مرگ ندارد..
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باید دلت را
به دلش گره بزنی!
یڪے زیر...
یڪے رو...
مادر بزرگم میگفت:
" قالے دستباف مرگ ندارد..
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوست داشتن كه لباس تن نيست
كه هر وقت دلت نخواست عوضش كنى
خدا نخواست، قسمت نشد، حالا يكى ديگر ندارد
آدم يكى را دوست دارد
يا هست مى شود عشق ابدى
يا نيست مى شود آغاز تنهايى
حالا تو اسمش را هر چه مى خواهى بگذار
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
كه هر وقت دلت نخواست عوضش كنى
خدا نخواست، قسمت نشد، حالا يكى ديگر ندارد
آدم يكى را دوست دارد
يا هست مى شود عشق ابدى
يا نيست مى شود آغاز تنهايى
حالا تو اسمش را هر چه مى خواهى بگذار
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاشق شوید . . . . .
نه برای لذت بوسه و هم آغوشی . . . . .
بلکه برای تمرکز ذهن روی " یک نفر " عاشق شوید . . . . .
وفاداری لذت دارد . . . . .
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نه برای لذت بوسه و هم آغوشی . . . . .
بلکه برای تمرکز ذهن روی " یک نفر " عاشق شوید . . . . .
وفاداری لذت دارد . . . . .
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀