.
آفتاب را به من بسپار
و فرداها را به دستهایم
دیروزها را در جیبهایم بریز
و به این حرفهای سرد
و وارونهی مردم فکر نکن ..
هوا آن قدرها هم بد نیست
برای تو و برای دوست داشتن
همیشه " صبح " است ...
#رضا_باقری_فرد
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آفتاب را به من بسپار
و فرداها را به دستهایم
دیروزها را در جیبهایم بریز
و به این حرفهای سرد
و وارونهی مردم فکر نکن ..
هوا آن قدرها هم بد نیست
برای تو و برای دوست داشتن
همیشه " صبح " است ...
#رضا_باقری_فرد
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
تا آینه نقش گل بادام بگیرد
تا ساقی حافظ به غزل، جام بگیرد
لبخند بزن جلوه گر خوش خبر صبح
از عشق بگو تا دلم آرام بگیرد
#شهراد_ميدری
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا آینه نقش گل بادام بگیرد
تا ساقی حافظ به غزل، جام بگیرد
لبخند بزن جلوه گر خوش خبر صبح
از عشق بگو تا دلم آرام بگیرد
#شهراد_ميدری
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز
چون بوصلم وعده دادی از چه مهجورم هنوز
در ره عشقت که دارد راهزن بر چپ وراست
آنکه از پس بود پیش افتاد ومن دورم هنوز
ای حبیب من مدد فرما که اندر ره عدوست
وی طبیب من علاجم کن که رنجورم هنوز
این زمان تدبیر کارم کن که هستم در حیات
وین زمان بر من تجلی کن که برطورم هنوز
آنکه با بلبل چو گل با من درین باغ آمدست
شیره او می شد وغوره است انگورم هنوز
نحل استعداد هر کس خانه خود پر زشهد
کرده ومن طالب گل همچو زنبورم هنوز
زآتش عشقت که دل را در جوانی زنده داشت
برف پیری بر سرم بنشست ومحرورم هنوز
هرگز از معجون پند این درد ساکن کی شود
چون بلا در می کنی در قرص کافورم هنوز
بر هلال حال من خورشید مهرت چون بتافت
بدر خواهم شد که افزون می شود نورم هنوز
مرده هجرم بوصلم زنده خواهی کرد باز
من درین خاک از برای نفخ آن صورم هنوز
منشی دولت مرا منشور وصلت تازه کرد
بر درت موقوف توقیع است منشورم هنوز
چون صدف بهر تو دل در سینه پنهان داشتست
سلک نظم چون در و لؤلوی منثورم هنوز
سیف فرغانی زبهر من بدست لطف خویش
دوست در نگشاد ومن در بند دستورم هنوز
#سیف_فرغانی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چون بوصلم وعده دادی از چه مهجورم هنوز
در ره عشقت که دارد راهزن بر چپ وراست
آنکه از پس بود پیش افتاد ومن دورم هنوز
ای حبیب من مدد فرما که اندر ره عدوست
وی طبیب من علاجم کن که رنجورم هنوز
این زمان تدبیر کارم کن که هستم در حیات
وین زمان بر من تجلی کن که برطورم هنوز
آنکه با بلبل چو گل با من درین باغ آمدست
شیره او می شد وغوره است انگورم هنوز
نحل استعداد هر کس خانه خود پر زشهد
کرده ومن طالب گل همچو زنبورم هنوز
زآتش عشقت که دل را در جوانی زنده داشت
برف پیری بر سرم بنشست ومحرورم هنوز
هرگز از معجون پند این درد ساکن کی شود
چون بلا در می کنی در قرص کافورم هنوز
بر هلال حال من خورشید مهرت چون بتافت
بدر خواهم شد که افزون می شود نورم هنوز
مرده هجرم بوصلم زنده خواهی کرد باز
من درین خاک از برای نفخ آن صورم هنوز
منشی دولت مرا منشور وصلت تازه کرد
بر درت موقوف توقیع است منشورم هنوز
چون صدف بهر تو دل در سینه پنهان داشتست
سلک نظم چون در و لؤلوی منثورم هنوز
سیف فرغانی زبهر من بدست لطف خویش
دوست در نگشاد ومن در بند دستورم هنوز
#سیف_فرغانی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
روزی که شد خیال بکوی تو رهبرم
افکند آرزوی کم و بیش از سرم
از همتت به عین گدایی توانگرم
در انتظار آنکه در آئی تو از درم
چشم بسان حلقه شب و روز بر در است
#صامت_بروجردی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
افکند آرزوی کم و بیش از سرم
از همتت به عین گدایی توانگرم
در انتظار آنکه در آئی تو از درم
چشم بسان حلقه شب و روز بر در است
#صامت_بروجردی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آید بهار و پيرهنِ بيشه نو شود
نوتر برآورد گل اگر ريشه نو شود
زيباست رویِ كاكل سبزت كلاه تو
زيباتر آن كه در «سرَت» انديشه نو شود...
#منوچهرآتشی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نوتر برآورد گل اگر ريشه نو شود
زيباست رویِ كاكل سبزت كلاه تو
زيباتر آن كه در «سرَت» انديشه نو شود...
#منوچهرآتشی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دم تو بوی بهار آورد به خانۀ من
گلِ ترانه شود، نالۀ شبانۀ من
چه نعمتی ست عزیزم، اگر نصیب شود
که لحظه ای بنهی سر به روی شانۀ من
ز همنشینی من، دامن از چه برچینی؟
نه آتشم که بسوزد ترا زبانۀ من
شبی حکایتی از دل به گوش تو خواندم
به خوابِ ناز فرو رفتی از فسانۀ من
امیدِ نغمه سرایی ز من مدار ای گل!
که بی تو ناله شده در گلو، ترانۀ من
مرا چو شاخۀ خشکیده نذرِ آتش کن
که بر نکرد سر از خواب، یک جوانۀ من
مرا جدا ز تو، دل از بهانه گیری کُشت
خدا کند که نگیرد دلت بهانۀ من!
برای گریه اگر جایِ دِنج می طلبی
کنار من بنشین، سر بنه به شانۀ من
چو دلگشاییِ باغ از خزان به یغما رفت
قفس شود به من از تنگی، آشیانۀ من
ز برقِ آه، نشان من آشکار شود
کجا روم که نیابد کسی نشانۀ من؟
گرسنه ماندن و آزاد پر زدن، زان به
که در قفس برسانند آب و دانۀ من
بغل گشوده به سوی تو آمدم چون موج
مرا بگیر در آغوش، ای کرانۀ من!
#محمد_قهرمان
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گلِ ترانه شود، نالۀ شبانۀ من
چه نعمتی ست عزیزم، اگر نصیب شود
که لحظه ای بنهی سر به روی شانۀ من
ز همنشینی من، دامن از چه برچینی؟
نه آتشم که بسوزد ترا زبانۀ من
شبی حکایتی از دل به گوش تو خواندم
به خوابِ ناز فرو رفتی از فسانۀ من
امیدِ نغمه سرایی ز من مدار ای گل!
که بی تو ناله شده در گلو، ترانۀ من
مرا چو شاخۀ خشکیده نذرِ آتش کن
که بر نکرد سر از خواب، یک جوانۀ من
مرا جدا ز تو، دل از بهانه گیری کُشت
خدا کند که نگیرد دلت بهانۀ من!
برای گریه اگر جایِ دِنج می طلبی
کنار من بنشین، سر بنه به شانۀ من
چو دلگشاییِ باغ از خزان به یغما رفت
قفس شود به من از تنگی، آشیانۀ من
ز برقِ آه، نشان من آشکار شود
کجا روم که نیابد کسی نشانۀ من؟
گرسنه ماندن و آزاد پر زدن، زان به
که در قفس برسانند آب و دانۀ من
بغل گشوده به سوی تو آمدم چون موج
مرا بگیر در آغوش، ای کرانۀ من!
#محمد_قهرمان
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خواهی که ترا دولت ابرار رسد
مپسند که از تو بر کس آزار رسد
از مرگ میندیش و غم رزق مخور
کین هر دو بوقت خویش ناچار رسد
#ابوسعید_ابوالخیر
#خ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مپسند که از تو بر کس آزار رسد
از مرگ میندیش و غم رزق مخور
کین هر دو بوقت خویش ناچار رسد
#ابوسعید_ابوالخیر
#خ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا بعشق تو جان و دل بستم
رستم از خویش و با تو پیوستم
تا بروی تو چشم بگشادم
کافرم گر بغیر دل بستم
تا بدیدم گشایش لطفت
بر دل انوار قهر را بستم
#فیض_کاشانی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
رستم از خویش و با تو پیوستم
تا بروی تو چشم بگشادم
کافرم گر بغیر دل بستم
تا بدیدم گشایش لطفت
بر دل انوار قهر را بستم
#فیض_کاشانی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دلتنڪَیهایم را
به جمعه موڪول میکنم
چون ڪَوشهای مادرانهای دارد
که از شنیدن ڪَلههایم خسته نمی شوند
و آرامش پدرانهای، که دست اندوهم را میگیرد و با خودش به جایی دور میبرد...
چون به اندازهی تمام ناگفتنیهایم
فرصت دارد!
و در ڪنارش هرڪَز نڪَران ناتمام ماندن
حرفهایم نیستم...
دلتنڪَیهایم را
به جمعه موڪول میکنم...
چون از میان روزها همزاد من است!
غریب، آرام، عاشـــــق...
چون به خاطر تمام صبوریهایش
دوستش دارم.
#فرشته_رضایی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
به جمعه موڪول میکنم
چون ڪَوشهای مادرانهای دارد
که از شنیدن ڪَلههایم خسته نمی شوند
و آرامش پدرانهای، که دست اندوهم را میگیرد و با خودش به جایی دور میبرد...
چون به اندازهی تمام ناگفتنیهایم
فرصت دارد!
و در ڪنارش هرڪَز نڪَران ناتمام ماندن
حرفهایم نیستم...
دلتنڪَیهایم را
به جمعه موڪول میکنم...
چون از میان روزها همزاد من است!
غریب، آرام، عاشـــــق...
چون به خاطر تمام صبوریهایش
دوستش دارم.
#فرشته_رضایی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
میگریزم تا رگم جنبان بوَد
کی فرار از خویشتن آسان بوَد؟
نه به هندست ایمن و نه در ختن
آن که خصمِ اوست، سایهیْ خویشتن
#مثنوی_مولانا
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
کی فرار از خویشتن آسان بوَد؟
نه به هندست ایمن و نه در ختن
آن که خصمِ اوست، سایهیْ خویشتن
#مثنوی_مولانا
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آتش چشم تو انگیزهی موبد باشد
به دلِ کوهِ دو ابروی تو معبد باشد
یک نفس معجزهی چشم تو را دید فقیه
شیخ حالا متمایل شده مرتد باشد
هر کجا زلف گشودی تو، بگو مال منی
شعر بی نام مؤلف که نباید باشد
حرمت عشق اگر ساکتی و خاموشیست
پس چرا قصّهی فرهاد زبانزد باشد؟
رو سیاهیست اگر زال پیِ رودابه
وقت پایین شدن از کوه مردد باشد
هدف از عشق نباید که رسیدن بشود
جادهی عشق «مسیری»ست که «مقصد» باشد
#امیر_رجایی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
به دلِ کوهِ دو ابروی تو معبد باشد
یک نفس معجزهی چشم تو را دید فقیه
شیخ حالا متمایل شده مرتد باشد
هر کجا زلف گشودی تو، بگو مال منی
شعر بی نام مؤلف که نباید باشد
حرمت عشق اگر ساکتی و خاموشیست
پس چرا قصّهی فرهاد زبانزد باشد؟
رو سیاهیست اگر زال پیِ رودابه
وقت پایین شدن از کوه مردد باشد
هدف از عشق نباید که رسیدن بشود
جادهی عشق «مسیری»ست که «مقصد» باشد
#امیر_رجایی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بهار آمد و باز آمدند لک لک ها
نگاه پنجره پر شد، پر از چکاوک ها
صدای خنده ی گل ها در آسمان پیچید
زمین شکفت و جوان شد ز رقص پیچک ها
گشوده شد قفس چله ها به دست نسیم
گذشت از سر کاج، ابر بادبادک ها
نگاه گربه ی همسایه را به حوض حیاط
گره زد از سر دیوار برق پولک ها
برای آن که بخندند کودکان در شهر
هزار بار شکستند بغض قلک ها
بهار حادثه ای مثل روز روشن بود
چه چشم ها که ندیدند پشت عینک ها
دوباره مثل همیشه به خانه اش نرسید
کلاغ قصه که ترسید از مترسک ها
#ناصر_فیض
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نگاه پنجره پر شد، پر از چکاوک ها
صدای خنده ی گل ها در آسمان پیچید
زمین شکفت و جوان شد ز رقص پیچک ها
گشوده شد قفس چله ها به دست نسیم
گذشت از سر کاج، ابر بادبادک ها
نگاه گربه ی همسایه را به حوض حیاط
گره زد از سر دیوار برق پولک ها
برای آن که بخندند کودکان در شهر
هزار بار شکستند بغض قلک ها
بهار حادثه ای مثل روز روشن بود
چه چشم ها که ندیدند پشت عینک ها
دوباره مثل همیشه به خانه اش نرسید
کلاغ قصه که ترسید از مترسک ها
#ناصر_فیض
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چندانکه به درد عشق میپویم من
در دردم و دردِ عشق میجویم من
کو سوخته ای که جان او میسوزد
تا بو که بداند که چه میگویم من
«عطار»مختارنامه
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در دردم و دردِ عشق میجویم من
کو سوخته ای که جان او میسوزد
تا بو که بداند که چه میگویم من
«عطار»مختارنامه
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بینم چو جمال یار مدهوش شوم
یادش چو کنم ز خود فراموش شوم
چون روی نماید همگی چشم شوم
چون در سخن آید همه تن گوش شوم
لب بر لب من نهد شوم مست و خراب
گر بوسه دهد ز ذوق بیهوش شوم
آشفته کند زلف و گشاید گیسو
سر مست و خراب و واله از بوش شوم
#فیض_کاشانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یادش چو کنم ز خود فراموش شوم
چون روی نماید همگی چشم شوم
چون در سخن آید همه تن گوش شوم
لب بر لب من نهد شوم مست و خراب
گر بوسه دهد ز ذوق بیهوش شوم
آشفته کند زلف و گشاید گیسو
سر مست و خراب و واله از بوش شوم
#فیض_کاشانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
Ghasam Be Eshgh
@Talakar3006
🎵 ترانه ی زیبای "قسم به عشق"
با صدای معین
آسوده تر ازهمیشه بخواب ماه من !
برای آرامشِ شبانه ات
چندفنجان خیالِ راحت دم کرده ام
وسپرده ام به تمام جیرجیرکها
که به حرمت چشمهای نازنینت
سکوت کنند !
#نرگس_صرافیان_طوفان
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با صدای معین
آسوده تر ازهمیشه بخواب ماه من !
برای آرامشِ شبانه ات
چندفنجان خیالِ راحت دم کرده ام
وسپرده ام به تمام جیرجیرکها
که به حرمت چشمهای نازنینت
سکوت کنند !
#نرگس_صرافیان_طوفان
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀